#یڪ‌روایت‌عاشقانہ💍 قبل ازانقلاب همسایہ بودیم خوب مے شناختمش عاشق حضرت‌زهراۜ بود.. تو جبهہ هم کنارش بودم یہ مدتے دلم شور میزد نگران شده بودم اومد پیشم دست انداخت دورگردنم و گفت : تو دیگہ چرا غصہ میخورے؟! کسے کہ مادرش حضرت زهراست نباید غصہ بخوره هر جا در مونده شدے فقط بگو : " یافاطمہۜ..💚 " #روایتے_از_همسرِ↓ شهید سید باقر علمے #فاطمیه🏴 @hedayatefatemiy

#یک‌روایت‌عاشقانه💍 وقتے مےاومد خونہ دیگه نمےذاشت من کار کنم زهرا رو مےذاشت رو پاهاش و با دست بہ پسرمون غذا می‌داد مےگفتم : یکے از بچه‌ها رو بده بہ من🙃 با مهربونے مےگفت : نہ شما از صبح تا حالا بہ اندازه کافے زحمت کشیدی مهمون هم کہ میامد پذیرایے با خودش بود دوستاش بہ شوخے مےگفتن: مهندس کہ نباید تو خونه کار کنہ! مےگفت: من کہ از حضرت ‌علے(ع) بالاتر نیستم مگہ بہ حضرت‌زهرا{س} کمك نمے کردند؟!💙 #روایتے_از_همسرِ↓ شهید حسن آقاسے زاده 🆔 @hedayatefatemiy