eitaa logo
جلسه حضرت رباب (سلام الله علیها)
217 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2هزار ویدیو
40 فایل
💠هیئت خواهران حضرت رباب(س)💠 ارتباط با خادم هیئت @hazraterobab313
مشاهده در ایتا
دانلود
شایدعیاردل به خلوص قدیم نیست عقلم برای درک مقامت فهیم نیست ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل لایق برای نوکری این حریم نیست راهم بده که توبه کنان باز آمدم نزدکریم،هیچ خطایی عظیم نیست افسوس میخورددل بیتاب ِ من، چرا درخادمی صحن وسرایت سهیم نیست؟ افسوس میخوردکه چراچون کبوتران درسایه سارِ گنبدزردت مقیم نیست؟ : مهرت به دل نشست و دلم رنگ و بو گرفت این دل به پای عشق شما آبرو گرفت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
بی تونفس به سینه ی ماجان نمی شود بی توبهشت روضه ی رضوان نمی شود اصلا تمام وسعت این گنبد کبود گنبد طلای شاه خراسان نمی شود ناکام آن دلی ست که درطول عمرخود یکبار درحریم تو مهمان نمی شود ایام عمرما ز تو برکت گرفته است کمهای ماکه بی تو فراوان نمی شود تودست من بگیر وبده روزیِ مرا گندم بدون لطف شمانان نمی شود گشتم میان این همه اذکارغرق نور ذکری به دلبری رضاجان نمی شود : آخربه عشق اینکه خودت ضامنم شوی یک شب به عَمدطعمه ی صیاد میشوم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
با علی‌موسی‌الرضا ایران گلستان میشود حافظ ایران ما شاه خراسان میشود نام زهرا مادرش با نام فرزندش جواد هرکجابرده شودصدمشکل آسان میشود آفتابِ صبح می‌تابد به ایوانِ طلا مثل گنبدجلوه ی ایوان دوچندان میشود میزنم هرجاقدم اینسو و آنسوی حرم ناخودآگاه آخرش ختمِ به ایوان میشود گرکسی غیرمسلمان یک‌سفر‌آید به‌ طوس بانگاه ویژه ی سلطان مسلمان میشود این تمام باورواین اعتقاد شیعه است بانگاه خاصه‌اش برکت فراوان میشود فخردارد آب سقاخانه‌اش بر سلسبیل مست سقاخانه‌اش لبهای باران میشود مستی این آب رادرخودشرابش هم ندید این رواق و صحن‌ را جنت‌ به‌ خوابش‌ هم‌ ندید‌ : دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که برسرکویت مجاوری آموخت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
قطره قطره،اشکهایم را تو دقت میکنی بی نهایت بر گدای خود محبت میکنی آنقدر من آمدم پابوسی باب الجواد گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا بی لیاقت را همیشه با لیاقت میکنی من که بااعمال خود خار وذلیل عالمم این تویی باجود خود از من حمایت میکنی باگدایت باغلامت خو گرفتی از ازل تاابد داری مرا غرق خجالت میکنی کورو کر، بهرشفا آید سراغت باامید بازهم مثل همیشه،تو عنایت میکنی من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای بین قبر من میایی و وساطت میکنی روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا مطمئنم نوکر خود را شفاعت میکنی : مهرت به دل نشست و دلم رنگ و بو گرفت این دل به پای عشق شما آبرو گرفت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
گر جدا ماندم از آن ماه، ملامت نکنید چه کنم؟ چرخ فلک سرزده فرمان مرا چند وقت است نخورده به ضریحش دستم بفرستید به مشهد، غمِ دوران مرا گریه ام خنده ندارد، دل من تنگ شده باز کن گوشه ای از خلوت ایوان مرا حال شبهای گدا را چه کسی می داند صبح کن جان جوادت شب هجران مرا از همین فاصله دور، سلام آقا جان مهربان! دست بکش موی پریشان مرا تن بیمار مرا باز در آغوش بگیر اینقدر طول نده مهلت درمان مرا : مقصدِ اهل نظر خاک دَرِ توست، بلی چون تو مَقصود شوی کویِ تو مَقصد باشد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
ادای حق تو با گریه ی بهاری نیست ادای حق تو با اشکهای جاری نیست تو سر به راه شدن از گدات می خواهی ادای حق تو تنها به گریه زاری نیست حساب معصیتم رفته است از دستم نگاه های حرام مرا شماری نیست تمام فاصله ها را گناه پر کرده وگرنه بین منو صاحبم حصاری نیست پر اضطرابم و آرامشی ندارم من کسی که دور شود از تورا قراری نیست حرام باد نمازی که بی محبت توست نماز عرض نیاز است پس تجاری نیست هزار سال دگر هم مطیع تو نشوم جواب نامه ی کرب و بلام آری نیست به دست شاه خراسان سپرده است خدا جواز کرب و بلا را، به پولداری نیست مرا که از درِ آمده ام مران ز پیش خودت،جز تو سایه ساری نیست قسم به حضرت معصومه آدمم کن تو برای چشم تو این کارها که کاری نیست : ناز بر فردوس آرد فخر بر رضواݧ کند هرکه یک شب درخراساݧ تومهماݧ می شود سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
زائری دور از همه زوّار، فکرش را بکن گرچه رفتی بارها؛ اینبار، فکرش را بکن دستهای خالی‌ات را دستِ سلطان داده‌ای آمدی پشتِ درِ دربار، فکرش را بکن با مفاتیح‌الجنان «باب‌الرضا» وا می‌شود یا سلامی بعد از استغفار، فکرش را بکن قطره قطره گنبد از چشمانِ خیست میچکد اشکِ شوقِ لحظه‌ی دیدار‌، فکرش را بکن از طلایش ریخته پای کبوترهای صحن گنبدِ بالای گندمزار، فکرش را بکن باز دستِ پنجره فولاد، دستی را گرفت می‌شوی بیمارِ یک بیمار، فکرش را بکن میهمانِ حضرتی؛ با لقمه‌های حضرتی با خودش همسفره‌ای انگار، فکرش را بکن میپری در آسمانِ هشتمین بیتِ غزل بالـهایت را نکن انکار، فکرش را بکن بعدِ رویایی که دستت شد دخیلی بر ضریح بین آغوشش شدی بیدار، فکرش را بکن : دوری‌ات قلب مرا سخت بدرد آورده‌ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
می‌تواند قاب عکس گنبدی درخانه باشد گنج که حتما نبایدگوشه ی ویرانه باشد می‌تواند بی‌می وباده خودش مستم کندآن کاسه ی زردی که عمری وقف سقاخانه باشد چاره‌ای جزمستی وبیخود شدن ازخود ندارم تا نماد دست ساقی در کف پیمانه باشد عقل درکار جنون چندان نمی‌آید به کارم عاقلانه‌ست اینکه اصلا نوکرت دیوانه باشد هرکسی یک شب گدای شاه باشد می‌تواند باقی عمرش به حاتم‌بخشی شاهانه باشد شاه دیدم، حق بده این دست لرزان ازتحیر گاه برسینه، گهی برسر گهی برچانه باشد شاه، بامش را برای پرزدن آماده کرده بی‌نوا آن کفتری که گیر آب‌ودانه باشد هرکه آمد زیرگنبد داشت حس آشنایی خواه زائر یا مجاور یا که نه بیگانه باشد غیرممکن‌ها همیشه باشما گردیده ممکن پس زیارتهام حتی می‌شود روزانه باشد : سایه‌ی گلدسته هایت بر سرِ ما مستدام پادشاه مُلک ایران، حضرت سلطان، سلام سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
به پاییزم زدم عطر بهاری خراسان را به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را خراسان دل ما تشنه ی باران لطف توست که حاصلخیز کردی با قدمهایت بیابان را خنک شد از نسیم لطف تو شبهای تابستان بهاری کرد گرمای حریم تو زمستان را به شوق خواندن ابیاتی از مدح و ثنای توست تورق می کنم هر روز اگر که چند دیوان را چنان بودن کنار پنجره فولاد شیرین است که بیماران نمی خواهند در آن عرصه درمان را جواب هر یک ما از جوار تو سه بار آمد که تنها دیده باشیم از تو الطاف سه چندان را غبار کفشداری های تو حکم طلا دارد کسی ارزش نداده این چنین اجناس ارزان را پس از مشهد به سمت کربلا رفتیم و لطف تو برای ما رقم زد بهترین آغاز و پایان را : آمدن سمت حریمت همه رویای من است دوری از صحن و سرای تو، خودِ کابوس است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد می‌گیرم نشانِ رود را از ماهی آزاد می‌گیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَم‌به‌دَم از دوری‌اش غمباد می‌گیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد می‌گیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی ِ تو را از کورِ مادرزاد می‌گیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم من از گرد ‌و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد می‌گیرم نشستن با کبوترهای دست‌آموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد می‌گیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد می‌گیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش می‌کنم از شعرِ خود ایراد می‌گیرم : اذن زیارتی بدهید ای امام عشق حالم به جان مادرتان روبه‌راه نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .
نمای گنبدی افتاده است در نظرم چگونه جا شده خورشید در دو چشم ترم؟ منم برابرِ تو یا که خواب میبینم؟ تویی برابرِ من یا خیال در نظرم؟ اگر که راه نمیدادی اَم، بعید نبود که در غمِ تو بریزد تمامِ بال و پرم چه خوب می شود اینجا بمانم و نروم شبیهِ این همه آهو که هست دور و برم نگاهِ بدرقه ی گنبدت، مقابلِ من... دعای آبیِ گلدسته هاست پشتِ سَرم بهانه ای بده همچون شکنجِ زلفِ خودت که لااقل  عقب اُفتد شکنجه ی  سفرم قطار منتظر است، آه! من کجا ماندم؟ به بخش گمشدگانِ حَـرَم بیا بِبَرَم : بس که دلتنگم اگر گریه کنم، می‌گویند: قطـره‌ای قصدِ نشان‌ دادنِ دریا دارد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) .