نكته ها:
1. شأن ورود اين گفتار حكيمانه:
در بعضى از كتب، شأن ورودى براى اين سخن حكيمانه ذكر شده است و آن اين كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) شب هاى ماه رمضان گروهى از مؤمنان را دعوت مى كرد و با افطار از آن ها پذيرايى مى نمود ولى با آن ها غذا نمى خورد (ظاهراً علتش اين بود كه غذاى امام(عليه السلام) غذاى ساده ترى بود) هنگامى كه مراسم افطار پايان مى گرفت براى آن ها خطبه مى خواند و موعظه مى كرد. شبى از شب ها هنگامى كه غذا مى خوردند سخن از شعرا به ميان آمد. هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شدند امام (عليه السلام) براى آن ها خطبه اى خواند و در ضمن خطبه اش چنين فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّ مِلاَكَ أَمْرِكُمُ الدِّينُ وَ عِصْمَتَكُمُ التَّقْوَى وَزِينَتَكُمُ الاَْدَبُ وَ حُصُونَ أَعْرَاضِكُمُ الْحِلْم; بدانيد ملاك كار شما دين است و مايه نگهدارى شما تقواست، زينت شما ادب و حافظ آبروى شما علم است». سپس امام(عليه السلام) رو به ابوالاسود كرد و فرمود: درباره چه موضوعى بحث مى كرديد؟ (گفتگويشان درباره مقايسه شاعران با يكديگر بود) آنگاه فرمود: بگو ببينم كدام يك از شاعران تواناتر است؟ عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ابوداود ايادى. (و بعضى از اشعار آن را به عنوان گواه ذكر كرد). امام(عليه السلام) فرمود: چنين نيست. عرض كردند: چه كسى در نظر شما از ديگران برتر است؟ امام(عليه السلام) فرمود: «لَوْ رُفِعَتْ لِلْقَوْمِ غَايةٌ فَجَرُوا إِلَيهَا مَعاً عَلِمْنَا مِنَ السَّابِقِ مِنْهُم; اگر براى آن ها ميدان مسابقه اى تهيه مى شد و همگى در آن مسابقه واحد شركت مى كردند تا به هدف برسند مى دانستيم كدام يك از آن ها تواناترند». سپس افزود: «وَ لَكِنْ إِنْ يكُنْ فَالَّذِى لَمْ يقُلْ عَنْ رَغْبَة وَ لاَ رَهْبَة; ولى اگر بنا شود انتخابى صورت گيرد برترين آن ها كسى است كه نه به دليل علاقه (به مالى) شعر سروده و نه از ترس كسى». عرض كردند: اى اميرمؤمنان! او چه كسى بود؟ فرمود: پادشاه گمراه و مجروح. عرض كردند: اى اميرمؤمنان! منظور امرؤ القيس است؟ فرمود: آرى منظورم هموست. سپس سخن حاضران و امام(عليه السلام) پيرامون شب قدر بود.[3]
اين كه امام(عليه السلام) امرؤ القيس را به عنوان ذو القروح (صاحب جراحت ها) معرفى مى كند بعضى گفته اند كه به دليل زخم هايى است كه در جنگ ها بر بدن او نشست و بعضى گفته اند: به دليل اين است كه در پايان عمرش گرفتار آبله شد و با همان بيمارى از دنيا رفت و بعضى گفته اند: به دليل لباس زهرآگينى بود كه براى او فرستادند، هنگامى كه پوشيد بدن او مجروح شد و از دنيا رفت.[4]
2. امرؤ القيس كيست؟
در نام اصلى او اختلاف كرده اند ولى معروف به حُندُج و پدرش حِجر كندى بود. او از شعراى معروف زمان جاهليت بود. تولد او را سال پانصد ميلادى و مرگ او را سال پانصد و چهل نوشته اند (هفتاد سال قبل از بعثت). پدرش بر قبيله بنى اسد و قطفان حكومت مى كرد و هنگامى كه كشته شد او براى گرفتن انتقام خون پدر و به دست آوردن مقامش قيام كرد. از مخالفانش شكست خورد و از قيصر روم مدد خواست. قيصر او را گرامى داشت و حكومت فلسطين را به او سپرد و در پايان عمرش همان گونه كه در بالا اشاره كرديم به عقيده بعضى با مرض آبله از دنيا رفت.
او در كودكى به لهو و لعب مشغول بود و با ولگردان و دزدان عرب معاشرت داشت. هنگامى كه پدرش باخبر شد او را از اين كار بازداشت ولى او نپذيرفت. ازاين رو او را به منطقه اى در حضرموت تبعيد كرد كه وطن پدران و عشيره او بود در حالى كه بيست سال داشت. پنج سال در آن جا اقامت كرد سپس با ياران خود به سوى قبيله هاى عرب رفت و پيوسته به شرب خمر و لهو و لعب مشغول بود تا زمانى كه بنى اسد بر پدرش شوريدند و او را كشتند. اين خبر هنگامى كه امرؤالقيس مشغول نوشيدن شراب بود به او رسيد. گفت: خدا رحمت كند پدرم را، در كوچكى مرا رها كرد و در بزرگى انتقام خونش را به گردن من انداخت. امروز مستم ولى فردا مستى وجود ندارد. امروز شراب است و فردا امر و فرمان. بعد قيام كرد تا انتقام خون پدرش را از بنى اسد بگيرد. اما چيزى نگذشت كه يارانش از اطراف او پراكنده شدند و ناچار به پادشاه روم پناه برد. او هم حكومت فلسطين را به وى واگذار كرد. امرؤالقيس هنگامى كه به سوى فلسطين مى رفت به انقُره (آنكارا) رسيد. در جسمش زخم هايى پديدار شد. ناچار در آن جا متوقف گشت و چيزى نگذشت كه از دنيا رفت.
در اين كه او چه دينى داشت در ميان دانشمندان گفتگوست ولى شايد صحيح اين باشد كه او عقيده مَزدَك را داشت.
ديوان كوچكى منسوب به او باقى مانده است كه در آن شعر معروف او كه جزء معلقات سبع است درج شده و شعرا بهترين شعر او را همين شعر مى دانند.
معلقات سبع، هفت قصيده بود كه عرب جاهلى به عنوان بهترين اشعار عرب، انتخاب و به ديوار كعبه آويزان كرده بودند كه بعد از ظهور اسلام برداشته شد.
اشعار مزبور مخصوصاً قصيده امرؤ القيس كه به اصطلاح، برترين آن هاست مجموعه اى از ابراز عشق و علاقه به دخترانى است كه مورد علاقه او بودند و پر از كلمات پيچيده و نام مكان هاى نامأنوس است.
به هر حال تعبير امام(عليه السلام) به «ملك ضليل; پادشاه گمراه و بى بندوبار» به دليل همان چيزى است كه در شرح حال او آورديم.[5]
3. تمسك امام(عليه السلام) به اشعار پرمعناى عرب:
در نامه ها و خطبه هاى نهج البلاغه گاه امام(عليه السلام) به اشعارى از شعراى نامدار تمسك مى جويد كه در نوع خود كم نظير است.
ازجمله آن ها شعر معروف اعشى است كه در خطبه شقشقيه آمده است:
شَتَّانَ مَا يوْمِى عَلَى كُورِهَا * وَ يوْمُ حَيانَ أَخِى جَابِر
بسى فرق است تا ديروزم امروز * بسى مغموم و دى شادان و پيروز
و شعر ديگرى در خطبه 25:
لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيرِ يا عَمْرُو إِنَّنِى * عَلَى وَضَر مِنْ ذَا الاِْنَاءِ قَلِيل
به جان پدر نيكوكارت ـ اى عمرو! ـ سوگند! كه من، تنها، سهم اندكى از آن پيمانه دارم.
اشاره به اين كه براثر بىوفايى و سستى اصحابم سلطه من بر قلمرو حكومتم كم شده است.
و در جاى ديگرى از همين خطبه مى فرمايد:
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ * فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيةِ الْحَمِيم
اگر آن ها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى، (سريع و تند)، به سوى تو مى آيند!
اشاره به سواران بنى فراس مى كند كه مردانى شجاع بودند و مى فرمايد: اى كاش به جاى اين كوفيان سست، هزار نفر از سواران بنى فراس در اختيار من بودند.
همچنين در خطبه 33 مى خوانيم:
أَدَمْتَ لَعَمْرِى شُرْبَكَ الْمَحْضَ صَابِحاً * وَأَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرَا
وَنَحْنُ وَهَبْنَاكَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَكُنْ * عَلِياً وَ حُطْنَا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرَا
به جان خودم سوگند، هر صبح از شير خالص صاف نوشيدى و به قدر كافى از سرشير و كره و خرماى بدون هسته خوردى و از غذاهاى لذيذ به طور كامل بهره گرفتى.
و ما به تو عظمت بخشيديم، در حالى كه بزرگ نبودى! و در اطراف تو با اسب و نيزه پاسدارى داديم (و نگهدارى ات كرديم، ولى تو قدر اين نعمت را نشناختى).
اشاره به بى وفايى و حسادت قريش مى كند و خدمت هايى كه بنى هاشم به قريش كردند.
و در خطبه 35 مى فرمايد:
أَمَرْتُكُمْ أَمْرِى بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى * فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إِلاَّ ضُحَى الْغَد
من در سرزمين منعرج اللوى، دستور خود را دادم (ولى شما گوش نداديد) و اثر آن را صبح فرداى آن روز درك كرديد.
اشاره به نافرمانى درمورد حكميت و پيامدهاى شوم آن كرده و مى فرمايد: من دستورات لازم را به شما دادم ولى گوش نداديد و گرفتار پيامدهاى آن شديد.
در خطبه 162 نيز آمده است:
وَدَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِى حَجَرَاتِهِ * وَلَكِنْ حَدِيثاً مَا حَدِيثُ الرَّوَاحِل
سخن از غارت هايى كه در گذشته واقع شد را رها كن و از غارت امروز سخن بگو (اشاره به خلافت اسلامى به وسيله معاويه و دار و دسته منافقانِ مورد تهديد قرار گرفته).
در نامه 36 نيز مى فرمايد:
فَإِنْ تَسْأَلِينِى كَيفَ أَنْتَ فَإِنَّنِى * صَبُورٌ عَلَى رَيبِ الزَّمَانِ صَلِيبُ
يعِزُّ عَلَى أَنْ تُرَى بِى كَآبَةٌ * فَيشْمَتَ عَاد أَوْ يسَاءَ حَبِيب
امام(عليه السلام) در اين اشعار كه ضمن پاسخ به برادرش عقيل بن ابى طالب آورده است اشاره به اين نكته مى كند كه بعضى از فرماندهان لشكرم خيانت كردند و فرار را بر قرار ترجيح دادند و من جز صبر در برابر اين حوادث ناگوار چاره اى ندارم و سعى مى كنم دشمن از ناراحتى من باخبر نشود كه موجب خوشحالى او مى گردد.
در نامه 45 نيز آمده است:
وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَة * وَحَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِد
اين درد، تو را بس كه شب با شكم سير بخوابى در حالى كه در اطراف تو شكم هايى گرسنه و به پشت چسبيده باشد.
امام(عليه السلام) اين شعر را در نامه عثمان بن حنيف كه در ميهمانى پرزرقوبرق يكى از ثروتمندان بصره شركت كرده بود آورده است.
در نامه 64 نيز از آن حضرت مى خوانيم:
مُسْتَقْبِلِينَ رِياحَ الصَّيفِ تَضْرِبُهُمْ * بِحَاصِب بَينَ أَغْوَار وَ جُلْمُود
لشكريانى دارم كه به استقبال تندباد تابستانى مى شتابند كه آن ها را (دشمنان خود را) با سنگ ريزه ها و در ميان غبار و تخته سنگ ها درهم مى كوبند.
اين سخن را امام(عليه السلام) در پاسخ نامه معاويه نوشت كه حضرت را تهديد به جنگ كرده بود.[6]
پی نوشت:
[1]. شرح نهج البلاغه مغنيه، ج 4، ص 475 .
[2]. سيرى در نهج البلاغه، ص 23.
[3]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 153 ذيل حكمت مورد بحث.
[4]. الاعلام زركلى، ج 2، ص 12 ; شرح معلقات سبع، تأليف عبدالمحمد آيتى.
[5]. الاعلام زركلى، ج 2، ص 11; شرح معلقات سبع، تأليف عبدالمحمد آيتى. براى توضيح بيشتر ر.ك: دانشنامه بزرگ اسلامى، ماده امرؤ القيس.
[6]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر، روايت مفصلى از امالى ابن دريد (صاحب كتاب معروف جمهرة در لغت و متوفاى 321 قمرى) نقل مى كند كه گفتار حكيمانه بالا بخشى از آن را تشكيل مى دهد (كه نشان مى دهد قطعاً منبع ديگرى در اختيار داشته به خصوص اين كه پيش از سيد رضى و گردآورى نهج البلاغه مى زيسته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 311). اضافه مى كنيم كه ابن اثير نيز در كتاب لغت خود موسوم به النهاية در واژه ضلّ، بخشى از آن را آورده است.
💯 @hazrateshah
#کلام_مظهرالعجائب
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
الحکمة ۱۴۶
سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَحَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ، وَادْفَعُوا أَمْواجَ الْبَلاَءِ بِالدُّعَاءِ
ایمانتان را با صدقه نگهدارید و اموال خود را با زکات حفظ کنید و امواج بلاء را با دعا برگردانید.
saying 146
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following: Protect your belief by charity; guard your wealth by paying Allah’s share thereof, and ward off the waves of calamity by praying
#عربی #فارسی #English
💯 @hazrateshah
امام على عليه السلام:
💠ما رَأيتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظلومٍ مِن الحاسِدِ: نَفَسٌ دائمٌ، و قَلبٌ هائمٌ، و حُزنٌ لازمٌ
ستمگرى چون حسود نديدم، كه به ستمديده شبيه تر باشد: جانى سرگردان دارد و دلى بيقرار و اندوهى پيوسته
📚ميزان الحكمه جلد3 صفحه 102
💯 @hazrateshah
#عبور_از_لذتهای_پست
🌺 آیت الله بهجت می فرمودن :
اولیای الهی قبل از هر نماز، سه بار این جمله رو میگفتن↓
✨صلی الله علیک یا اباعبدلله✨
➖مخصوصاً مراسم های روضه اهل بیت علیهم السلام،
مهمترین منبع برای تزکیه و پاکی انسان ها هست....💕🕊
🔹سعی کنید حداقل ماهی یکبار هم که شده مراسم روضه اهل بیت علیهم السلام برید✔️👌
🌷خدایا قلب و روحِ آلوده به هوای نفس ما رو
با محبت به اهل بیت علیهم السلام تزکیه و پاک بفرما!
الهی آمیـــــن
💯 @hazrateshah
رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
دوستي و محبّت علي بن ابيطالب
علیه السلام گناهان را میخورد، چنانچه آتش، هيزم را میخورد. [میسوزاند و از بین میبرد].
.
@hazrateshah | #کوتاه_نوشت
ورود به بهشت و دوری از جهنم:
رسول الله - صلی الله علیه وآله – فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ هَذِهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ فَمَنْ صَلَّاهُنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ حَافَظَ عَلَیْهِنَّ لَقِیَنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ عِنْدِی عَهْدٌ أُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ یُصَلِّهِنَّ لِوَقْتِهِنَّ وَ لَمْ یُحَافِظْ عَلَیْهِنَّ فَذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ عَذَّبْتُهُ وَ إِنْ شِئْتُ غَفَرْتُ لَه»[1]رسول خدا فرمود: خدای شما می فرماید: این نمازهای پنجگانه فریضه است، پس کسی که این نمازها را در وقتش به جا آورد و محافظت بر او نماید، روز قیامت مرا ملاقات خواهد کرد. و بر عهده من است که او را وارد بهشت کنم، و کسی که در وقتش نمازها را به جا نیاورد و محافظت بر او نکند، در این صورت بر من است که اگر بخواهم او را عذاب می کنم، و اگر بخواهم او را می بخشایم.»
💯 @hazrateshah