کتاب #شهادت_طلبان
* آزادی خرمشهر چه ربطی به اشغال لبنان داشت؟
* چه کسانی زمینه حمله اسرائیل را فراهم کردند؟
* نقش صدام در توطئه علیه ایران و لبنان چه بود؟
* چرا ایران برای مقابله با اشغالگران نیرو به لبنان اعزام کرد؟
* نقش حاج احمد متوسلیان و نیروهایش در برابر اشغالگران چه بود؟
* چند ایرانی در کشتار صبرا و شتیلا در بیروت، شهید شدند؟
* جنایات آمریکا، فرانسه و فالانژیست ها در حمایت از اسرائیل.
* اولین عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت بعث عراق در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه فرماندهی ارتش اسرائیل در قلب نیروهای اشغالگر.
* عملیات شهادت طلبانه علیه مقر تفنگداران دریایی آمریکا – مارینز – در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه کماندوهای چترباز فرانسوی – دراکار – در بیروت.
* عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت آمریکا – لانه جاسوسان – در بیروت.
* کشته شدن بزرگ ترین جاسوسان تاریخ سازمان جاسوسی سیا در بیروت.
این کتاب نتیجه بیش از 25 سال تحقیقات کتابخانه ای و میدانی "حمید داودآبادی" در لبنان، سوریه و ایران پیرامون تاریخچه عملیات شهادت طلبانه علیه اشغالگران اسرائیلی و مداخله گران آمریکایی و فرانسوی است.
برخی از اطلاعاتی که در این کتاب آمده، برای اولین بار نوشته و منتشر شده است.
شهادت طلبان در 2 جلد 604 صفحه و 708 صفحه، از سوی نشر شهید کاظمی وارد بازار شد.
پیش از آن که نسخه کاغذی کتاب وارد بازار نشر شود، می توانید برای تهیه نسخه الکترونیکی کتاب شهادت طلبان به سایت طاقچه مراجعه نمایند.
WWW.TAAGHCHE.COM
در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.
چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان اللّه علیه)، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری میخواهید چهکار کنید.
من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری به گوشهیی بروم و کار فرهنگی بکنم.
وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دورهی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود من دست زن و بچهام را میگیرم و میروم!
واللّه این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛
یعنی برای من زابل مرکز دنیا میشد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم!
به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت، خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.
رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۰/۱۲/۰۵
گارد حزب الله دوم خردادی ها!
اواخر اردیبهشت 1376 در ایامی که کشور گرم تبلیغات انتخاباتی هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود، فضایی بحرانی بر شهرها حاکم بود. همواره از گوشه و کنار، اخباری مبنی بر درگیر شدن هوادراران کاندیداهای ریاست جمهوری به گوش می رسید.
بیشترین اخبار از جروبحث و درگیری میان بچه حزب اللهی ها و هواداران "سیدمحمد خاتمی" کاندید اصلاح طلبان حکایت داشت.
غالبا هم بچه حزب اللهی ها حمله کننده بودند و هواداران خاتمی، مظلومانه مورد هجوم!
در آن میان، صحنه هایی به چشم می آمد که بسیار جای تامل و درنگ داشت.
گاهی اتفاق می افتاد عده ای با ظاهری کاملا حزب اللهی، با لباس یکدست مشکی (به مناسبت ایام عزاداری محرم) و چفیه بر گردن، به افرادی که درحال پخش و نصب پوسترهای خاتمی بودند حمله کرده و ضمن فحاشی و هتاکی، آنان را مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
مشاهده این صحنه ها که همواره با اظهار مظلومیت خاتمی چی ها همراه بود، باعث می شد تا مردم نسبت به خاتمی و هوادارانش احساس گرایش و حمایت پیدا کنند.
گاه نیز اگر تعدادی بچه حزب اللهی واقعی، درحال بحث با هوادران خاتمی بودند، ناگهان چند موتور سوار (هوندا 125) با همان شکل و شمایل مشکی پوش و چفیه بر گردن، وارد جمع می شدند و همه را به هم می ریختند.
این گونه برخوردهای دُگم و متعصبانه که غالبا با اهانت و فحاشی همراه بود، هیچ فایده ای نداشت جز منفور شدن حزب اللهی ها در چشم مردم و بالا رفتن آمار خاتمی.
اصل قضیه چی بود؟:
"سعید حجاریان" (مغز اصلاح طلبان) که خود، همسر (خانم دکتر مرصوصی) و برادران همسرش سابقه عضویت و همکاری با منافقین (سازمان مجاهدین خلق) از قبل انقلاب تا بعد از آن را داشتند، به عنوان تئوریسین جناح خاتمی، طرح های مختلفی برای بالا بردن آرای خاتمی ارائه داد که یکی از مهمترین آنها "گارد ویژۀ حزب الله" بود!
بله "گارد ویژۀ حزب الله"!
براساس طرح حجاریان، تعداد زیادی جوان با محاسن بلند، لباس یکدست مشکی، سوار بر موتورهای هوندا 125 که کاملا شاخصه بچه حزب اللهی ها بود، در محلات شهر می چرخیدند.
"گارد ویژۀ حزب الله" دو ماموریت داشت:
1 – حمایت از تبلیغاتچی های اصلاح طلبان در برابر حملات احتمالی.
در چنین اوقاتی، "گارد ویژۀ حزب الله" با شکل و شمایل ویژه خود وارد عمل می شد و این جو را به وجود می آورد که "حتی بچه حزب اللهی ها هم هوادران سرسخت خاتمی هستند."
2 – ایجاد جو مظلومیت برای خاتمی و هوادارانش.
در این حالت، "گارد ویژۀ حزب الله" ساخته سعید حجاریان، وظیفه داشت تا در برخی نقاط شلوغ شهر، به تبلیغاتچی های خاتمی حمله کنند، در مقابل چشمان مردم آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند و با فحاشی رکیک به خاتمی و هوادارانش، از کاندید مقابل او اعلام حمایت کنند!
پیش زمینه طرح سعید حجاریان:
قبل از آن، در سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی (1358 تا 1360) چنین شیوه رذیلانه ای را منافقین به کار می گرفتند:
عده ای را با تیپ خاص حزب اللهی، مامور می کردند تا به دختران جوانی که نشریات مجاهدین را می فروختند، حمله کنند و با فحاشی و اهانت به آنها، مظلومیت منافقین را در برابر دیدگان مردم قرار دهند.
(نمونه هایی از این شیوه منافقانه، در کتاب "بیست سال قدرت و دیگر هیچ" خاطرات "طاهره باقرزاده" چاپ موسسه روزنامه اطلاعات، از زبان وی آمده است.)
حمید داودآبادی
ناگفته ها
این، فقط و فقط یک خاطرۀ نه چندان قدیمی است و بس.
نه قصد زدن کسی را دارم، نه دنبال تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری هستم!
بهمن ماه 1387 به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برنامه های تمام شبکه های سیمای جمهوری اسلامی ایران شکل و محتوای خاصی داشت.
برخلاف سال های گذشته که بیشتر فیلم ها از راهپیمایی های مردمی بود، این بار همۀ تصاویر و فیلم ها از درگیری های مسلحانه بین مردم و گارد شاه در خیابان های تهران بود.
آتش زدن بانک ها و مراکز دولتی، تیراندازی، درگیری های مستقیم، هجوم تانک ها و آتش زدن آنها توسط مردم، از آن جمله بود.
آن روزها مدیر سایت ساجد (سایت جامع دفاع مقدس – بزرگ ترین پایگاه اینترنتی ویژه فرهنگ دفاع مقدس) زیر مجموعۀ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس بودم.
فروردین 1388 همراه با سردار باقرزاده رئیس و همۀ مدیران بنیاد حفظ آثار، جلسه ای کاری در دفتر "عزت الله ضرغامی" رئیس وقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دفتر ایشان برگزار شد.
برای من جالب بود که آقای ضرغامی با اشاره به اتاقی که در گوشۀ سالن جلسات بود، گفت:
- همین کلیپ "یاد امام و شهدا، دلو می بره کرب و بلا" را (که حاج سعید حدادیان می خواند و آن روزها به وفور از تلویزیون پخش می شد)، خود من همین جا ساختم. یک تدوینگر آوردم نشوندم پای دستگاه و این کلیپ را ساختم و دادم برای پخش.
در آن میان، یکی از سوالاتی که مطرح شد این بود که:
"چرا بهمن ماه سال گذشته به مناسبت دهۀ فجر، همۀ فیلم هایی که از شبکه های تلویزیون پخش شد، از درگیری و بزن بزن و آتش و خون بود؟"
آقای ضرغامی لبخندی زد و گفت:
"ما اصلا آن فیلم ها را عمدا پخش کردیم تا آنهایی که پیش خودشان خیال کردند می توانند در ایران انقلاب کنند، بفهمند که انقلاب به این سادگی ها نیست.
ما با آتش و خون توانستیم انقلاب را پیش ببریم و پیروز کنیم. انقلاب خون می خواهد، تانک و جنگ دارد. الکی که نمی شود انقلاب کرد!"
نمی دانم چرا، از توجیه ایشان تعجب کردم و قانع نشدم.
مگر قرار است کسی انقلاب کند که ما بخواهیم بگوییم شرط انقلاب، جنگ و تانک و آتش است؟!
چند ماه بعد، خرداد 1388 پس از برگزاری انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری، آن فتنه داغ و آتشین که پیش آمد و خیابان های تهران در آتش سطل آشغال غرق شد، ناخواسته یاد حرف های آقای ضرغامی افتادم و تعجبم بیشتر شد.
فقط با خودم گفتم: امان از دست برخی مشاورین!
و هنوز هم نتوانستم توجیه ایشان را هضم کنم.
خدا سوءهاضمه ام را شفا دهد!
حمید داودآبادی
21 شهریور 1399
@hdavodabadi
ارتباط مستقیم با
حمید داودآبادی
رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر
در ایتا و تلگرام
@davodabadi61
چرا "مرگ بر آمریکا" نگوییم!
وقتی قرار شد آمریکا دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران بردارد
وقتی قرار شد سایتهای اینترنتی ضدایرانی تعطیل شوند
وقتی قرار شد آمریکا لانۀ مزدوران و وطنفروشان ضدایران نباشد
وقتی قرار شد ایران هدف اولیۀ جاسوسان سازمان سیا نباشد
وقتی قرار شد سران آمریکا دهانشان را ببندند و لاف گزینههای روی میز نزنند
وقتی قرار شد هیچ دانشمند هستهای توسط مزدوران آمریکا ترور نشود
وفتی قرار شد آمریکا دست از تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران بردارد
وقتی قرار شد آمریکا اموال بلوکه شدۀ ایران را به ملت بازگرداند
وقتی قرار شد مسئولین دولت آمریکا اهانت به ملت ایران را کنار بگذارند
وقتی قرار شد سران آمریکا سرشان به کشور خودشان گرم باشد و در ایران فضولی نکنند
وقتی قرار شد هالیوود دیگر به سفارش پنتاگون هیچ فیلم ضدایرانی نسازد
وقتی قرار شد شبکههای ماهوارهای با حمایت آمریکا، علیه ایران فعالیت نکنند
وقتی قرار شد آمریکا بهخاطر تامین منافع اسرائیل، ایران را تهدید نکند
وقتی قرار شد کنگرۀ آمریکا هرساله بودجههای میلیاردی برای سرنگونی حکومت ایران تصویب نکند
وقتی قرار شد آمریکا به بهانۀ ایران هراسی، خطرناکترین سلاح خود را به کشورهای منطقه قالب نکند
وقتی قرار شد آمریکا به بهانۀ ایران هراسی، عربستان و دولتهای مرتجع را ندوشد و منطقه را از سلاح آمریکایی پر نکند
وقتی قرار شد آمریکا دست از حمایت تروریستهای داعش و القاعده بردارد
وقتی قرار شد آمریکا کلاغهای شوم وطنفروش در شبکههای ضد ایران را خفه کند
وقتی قرار شد آمریکا دست از حمایت قاتلان کودکان افغانستانی، عراقی، فلسطینی، یمنی و سوری بردارد
وقتی قرار شد آمریکا از کودتای 28 مرداد، حمایت از حکومت شاه، پشتیبانی از صدام در حمله به ایران، هدف قراردادن مسافران بیگناه هواپیمای ایرباس و دهها سال ظلم به ملت ایران، عذرخواهی کند
وقتی قرار شد مدافعان و سینه چاکان آمریکا در ایران، همه اینها را بفهمند و باور کنند که آمریکا سالانه میلیاردها دلار برای مقابله با ایران هزینه میکند
وقتی قرار شد آمریکا به همۀ قراردادها و تعهدات بینالمللی، مردانه پایبند بماند!
راستی:
ما سالانه چند ریال برای سرنگونی حکومت آمریکا تصویب کردهایم؟
ما چگونه در حکومت آمریکا دخالت سیاسی - امنیتی کردهایم؟
ما چند گروه تروریستی تشکیل داده و به جان مردم آمریکا انداختهایم؟
ما چند شبکۀ ماهوارهای و سایت اینترنتی ضدآمریکا داریم؟
ما چند فیلم ضدآمریکا ساختهایم؟
ما به بهانۀ آمریکاهراسی، چقدر سلاح به کشورهای همسایۀ آمریکا فروختهایم؟
ما کدام کشور همسایۀ آمریکا را برای فتنه آفرینی در آمریکا، مسلح کردهایم؟
ما از مخالفین داخلی دولت آمریکا چقدر حمایت مالی کردهایم؟
ما چند بار برای سرنگونی حکومت آمریکا کودتا کردیم، فتنه راه انداختیم و از آشوبگران حمایت کردهایم؟
ما چند دانشمند هستهای آمریکا را ترور کردهایم؟
ما به بهانۀ موردتهدید آمریکا بودن، چند بمب هستهای داریم؟
ما برای مقابله با آمریکا، چقدر بمب شیمیایی به صدام و داعش دادهایم؟
چند هزار سرباز آمریکایی بر اثر گازهای شیمیایی ما مسموم شده و جان دادهاند؟
ما چند آمریکایی را برای جاسوسی از اسرار مملکتی آمریکا استخدام کردهایم؟
ما چند پایگاه جاسوسی در کشورهای همسایۀ آمریکا برپا کردهایم؟
ما به نام سفارت، چند لانۀ جاسوسی و توطئه در آمریکا راه انداختهایم؟
ما 43 سال برای شعار "مرگ بر آمریکا" علیه دخالتهای آمریکا، بیشتر هزینه دادهایم، یا آمریکا در سکوت و کوری مجامع بینالمللی، بیش از 70 سال برای توطئه علیه ملت ایران؟!
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
ملتی که پشتش به کوه بهشت زهرا (س) گرم است
هیچ وقت شکست نمی خورد!
مرحوم احمد عزیزی - شاعر
در روزهای بسیار سخت فتنه ها
در کوران حوادث ایام
به بهشت زهرا (س) می روم
در میان مزار دوستان شهید می گردم
به چهره مصمم پدران و مادران شهدا می نگرم
این جمله مهم را با خود زمزمه میکنم
و دلم آرام می گیرد!
الحمدلله رب العالمین
باید که خستگی در کرد
باید خوابید تا آرام گرفت
باید به خدا پیوست
تا از خلق برید
دیگر وقت خفتن است
خوابم می آید
خیییلی
تشنه ام که سر بر خاک بگذارم
و یک دل سیر بخوابم
بوی خاک در مشامم که بپیچد
چشم که بگشایم
خود را در محضر حضرت دوست
و در آغوش دوستان شهیدم بیابم
شاد و خندان
شادمان از شفاعت
خوشبخت از عاقبت بخیری
هوایم را داشته باش
یا رفیق من لا رفیق له
بعد از ایام کسل کننده
و پشت سر گذاشتن بیماری ناخواسته و مزاحم
و همچنان خسته و دل چرکین از گناهان خویش
حمید داودآبادی
خوش به حالتون که نبودید!
این شبهای سخت، این عکسها رو که برای هزارمین بار نگاه میکنم، فقط در دلم به شماها میگم:
خوش به حالتون که نبودید با اینا رفیق بشید، سفر کنید، عکس بگیرید، همسنگر بشید، زندگی کنید، همرزم بشید، بجنگید و ...
شاهد شهادتشون باشید!
امروز در هجر دوریشون بسوزید و بسوزید و چاره ای نداشته باشید جز ساختن!
باور کنید، به خدا تحملش سخته.
گول خنده های ظاهریم رو نخورید، سخته!
اگه همین خنده های الکی روی لبام نباشه، دق می کنم و کاش دق می کردم.
آخرین روزهای دی ماه 1365
هنگامه عملیات کربلای 5
بچه های باصفای گردان حمزه
شهیدان :
علی قزلباش - مهدی چگینی
ستار امینی – محسن کردستانی
سلیمان ولیان – احمد بوجاریان
عکاس: حمید داودآبادی
@hdavodabadi
ارتباط مستقیم با
حمید داودآبادی
رزمنده، جانباز، نویسنده، عکاس و پژوهشگر
در ایتا و تلگرام
@davodabadi61
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚عنوان کتاب: ناگفته ها
🔻 مجموعهخاطرات از روزهای پس از جنگ
✍نویسنده: حمید داوود آبادی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان
بخش 1 از 2
چند وقتی بود شدیداً دنبال این بودم چند نفر را که مطمئن بودم و هستم کاملترین اطلاعات را از سرنوشت حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که خودم دارم، کامل شود.
با پیگیریها و همت برادر عزیز "جواد اکبری" (معاون حاج احمد متوسلیان در سپاه مریوان) موفق شدم با یکی از آنان که دنبالش بودم، جلسه داشته باشم.
با مساعدت سردار "محمد کوثری" (فرماندۀ اسبق لشکر 27 محمد رسولالله (ص) و نمایندۀ فعلی مجلس شورای اسلامی) همراه ایشان و جواد اکبری، جلسهای در خدمت سردار "محسن رضایی" (فرماندۀ سپاه پاسداران در زمان اعزام قوای محمد رسولالله (ص) به سوریه در خرداد 1361) فراهم شد.
روز سهشنبه 14 اسفند 1397 دفتر محسن رضایی در دبیرخانۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام در خیابان دکتر مصدق (نفت) محل قرارمان بود.
جلسۀ 4 نفره شاید به یک ساعت نکشید؛ حرفها فقط پیرامون حاج احمد متوسلیان بود. هر آن چه را گفتنی و ناگفتنی بود، گفتم. بسیاری از آنچه را هم که نمیشود بیرون گفت، گفتم.
آقای محسن رضایی در توضیح اظهارات اخیرش مبنی بر اخبار جدید و خوش از وضعیت حاج احمد متوسلیان، گفت:
"من و برادرم "حسین دهقان (وزیر دفاع اسبق) خبری را از داخل اسرائیلیها شنیدیم، گفتیم این خبر را بولد (برجسته) کنیم شاید اسرائیلیها عکسالعمل نشان دادند و خبری بروز بدهند، که نه، خبری نشد."
و ایشان هم بر اینکه "قطعا آن 4 عزیز، همان روز به شهادت رسیدهاند"، تاکید کرد ولی با این وجود اظهار داشت:
"باید کمیته ای حقیقت یاب برای پیگیری سرنوشت آنها تشکیل شود."
جواد اکبری و بنده اعلام کردیم:
"شما این کمیته را تشکیل بدهید، ما دو نفر، بسیجی وار و بدون چشمداشت یک ریال حقوق، در خدمت هستیم تا این پرونده را به سرانجام برسانیم."
که آقای رضایی گفت:
"نه این طور که نمی شود. من که الان کاره ای نیستم که بتوانم چنین کاری بکنم. تشکیل کمیته حقیقت یاب هم بودجه می خواهد، امکانات و وسایل و ساختمان لازم دارد ..."
و تشکیل کمیته حقیقت یاب آن هم بعد از 36 سال، همچنان منتفی و غیرممکن شد!
ادامه دارد
ناگفته محسن رضایی از شهادت احمد متوسلیان
بخش 2 پایانی
آقای محسن رضایی در بین صحبت هایش دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان، خاطره ای مهم تعریف کرد و گفت:
"آن زمان که پسر من احمد در دوبی بود، از آنجا تلفن زد. به او گفتم:
- سعی کن از طرف اسرائیلی، اطلاعاتی دربارۀ سرنوشت حاج احمد متوسلیان بدست بیاوری.
او گفت: چشم، تلاشم را می کنم.
چند وقت بعد تماس گرفت و گفت:
- من توانستم اطلاعات مهمی بدست بیاورم. یکی را بفرست که آنها را به او منتقل کنم.
گفتم: به بچه های وزارت اطلاعات می گویم در دوبی بیایند سراغت و اطلاعات را بگیرند.
که گفت: نه ... به بچه های اطلاعات سپاه بگو بیایند.
گفتم: چون تا حالا با وزارت ارتباط داشتی، این جوری به مشکل می خورد.
بچه های بخش خارجی وزارت اطلاعات گفتند که نمی شود در دوبی قرار بگذاریم؛ بهتر است در مالزی قرار بگذاریم. احمد رفت مالزی، با آنها دیدار کرد و اطلاعاتش را داد.
آنها آمدند اینجا. ظاهرا احمد هیچ اطلاعاتی از حاج احمد متوسلیان گیر نیاورده بود ولی اطلاعات مهمی از برنامه موشکی ما داشت. احمد گفته بود:
- اسرائیلی ها می خواهند به محض این که ایران بخواهد موشک هایش را جابجا کند، آنها را بزنند.
که دیدیم چند وقت بعد شهید حسن طهرانی مقدم را زدند و روز بعد، پسر من احمد را در دوبی کشتند. من متوجه شدم تلفن های من و احمد شنود می شده."
سردار شهید "حسن تهرانی مقدم" متولد 1338، روز 21 آبان 1390 بر اثر انفجاری مشکوک در کنار موشکی قاره پیما، در پادگان شهید مدرس در ملارد کرج به شهادت رسید.
"احمد رضایی میرقائد" متولد 1355، فرزند ارشد محسن رضایی، با تابعیت و پاسپورت آمریکایی با نام " Tom J. Anderson" چند ماه بود که در "هتل گلوریا" دوبی زندگی می کرد.
روز ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ هتل گلوریا، جسد او که 3 روز از مرگش می گذشت، پیدا شد.
پایان
حمید داودآبادی
تیر ماه 1400