🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📓 نام : " دو امام مجاهد "
✍ نویسنده : " سیدعلی خامنه ای "
📑 ناشر : " نشر انقلاب اسلامی "
📖 توضیحی از متن :
کتاب دو امام مجاهد مشتمل بر ۶ گفتار از آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) است که در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ ایراد شده است.
📘 دو گفتار اوّل کتاب، ایشان در این ۲ گفتار علاوه بر شرح نظریّهٔ «انسان ۲۵۰ساله» به جایگاه والا و مهمّ امام حسن (علیهالسّلام) در این دوران و چرایی دستکشیدن از جنگ و علل پذیرفتن آتشبس و بیان تفاوت شرایط امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) پرداختهاند.
📕 گفتار سوّم تا پنجم اثر، به موضوع «تحلیل قیام حسینی» میپردازد. این ۳ سخنرانی در مسجد کرامت مشهد ایراد شدهاند.
📗 در گفتار چهارم به اهداف قیام حسینی اشاره و برای روشن شدن مطلب به تحلیل ریشههای آن میپردازند.
📙 در گفتار پنجم پس از مرور سریع مباحث ۲ گفتار قبل، به دوران امام حسین (علیهالسّلام) و اقدامات ایشان اشاره میکنند.
📔 در این گفتار با نقد ۳ نظریه در باب قیام حسینی، نظریهٔ چهارمی بهعنوان نظریهٔ صحیح اثبات میکنند.
📚 #کتب_حسینی
#تصویر_ویژه_شب_هفتم__ماه_محرم
ورود باشکوه و باصلابت حیدری عزیزحضرت زهرا«سلام الله علیها»، نائب بر حق صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكری «روحی و ارواحنا له الفداء»، حضرت امام سیّدعلی خامنهای عزیز «روحی فداه» رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی به حسینیه حضرت امام خمینی «قدس الله نفسه الزکیه» ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
#شب_هفتم_محرم
#حسینیه_حضرت_امام_خمینی_ره
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺
۞ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
✔️(ای پیامبر)بگو ای بندگانم که بر نفستون اسراف کردید(نافرمانی خدا را مرتکب شدید)
از رحمت خدا نا امید نشوید
قطعا خدای رحمن تمام گناهان را (با توبه و بازگشت به سمت حق) میبخشد.همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
.
🔻داستان واقعی
👈ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در مجلس روضه!
🔰 ایام عزاداری سید الشهدا علیه السلام نزدیک بود،هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه،امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، قبل از شروع عزاداری ها نشست روبه قبله و با آقایش خلوتي کرد،با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است...
🌀شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت:چشم...
🔰شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه ی حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزدو قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد،موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد،سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود،او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذارا آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت،چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پرکرده بود...
💎 یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوقالعاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد،نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید،جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله ی یا صاحب الزمان تا ساعتها بعد شنیده میشد...
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
📙 برداشتی آزاد از تشرف خانم محمدی_پایگاه اطلاع رسانی مهدیه تهران