روی دوشم چقدر سنگین بود، واژه های پر از پریشانی
آمدی و به نظم آمده اند، حرف هایم، بدون برهانی
به رخِ آینه کشیدی تو، عشق را وقت یا علی گفتن
من "بله" گفتم و تو بعد ازآن، قول دادی همیشه می مانی
تا نگاهت به آسمان افتاد، سرخ شد گونه ی انارِ سپید
دل من ریخت؛ شعر جاری شد، چشمهایت، سکوتِ طوفانی
گاه دلگیرم از زمین و زمان، شانه های تو قله سبلان
پا به پایت صعود خواهم کرد، چون شروع بدون پایانی
قد کشیده درخت خانه ی ما، غنچه هایش شکوه مادری اند
ابرها میدوند تا برسند، گونه ات پاک و بوسه بارانی
زنگ در روزها، چه غمگین است منتظر کنج خانه می خوابد
تا بیایی و پر زند از شوق، عصرها ساعت غزل خوانی
چای صبحانه با تو شیرین شد، تلخی روزگار یادم رفت
تازه و گرم می شود این بیت، سنگکِ کنجدی، عجب نانی
بوسه واجب شده ست بردستت، روزیِ ما حلال شد با تو
بازوانت، غرور مستحب است، "هدیه" هستی برایم، "احسانی"
سی و هفت عاشقانه ی آرام، سمبل با اراده ی تقویم
از وقار و درستی ات پیداست،همسرِ بی نظیرِ آبانی
#هدیه_ارجمند
#سید_احسان_طیرانی
#تولدت_مبارک_همسر_بی_نظیرم
https://eitaa.com/hediyearjmand