eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «22» و روزى كه آنان را يكسره محشور مى‌كنيم، سپس به كسانى كه شرك ورزيدند گوييم: كجايند شريكان خدا كه شما بر ايشان گمان (خدايى) داشتيد؟ نکته ها بازخواست ذلّت‌بار مشركان در قيامت، نشانه‌ى محروميّت آنان از رستگارى است، همان محروميّتى كه در آيه‌ى قبل به آن اشاره شده است. جلد 2 - صفحه 431 گرچه آيه، به شرك نظر دارد، ولى آنان هم كه رهبرى غير اولياى خدا را بپذيرند و با اولياى معصوم الهى به مخالفت و جنگ برخيزند، به نوعى مشركند. در زيارت جامعه‌ى كبيره مى‌خوانيم: «و مَن حاربكم مشرك» «1» و در حديث آمده است: «الرّاد علينا كالرّاد على اللّه و هو على حدّ الشرك باللّه» «2» كسى‌كه كلام و راه ما را رد كند، همچون كسى است كه كلام خدا را نپذيرد و چنين شخصى به منزله‌ى مشرك است. پیام ها 1- قيامت روز حقّ بودن توحيد، براى مشركان است. «أَيْنَ شُرَكاؤُكُمُ» 2- شرك، خيالى بيش نيست. «تَزْعُمُونَ» «1». مفاتيح الجنان.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد. اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟ آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!! ✨به یاد داشته باش: اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند. و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
⇦ مالك بن عبدالله جابرى از شهداى كربلاست، وى و برادرش سيف بن حارث بن سريع، در كربلا به حسين بن على علیه السلام پيوستند و عصر عاشورا، در لحظاتى كه سپاه كوفه به خيمه گاه امام حسين ‌علیه السلام نزديك شده بودند، اجازه ميدان گرفته، جنگيدند و شهيد شدند. ● عنصر شجاعت، ج2، ص130.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_ماجرای_جگر_کباب_شده.mp3
زمان: حجم: 1.47M
♨️ماجرای جگر کباب شده 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) فرمودند: عمار با حق است و حق با او، حق هرجا باشد عمار با اوست. قاتل عمار در آتش است.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
نزديك اذان ظهر است، بيشتر ياران حسين(ع) شهيد شده اند، وقت نماز است. حسين(ع) مى خواهد آخرين نماز خود را بخواند، او رو به قبله مى ايستد، ياران پشت سر او صف مى بندند. "سعيد" يكى از ياران حسين(ع) است، او در مقابل سپاه كوفه مى ايستد، تيراندازان آماده اند تا حسين(ع) را در نماز شهيد كنند. نماز آغاز مى شود، عمرسعد اشاره اى به تيراندازان مى كند. آن ها قلب حسين(ع)را نشانه گرفته اند، از هر طرف تير مى بارد. سعيد سپر خود را به هر طرف مى گيرد، امّا تعداد تيرها بسيار زياد است و از هر طرف تير مى آيد. سعيد خود را سپر بلاى حسين(ع) مى كند و همه تيرها را به جان مى پذيرد. نماز تمام مى شود و سعيد هم بر روى زمين مى افتد... بعد از نماز، ياران يكى پس از ديگرى به ميدان مى روند و شهيد مى شوند تا اين كه نوبت به جوانان بنى هاشم مى رسد. على اكبر مقابل پدر مى آيد و از پدر اجازه ميدان مى گيرد، پدر به او اجازه مى دهد و او به ميدان مى رود و با دشمنان مى جنگد... لحظاتى مى گذرد، دشمنان او را محاصره مى كنند، ناگهان صداى او در صحراى كربلا مى پيچد: "بابا! خداحافظ!". حسين(ع) به سرعت به ميدان مى رود و پيكرِ پاره پاره جوانش را در آغوش مى كشد. اينجاست كه تو همراه با جوانان بنى هاشم نزد حسين(ع) مى رويد، حسين(ع) توان برداشتن پيكر جوانش را ندارد، او از شما يارى مى طلبد و مى گويد: "پيكر برادرتان را به خيمه ها ببريد". <====♡♡♡♡♡♡♡====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
آيا به امام حسين(ع) خواهيم رسيد؟ اين سوالى است كه ذهن مُنْذر را مشغول كرده است. او اهل كوفه است و از بيعت مردم كوفه با مسلم بن عقيل خبر دارد و اينك براى حج، به مكّه آمده است. مُنْذر وقتى شنيد كه كاروان امام حسين(ع) مكّه را ترك كرده و او بى خبر مانده است، غمى بزرگ بر دلش نشست. آرزوى او اين بود كه در ركاب امام خويش باشد. به همين دليل، اعمال حج خود را سريع انجام داد و همراه دوست خود عبدالله بن سليمان راه كوفه را در پيش گرفت. اين دو، سوار بر اسب روز و شب مى تازند و به هر كس كه مى رسند، سراغ امام حسين(ع) را مى گيرند. آيا شما مى دانيد امام حسين(ع)از كدام طرف رفته است؟ آنها در دل اين بيابان ها در جستجوى مولايشان امام حسين(ع) هستند. هوا طوفانى مى شود و گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. در ميان گرد و غبار، اسب سوارى از دور پيدا مى شود. او از راه كوفه مى آيد. منذر به دوستش مى گويد: "خوب است از او در مورد امام حسين(ع) سؤال كنيم". آنها نزديك مى روند. او را مى شناسند. او همشهرى آنها و از قبيله خودشان است. ــ همشهرى! بگو بدانيم تو در راهى كه مى آمدى حسين(ع) را ديدى؟ ــ آرى! من ديروز كاروان او را ديدم. او اكنون با شما يك منزل فاصله دارد. ــ يعنى فاصله ما با حسين(ع) فقط يك منزل است؟ ــ آرى، اگر زود حركت كنيد و با سرعت برويد، مى توانيد شب كنار او باشيد. ــ خدا خيرت دهد كه اين خبر خوش را به ما دادى. ــ امّا من خبرهاى بدى هم از كوفه دارم. ــ خبرهاى بد! ــ آرى! كوفه سراسر آشوب است. مردم پيمان خود را با مسلم شكستند و مسلم را به قتل رساندند. به خدا قسم، من با چشم خود ديدم كه پيكرِ بدون سر او را در كوچه هاى كوفه بر زمين مى كشيدند در حالى كه سر او را براى يزيد فرستاده بودند. ــ ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون). بگو بدانيم چه روزى مسلم شهيد شد؟ ــ دوازده روز قبل، روز عرفه. ــ مگر هجده هزار نفر با او بيعت نكرده بودند، پس آنها چه شدند و كجا رفتند؟ ــ كوفيان بىوفايى كردند. از آن روزى كه ابن زياد به كوفه آمد ناگهان همه چيز عوض شد. ابن زياد وقتى كه فهميد مسلم در خانه هانى منزل دارد، با مكر و حيله، هانى را به قصر كشاند و او را زندانى كرد و هنگامى كه مسلم با نيروهاى خود براى آزادى هانى قيام كرد، ابن زياد با نقشه هاى خود موفق شد مردم را از مسلم جدا كند. ــ چگونه هجده هزار نفر بىوفايى كردند؟ ــ آنها شايعه كردند كه لشكر يزيد در نزديكى هاى كوفه است. با اين فريب مردم را دچار ترس و وحشت كردند و آنها را از مسلم جدا كردند. سپس با سكّه هاى طلا، طمع كاران را به سوى خود كشاندند. خدا مى داند چقدر سكّه هاى طلا بين مردم تقسيم شد. همين قدر برايت بگويم كه مسلم در شب عرفه در كوچه هاى كوفه تنها و غريب ماند و روز عرفه نيز، همه مردم او را تنها گذاشتند. نه تنها او را تنها گذاشتند بلكه به يارى دشمن او نيز، رفتند و از بالاى بام ها به سر و صورتش سنگ زدند و آتش به طرف او پرتاب كردند. فرداى آن روز بعد از ساعتى جنگ نابرابر در كوچه ها، مسلم را دستگير كردند و او را بر بام قصر كوفه بردند و سرش را از بدن جدا كردند. مرد عرب آماده رفتن مى شود. او هم بر غربت مسلم اشك مى ريزد. ــ صبر كن! گفتى كه ديروز كاروان امام حسين(ع) را ديده اى; آيا تو اين خبر را به امام داده اى يا نه؟ ــ راستش را بخواهيد ديروز وقتى به آنها نزديك شدم، آن حضرت را شناختم. آن حضرت نيز كمى توقّف كرد تا من به او برسم. گمان مى كنم كه او مى خواست در مورد كوفه از من خبر بگيرد، امّا من راه خود را تغيير دادم. ــ چرا اين كار را كردى؟ ــ من چگونه به امام خبر مى دادم كه كوفيان، نماينده تو را شهيد كرده اند. آيا به او بگويم كه سر مسلم را براى يزيد فرستاده اند؟ من نمى خواستم اين خبر ناگوار را به امام بدهم. مرد عرب اين را مى گويد و از آنها جدا مى شود. او مى رود و در دل بيابان، ناپديد مى شود. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... ای نام توشیرین ای ذات تودیرین خوشم که معبودم تویی خرسندم که مقصودم تویی سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 🌷❤️☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💖 بیاکه بی تو ترک خورده است ایمانم بدون حس حضورت خراب و ویرانم متاسفم که تو پاسوز ماشدی آقا زغربت تو اسیر عذاب وجدانم             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🇮🇷ایرانِ‌زیبا🇮🇷🌸🍃 🍃🏕⛰📹دیداری از آبشار لوشکی‌؛در طبیعتِ روستاهای ییلاقیِ درزکری و مسکین؛ شهرستان تالش ؛ استانِ گیلان . 🍃🏕🎼 بهمراهِ آوایی بسیااار زیبا و محلی. 🍃🏕⛰آبشار لوشکی یکی از مرتفع ترین و زیباترین آبشارهای ایران و گیلان است که ناشناخته و بکر مانده.  🍃🏕⛰سلام صبحتون بخیر             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🏴🏴🔹🔶🔸