eitaa logo
کانال هدیه ارجمند
271 دنبال‌کننده
194 عکس
47 ویدیو
3 فایل
هدیه ارجمند فعال اجتماعی و فرهنگی مادرِ ۳ فرزند🌹 کارشناس ارشد نهج البلاغه شاعر و نویسنده✍ @hediye_arjmand شروع حرکت تو که ضرورت حرکت از آن مایه می گیرد از لحظه ای است که می فهمی از همه ی چیزهایی که با آن ها مأنوس هستی بزرگتری(عین.صاد)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ریشه‌دارها ✏️ آن‌ها که ریشه پیدا کرده‌اند و به ثبات رسیده‌اند، هیچ طوفانی آنها را نمی‌لرزاند، که وظیفه‌ها آنها را به امن رسانده و امان داده است. 📄 برشی از کتاب 📚صراط   ▫️ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از سید سلمان علوی
🔷 در برتری سخن منظوم از منثور قافیه‌سنجان که سخن برکشند گنج دو عالم به سخن درکشند خاصه کلیدی که در گنج راست زیر زبان مرد سخن‌سنج راست آنکه ترازوی سخن سخته کرد بخت‌وران را به سخن بخته کرد بلبل عرشند سخن‌پروران باز چه مانند به آن دیگران ز‌آتش فکرت چو پریشان شوند با مَلَک از جملهٔ خویشان شوند پرده رازی که سخن‌پروری‌ست سایه‌ای از پرده پیغمبری‌ست پیش و پسی بست صف کبریا پس شعرا آمد و پیش انبیا این دو نظر محرم یک‌ دوستند این دو چو مغز آن‌همه چون پوستند ... چون سخنت شهد شد ارزان مکن شهد سخن را مگس افشان مکن تا ندهندت، مَسِتان گر وفاست تا ننیوشند، مگو گر دعاست تا نکند شرع تو را نامدار نامزد شعر مشو زینهار شعر تو را سدره نشانی دهد سلطنت ملک معانی دهد شعر تو از شرع بدانجا رسد کز کمرت سایه به جوزا رسد شعر برآرد به امیریت نام کالشعراءُ امراء الکلام 🆔 @ss_alavi_ir
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
حیّ علی الفلاح که آمد ولادتش باید نماز بست نمازی به قامتش این نور از کجاست که همواره روشن است؟ این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟ جاری شده‌ست چشمه‌ی آیات در حجاز گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش حسن ختام و نقطه‌ی آغاز دهر بود حسن ختام بود شروع نبوتش از آسمان کوه حرا، نور می‌رسید نوری که داد مژده برای رسالتش دستان اتحاد نباید جدا شوند آری امید داشت به دستان امتش @pishani_nevesht https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
ای کاش که یک شکوهِ پنهان بودم چون نقطه ی محرابِ سلیمان بودم یا گردو غبارِ روی سنگی خوشبخت در گوشه ای از روضه ی رضوان بودم https://eitaa.com/hediyearjmand
💠 تلنگر ۱۰۹۵ 🌔 @drehsanpouresmaeill
2 دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، دختراول تعدادی تیله و دختر دوم چند عدد شیرینی داشت... یکی از آنها گفت: "من همه ی تیله هامو بهت میدم و تو هم همه ی شیرینی هاتو به من بده"، آن دختر قبول کرد... دختر بزرگترین و زیباترین تیله را جوری که کسی نبیند، برداشت و بقیه را به دختر دیگر داد. دختر اول همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها را به دوستش داد. آن شب دختر خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ را دید... اما آن دختر نتوانست تمام شب را بخوابد چون به این فکر می کرد که حتما دوستش هم کمی از شیرینی هایش را پنهان کرده و به او نداده است! ✍ عذاب از آن کسانی است که صادق نیستند و آرامش از آن کسانی است که صادقند.
آه...دم...ها @aboajor
هدایت شده از کلبه ی شعر
مداحی_آنلاین_خبر_چه_سنگینه_نریمانی.mp3
5.57M
خبر چه سنگینه خبر پر از درده غم رفیقامون بیچارمون کرده💔😭 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky