به پای عشق
اگر چه دل به پای عشق پا نیست
ولی یکدم ز کوی تو جدا نیست
چه سرّی خفته در قاموس چشمت
که در آن غیر راز اِنّما نیست
عجب حرزیست بر لب های مستت
که بالادست آن اصلاً دعا نیست
بزن تیری به قلبم با نگاهت
مرا از جان فدا کردن اِبا نیست
مگردان رو، مچرخان چشم ارباب
دری سویم به جز کوی تو وا نیست
محل بگذار و منّت این گدا را
کسی که با تو باشد بی بها نیست
به مشی آرمانی ظهورت
خط سیری به غیر کربلا نیست
به جز این هیچ کهنه آرزویی
به قلب پاره ی خون خدا نیست :
بزن سیلی به قنفذ تا بداند
که یکدست تو مولا بی صدا نیست
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_فراق_امام_زمان
#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
@shere_aeini
کشاندم به بزم محبت خدا را
طلب کرده ام بادهء سامرا را
بنا شد سبوی زیارت بنوشم
چشیدم دو جرعه شراب دعا را
کنار ضریحی که زهرا نشسته
سحر نذر کردم حدیث کسا را
نشستم پس از جامعه زیر گنبد
جماعت بخوانم نماز عشا را
رسیدم به اینجا ولی دست من نیست
خود آورده این جمع حاجت روا را
فدای کریمی که در اوج عزت
خریده است ناز و ادای گدا را
ندیده ز عشاق خود جز اذیت
ولی زائرش دیده جود و عطا را
مسلمان و غیر مسلمان ندارد
عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را
بپیچید بین حرم نسخه ام را
گرفتم ز دست طبیبم شفا را
کسی که دلت مست طوس است بنگر؛
از ایوان سلطانش ابن الرضا را
فدای امامی که در سامرایش
کشیده به شانه غم کربلا را
اسیری کشیده ولی تشنگی نه
ندیده به روی لبش ردّ پا را
کسی وقت تشییع جسمش ندیده
تنی پاره پاره تر از بوریا را
خرابه نشین بود و تبعیدی اما
نخورده دگر غصهء عمه ها را
کسی معجری را نبرده به غارت
و نشنیده گوش زنی ناسزا را
گرسنه نخوابیده اهل و عیالش
نشد بالش دخترش سنگ خارا
سری را رقیه بغل کرد و بوسید
سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را...
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
افتاده ام به بستر بی سایبان حسین
از خواهر تو گریه گرفته امان حسین
در زیرآفتاب، سرت را بریده اند
در زیر آفتاب، به رویت دویده اند
دارم حساب می کشم از قطره های آب
تو سوختی و صورت من سوخت بی نقاب
ماندی سه روز بی کفن و بوریا حسین
اصلاً عوض کنیم سر بحث را حسین....
من سختم است پیش تو این روز آخری
از این همه گلایهء خواهر برادری
یاد تو هست مادرمان بستری که شد...
رخسار او کبودی و نیلوفری که شد...
دارم شبیه او پی تابوت می روم
با این پر شکسته به لاهوت می روم
این روزها که سینهء من تنگ میشود
خیلی دلم برای حسن تنگ می شود
ای کربلای من سفرم را چه می کنی؟
داغی که مانده بر جگرم را چه می کنی؟
من را ببخش وقت زیارت نمی شود
دیگر کسی شبیه تو غارت نمی شود
میخواستم ضریح تنت را بغل کنم
یکبار جسم بی کفنت را بغل کنم
جانم به وصل عشق تو با سوختن رسید
این پاره های پیرهنت هم به من رسید
از آن غروب، رنج اسارت کشیده ام
از زیر تیر و نیزه، کنارت کشیده ام
رفتی و گوش ما همه بی گوشواره شد
عمامه رفت و معجر مان پاره پاره شد
سنگت زدند بر سر نی، مرد و زن حسین
از هر دو سنگ، خورده یکی هم به من حسین
اصلاً چه شد که قسمت آن دیگری شدی
بین تنور رفتی و خاکستری شدی
ای وای از رباب، که جانش به لب رسید
هرجا که رفت، حرملهء بی ادب رسید
پیشانی ام شکست و وضویم جبیره بود
بازارهای کوفه پُر از چشم خیره بود
وقت قمار، پای سرت شرط کرده اند
در پیش پای ما صدقه پرت کرده اند
گرچه میان تشت طلا، جام برنگشت
دیگر رقیه از سفر شام برنگشت
حالا شده خرابه دمشق رقیه ات
برگشته ام به شام، به عشق رقیه ات
سر را گرفت و گفت که بابا حلال کن
موی مرا بلندتر از این خیال کن
این رو به قبله را تو نگو روبه راه نیست
اصلاً خیال کن بدن من سیاه نیست
شهدی دوباره از لب قرآنی ات بده
جایی برای بوسه به پیشانی ات بده
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
___
#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا #مدح_حضرت_معصومه
خو گرفتیم به هجران و گرفتاری خویش
بیقراریم و دچاریم به ناچاری خویش
طلب ما ز کریمان سرِ جایِ خودش است
ما فراموش نکردیم بدهکاری خویش
قرب ما گوشه نشینان به نوازش نکشید
گریه کردیم سحر، موقع دلداری خویش
برو سجادهء ما را بتکان، مِی بردار
بسکه مستیم در این میکده با زاری خویش
وسط حلقهء عشاق، زمینگیر شدیم
خوب شد بین گداهای حرم پیر شدیم
خاکِ ویرانِ زمین عالم بالا شده است
راهِ معراج همه خانهء موسی شده است
می کشانند عقب قافله تا عرش، مرا
طورِ موسی همه اش جلوهء زهرا شده است
دختر فاطمه در اصل، خودش فاطمه است
بی جهت نیست که معصومهء بابا شده است
خواهری آمده تا دل ز برادر ببرد
آنکه با اذن رضا آبروی ما شده است
مات او گنبد و گلدسته و ایوانِ طلاست
ذات او جلوه ای از پنج تن آل عباست
بین ما زمزمه و حال دعایش پیچید
در محله، خبر لطف و عطایش پیچید
بیشتر گرم طوافش که شدم فهمیدم
دور و اطراف ضریح، اسم خدایش پیچید
خِیریّت داشت بماند، نرود جای دگر
وسط کوچه اگر پای گدایش پیچید
خوب شد درد مریضی که به پایش افتاد
خوب تر شد که رضا نسخه برایش پیچید
جای ما امن شده تا به تلاطم نخوریم
بهتر این است که از کنج حرم جُم نخوریم
خاک، زر می شود از یک نظر رهگذرش
آمدم سجده کنم باز روی خاک درش
وقت و بی وقت، چرا درب حرم را نزنم
حرجی نیست به دیوانه اگر زد به سرش
با گنهکاری خود آمدم و راهم داد
باز شرمندهء زهرا شده ام بیشترش
آه ای بادصبا آه دلم تنگ شده
حاجتم را برسان دست ضریح پدرش
شدنی نیست بگیرد دل ساقی ز کسی
شدنی نیست نگیرند سراغی ز کسی
خواهری سوخت ولی مضطر و رنجیده نشد
وسط معرکه ها بال و پرش چیده نشد
به سر و صورت و آن پوشیه اش دست نخورد
نور خورشید، نهان مانده و تابیده نشد
هرکسی دور و برش بود فقط محرم بود
نخی از معجر او دست کسی دیده نشد
محترم بود و سر کوچه و بازار نرفت
وسط بزم می و مجلس اغیار نرفت
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
.
#امام_زمان
باده میخواهم ولی از دست دوست
میروم هرجا که خاطر خواه اوست
در به در کن آخر عمری مرا
چونکه این عاشق نمی گنجد به پوست
میل ساقی بوده که ظرفم شکست
کوزهء صدتکه بهتر از سبوست
قرب من را غم میسّر می کند
درد اگر از سوی تو باشد نکوست
تو کنار ما و ما غافل ز تو
چشم نابینای ما در جستجوست
یوسفا از چاه، بیرونم بِکِش
گرگِ نفسم را بُکُش! درّنده خوست
عزّتی را که خودت دادی نگیر
سائل بی آبرو، با آبروست
دشمنانت، حرف پشتت می زنند
زودتر برگرد! وقت روبروست
کار من سخت است با بار گناه
مرقد کرببلایم آرزوست
ای نجف! جای ضریح مرتضی
پنجه های بغض من زیر گلوست
ای مدینه! زینب آمد بی حسین
آنکه بین کوچه گرم گفتگوست
خواهرانه پیش مادر گریه کرد
آب دید و گفت که وقت وضوست
گفت یا ام البنین، چشم رباب...
بعد اصغر در پی مشک عموست
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_ام_البنین_س
#رضا_دین_پرور ✍
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام
#دهه_آخر_صفر
به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن
خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن
برای آنکه خدا را بیاورم هیئت
نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن
زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین
به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن
نشسته زیر کسا بین شان رسول الله
که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن
بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش
نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن
تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع
چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن
طبیعی است که با فاطمه طرف بشود
حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن
بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی
یک آیه کم شده از کوثر... از حسین و حسن
چو وضع خانه او صورتش به هم خورده
که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن
کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه
کشیده است خجالت در از حسین و حسن
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام
#دهه_آخر_صفر
به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن
خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن
برای آنکه خدا را بیاورم هیئت
نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن
زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین
به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن
نشسته زیر کسا بین شان رسول الله
که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن
بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش
نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن
تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع
چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن
طبیعی است که با فاطمه طرف بشود
حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن
بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی
یک آیه کم شده از کوثر... از حسین و حسن
چو وضع خانه او صورتش به هم خورده
که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن
کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه
کشیده است خجالت در از حسین و حسن
#رضا_دین_پرور