#داستان_نماز
🌕 نافله نافله نافله 🌕
☀️ سيد احمد رشتى (رضوان الله علیه) مىگويد: در سفر حج خدمت #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرّف شدم آن حضرت فرمود: چرا شما نمازِ نافله نمىخوانيد؟
«نافله نافله نافله» (برخی گفته منظور حضرت #نماز_شب بوده است.)
☀️ سپس فرمود: چرا شما زيارت عاشورا نمىخوانيد؟ و فرمود: «عاشورا عاشورا عاشورا»
☀️ بار ديگر فرمود: چرا شما زيارت جامعه (کبیره) نمىخوانيد؟ «جامعه جامعه جامعه.»
(نجم الثاقب، ص 465.)
📚 محمود اکبری، نكته هاى ناب اخلاقى، ص ۴۴.
🦋💙🦋💙🦋💙
http://eitaa.com/hedaat
#نماز_شهیدان
💞 مادر #شهید_رمضانی می گوید: پسرم که برای مرخصی می آمد، شب ها موقع خوابیدن از لحاف و پتوی گرم استفاده نمی کرد. می گفتم: «پسرم سردت می شود؛ سرما می خوری.»
💞 می گفت: «نه مادر؟ اگر خیلی به خودم برسم، دیگر موفق نمی شوم برای #نماز_شب بلند شوم. رزمندگان در جبهه سعی می کنند برای نماز شب بلند شوند.»
#داستان_نماز
📚 نماز شب شهیدان ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 58.
════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═══
http://eitaa.com/hedaat
#داستان_نماز
💧 می گفت: «می خواهم چیزی بگویم، فقط به فرمانده مان نگویید». بچه ی اصفهان و از سربازهای ارتش بود.
🌹 می گفت: «حس کنجکاوی ام باعث شد وارد میدان مین شوم، وسط میدان یک جمجمه دیدم. از وقتی آن جمجمه را دیده ام، شب ها خواب ندارم. فکر می کنم از بچه های خودمان باشد و الان خانواده اش منتظرش هستند».
💧 رفتم تا کنار جمجمه رسیدم. پیکری آن جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاکها را کنار زدم و پیکر را روی برانکارد گذاشتم.
🌹 قصد بازگشت داشتم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده، خوب است جستجو کنیم، شاید پیکر دیگری هم پیدا شود. جلوتر زیر یک درخت، شهیدی افتاده بود با یک بی سیم و آن سو تر شهیدی دیگر و.....
💧 آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد. همان سرباز، مثل باران بهاری اشک می ریخت. تاب نیاوردم. به سمتش رفتم تا دلداری اش بدهم.
🌹 گفت: «آقا، وقتی دیدم هر هفت شهید مُهر و تسبیح داشتند، از خودم خجالت کشیدم. من خیلی وقتها در خواندن نماز کوتاهی می کنم. از امروز دیگر همه ی نمازهایم را سر وقت می خوانم.»
📚 آسمان مال آنهاست (کتاب تفحص)، ص 56.
📡حداقل برای✌️نفر ارسال کنید.
═══ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀🧡 ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═══
http://eitaa.com/hedaat