eitaa logo
مهدویت
1.7هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3هزار ویدیو
35 فایل
_آشنایی با امام(عج) _وظایف ما نسبت به امام(عج) _داستانهای تشرف _مرور احکام شرعی و استفتائات _گلچینی از مطالب برترین کانالهای مهدوی در ایتا ،،کپی بدون ذکر منبع: مجاز،، ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/mahDalemohammad
مشاهده در ایتا
دانلود
👆...محسن وزوایی به زمین نشست و...این واقعه نخستین جلوه ی بود که در آغاز جنگ این گونه تجلی کرد. بعدها روایتی از امام زمان (ارواحنافداه) دیدم که این قبیل اتفاقات را تأیید می کرد. آنجا که می فرمایند: «ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم. که اگر جز این بود گرفتاری ها به شما روی می آورد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند. 〰🌿🕯🌹🕌🕋🕌🌹🕯🌿〰 ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af 〰🌿🕯🌹🕌🕋🕌🌹🕯🌿〰
👆...بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت آقا، آیت الله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند. بعد فرمودند: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من یک سرباز می خواستند. من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است.» بعدها شنیده بودیم که ایشان می فرمودند: «از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است!» ✨در قسمتی از وصیت نامه ی این شهید اینگونه سفارش شده: با این حال با زبان قاصرم می گویم که ای امت به پا خواسته، قیام خود را حفظ کنید تا قائم دین حق پرچم توحید را بر افرازد 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰 ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰
✨حاج احمد متوسلیان و بشارت پیروزی ۱ 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰 ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰
✨حاج احمد متوسلیان و بشارت پیروزی _۲ 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰 ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰
✨حاج احمد متوسلیان و بشارت پیروزی _۳ 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰 ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af 〰🌿🕯🌸🕌🕋🕌🌸🕯🌿〰
✨ماجرای دیدار شهید احمدعلی نیری با امام زمان ارواحنافداه •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
✨پشتیبانی و کمک امام زمان ارواحنافداه به رزمندگان •┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
✨عنایت امام زمان ارواحنافداه به سرباز ایرانی •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
✨توجهات امام زمان ارواحنافداه در ورای دیده ها •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
✨عنایت امام زمان ارواحنافداه و آزادسازی شهر بُستان •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
✨توسل به امام زمان ارواحنافداه و بارش باران •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••• ⏳ مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af •••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
✨ شهید محمدرضا تورجی زاده و ماجرای غیبت سه شنبه ها_۱ ┄┄┅═✧❁❁✾❀✾❁❁✧═┅┄┄ 📿 مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af ┄┄┅═✧❁❁✾❀✾❁❁✧═┅┄┄
✨ شهید محمدرضا تورجی زاده و ماجرای غیبت سه شنبه ها_۲ ┄┄┅═✧❁❁✾❀✾❁❁✧═┅┄┄ 📿 مهدویت https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af ┄┄┅═✧❁❁✾❀✾❁❁✧═┅┄┄
✨ شیرعلی و عشق و ارادت به امام زمان ارواحنافداه ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨ شیرعلی و عشق و ارادت به امام زمان ارواحنافداه _۲ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨ شیرعلی و عشق و ارادت به امام زمان ارواحنافداه ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
👆...هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود كه آقایی از دور آمد و با زبان محلی به راننده گفت: چی شده؟ بعد مقداری ماشین را دستكاری كرد و گفت: برو استارت بزن! ماشین خراب روشن شد و همه خوشحال سوار شدند. من هم از همه امیدوارتر سوار شدم. همین كه اتوبوس خواست حركت كند، همان آقای ناشناس بالا آمد و من را به اسم صدا زد و فرمود: قولی كه به ما دادی یادت نرود! ! من كه نمی توانستم حرفی بزنم، فقط احساس كردم آقا رفت و من او را ندیدم! شروع كردم به اشك ریختن و گریه كردن. ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨امام زمان ارواحنافداه و سید آزادگان_۱ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨امام زمان ارواحنافداه و سید آزادگان_۲ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
صلابت_۱ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨صلابت_۲ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨صلابت_۳ 👆...ایشان منتظر بودند تا ببینند این مهمان که برای مولای ما عزیز است چه کسی است؟! و بعد خبر تشییع پیکر شهید را می شنوند. مردم پیکر شهید حشمت الله امینی را تشییع و دقیقا همان جا به خاک می سپارند؟ تا زمان تدفین پیکر، حاج آقا حسین زاده سکوت کرده بود. وقتی می بیند که این شهید دقیقا در همان مکانی که در خواب دیده بود دفن می شود، فریاد بر می آورد و با گریه، رؤیای صادقه ی خود را تعریف می کند. ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨حکایت آن شقایق 🔅جنگ که به پایان رسید عده ای از رزمنده های دیروز به سراغ دنیا رفتند. گویی از قافله عقب مانده اند! حسابی درگیر دنیا شدند! عده ای هم روزگار را طی کردند. اما عده ای هنوز باور نمی کردند. نمی توانستند باور کنند که کاروان رفته و آنها جا مانده اند. برای همین روزگارشان با حسرت و سختی طی میشد. آنها در جبهه بزرگ شده بودند. در جبهه خدا را شناخته بودند و... یکی از آنها علیرضا بود؛ علیرضا غلامی اعزامی از اردستان. از دلاوران خوب لشکر امام حسین (علیه السلام) اصفهان. او دانشجو بود. اما درس و تحصیل نتوانست او را از وظیفه اش جدا کند. 🔹در دوران جنگ، درس را رها کرد و راهی جبهه شد. در بیشتر عملیات ها حضور داشت. در همان سال های جنگ یک پایش را در مناطق عملیاتی باقی گذاشت تا روزی برگردد! با پایان جنگ مسئولیت تعاون را بر عهده گرفت. با برخی دوستانش راهی مناطق عملیاتی شد. او یکی از آغازگران بحث تفحص شهدا بود. تمام توان خود را برای بازگرداندن شهدا گذاشت. تا اینکه مسئولیت گروه تفحص لشکر بر عهده ی او نهاده شد. هر لشکر در مدتی خاص در یکی از مناطق عملیاتی مشغول به کار بود. بعد هم با دیگر لشکرها جای خود را عوض می کرد. بچه های تفحصِ لشکر تا روز نیمه شعبان فرصت داشتند که در شرهانی به جست وجوی شهدا بپردازند. اما این روزهای آخر هر چه گشتند شهدا خودشان را نشان نمیدادند... ... ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨حکایت آن شقایق_۲ 🔅...حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: «وجود من برای اهل زمین سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب آسایش اهل آسمانند. 🔹ناامیدی در چهره ی تک تک افراد به خوبی دیده می شد. صبح روز نیمه شعبان بود. باید وسایل را جمع می کردیم. اما بچه ها امیدوار بودند. روز عید بود و بچه ها به امید گرفتن عیدی، راه میدان مین و موانع را پیش گرفتند. هر کدام از دوستان نجوایی داشت، این هم روز آخر کار ما بود و نیمه شعبان. ✨حال عجیبی بر جمع حاکم بود. بچه ها رمز عبور را یا مهدی گذاشتند. تفحص روز آخرمان را آغاز کردیم. باید فردا به قرارگاه تفحص خبر می دادیم که شهید پیدا کردیم یا نه. هر چه گشتیم بی فایده بود! هیچ اثری از شهدا نمی یافتیم. آن روز تا عصر مشغول جست وجو بودیم. همه ناامید بودند. غروب نزدیک می شد. باید سریع منطقه را ترک می کردیم. لحظات وداع رسید. به بچه ها گفتم: «ما برمی گردیم و دیگر هم اینجا نمی آییم!» بعد رو به قبله ایستادم و صاحب آن روز را صدا کردم. گفتم: «غروب نیمه شعبان است. آقاجان، ما قابل نبودیم. امروز با امید به شما کار را شروع کردیم. حال در این لحظه های آخر باید دست خالی برگردیم.» من می گفتم و اشک، چشمان همه ی بچه ها را بارانی کرده بود. بعد هم آماده ی حرکت شدیم. هر کس دنبال چیزی می گشت تا به عنوان تبرک و یادگاری با خود به عقب بیاورد... ... ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄
✨حکایت آن شقایق_۳ ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄ 📿 مهدویت @hazrate_Gerehgosha ┄┄═🌸❁🌼✾🌺✾🌼❁🌸═┄┄