eitaa logo
کانال اشعار هدیه ارجمند
252 دنبال‌کننده
120 عکس
28 ویدیو
1 فایل
اشعار هدیه ارجمند فعال اجتماعی و فرهنگی مادرِ ۳ فرزند🌹 کارشناس ارشد نهج البلاغه نویسنده✍ @Hediye_arjmand شروع حرکت تو که ضرورت حرکت از آن مایه می گیرد از لحظه ای است که می فهمی از همه ی چیزهایی که با آن ها مأنوس هستی بزرگتری(عین.صاد)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
بر روزگار پیر، امام جوان تویی خوشحالیِ امام رضاجانمان تویی نامت محمد است و خصالت محمدی آیینۀ رسول خدا بی گمان تویی میلاد توست آنچه مبارک‌ترین شب است روشن‌ترین ستـارۀ نُه آسمـان تویی یحیی بن اکثم است که اقرار می‌کند در علم، پیشوای تمام جهان تویی این خاندان تجلی جودند هرکدام نام یکی جواد شد این بین و آن تویی غم در شب رسیدن تو دربه در شده ست میلاد تو بهانۀ روز پسر شده ست https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
به موسی بن جعفر علیه السلام: تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را فضیلت داده القابت تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
سازمان ملل تجاوز جنسی اسرائیل علیه زنان فلسطینی را تایید کرد. به دریا زدم، بی صدا گریه کردم در اندوه تو بارها گریه کردم رسیدم از ایران به مرز فلسطین ببین از غمت تا کجا گریه کردم ...کمک خواستی، گفتم از جان خود چشم! دریغا که تنها تو را گریه کردم مرا سوخت داغ زن پا به ماهی... چنان ابرِ بی دست و پا گریه کردم خبر ناگهان، سهمگین، داغ و سنگین خبر تا مرا زد صدا گریه کردم چنان کاسۀ آب، ای رفته از دست! تو رفتی و من در قفا گریه کردم https://eitaa.com/pishaninevesht
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
بداهه‌ای تقدیم به فاطمه‌ی رقیه سلام‌الله علیها: چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را اسارت واژهٔ خردی‌ست وقتی پیش این دنیا گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن نمی‌خواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟ نسیم از سوی طشت لاله‌گون آمد به‌سوی تو؟ که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟ همیشه جای تو بوده‌ در آغوش حسین اما گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا‌ را درون خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد این ویرانه‌ی مارا https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
حیّ علی الفلاح که آمد ولادتش باید نماز بست نمازی به قامتش این نور از کجاست که همواره روشن است؟ این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟ جاری شده‌ست چشمه‌ی آیات در حجاز گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش حسن ختام و نقطه‌ی آغاز دهر بود حسن ختام بود شروع نبوتش از آسمان کوه حرا، نور می‌رسید نوری که داد مژده برای رسالتش دستان اتحاد نباید جدا شوند آری امید داشت به دستان امتش @pishani_nevesht https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26