eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
گل آتش دل به چهره می پردازد ابر آبش در سینه همی اندازد باد از بزر خاک به گل می تازد «من منتظرم» بهار کی آغازد ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ قرعه کشی در قرآن (2⃣) ✅💐 ماجرای کفالت حضرت مریم (ع) 💐✨ هنگامى كه حنّه همسر عمران، مریم را بدنیا آورد، وى را براى بیت المقدّس نذر كرد. مریم زمانى از مادر متولّد شد كه پدرش عمران از دنیا رفته بود. كاهنان و بزرگان بنى اسرائیل بر سر موضوع سرپرستى مریم به رقابت پرداختند و سرانجام میان خود قرعه زدند و قرعه به نام زكریا شوهرخاله مریم درآمد. در آن هنگام بود كه دیگران مریم را رها كردند و زكریا سرپرستى مریم را به عهده گرفت و ولى و سرپرست مریم شد. 💐✨ خداوند در سوره آل عمران، از اختلاف کاهنان بنی اسرائیل در مساله سرپرستی حضرت مریم(س) پرده از حقیقت ماجرا برداشته و خطاب به پیامبر(ص) اینگونه می‌فرماید: 💐💫 ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (آآیه 44 سوره آل عمران) (ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می‌کنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعه‌کشی) به آب می‌افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهده‌دار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.) ✅💐 برخى حكايت‌هاى قرآن، تنها از طريق وحى براى رسول خدا كشف شد و قبل از آن نه در كتابى بود و نه در سينه‌اى. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
به احترامش بلند میشویم . لبخند عجیبی روی لبهایش نشسته.. از پوسته ی جدی و عصبانی اش بیرون آمده... رو به روی من و عمو،روی مبل مینشیند. :_کاری داشتین مامان؟ :+مسیح و خانواده اش،فردا میان اینجا... سرم را بلند میکنم،لب هایم ناخودآگاه میلرزند. سرم را پایین میاندازم و نفسم را حبس میکنم،شاید اشک هایم پشت پرده ی پلک هایم حبس شوند... مامان بلند میشود،جلو میآید و کنارم مینشیند. سرم را بلند نمیکنم،اما متوجه میشوم که عمو از اتاق خارج شد. مامان بغلم میکند :_باورم نمیشه اینقدر بزرگ شده باشی... چانه ام را میگیرد و سرم را بلند میکند. تیله ی چشمانم می لرزد و اشک درونشان حلقه میزند. :_إ إ إ... چرا گریه میکنی؟ الان باید خوشحال باشی که پسری که دوسش داری و دوست داره، قراره بیاد. وقتی بابات اومد واسه بله برون،من از خوشحالی تو پوست خودم نبودم.. اولین بار است که از این حرف ها میزند.عجیب است،از مامان بعید به نظر میآمد. :_مسیح پسر خوبیه. شبیه خودمونه...تو رم دوس داره.. خوشبخت بشی نیکی مامان.. سرم را روی شانه ی مامان میگذارم.. مادر من چه میداند من پا در چه بازی سختی گذاشته ام؟ نمیداند اگر بی مهری های او و بابا نبود،اگر کمی درکم میکردند.... اشک هایم میریزد،باید سبک شوم... باید آماده،پا در میدانی بگذارم که از انتهایش هیچ نمیدانم... امشب آخرین شبی است که من،ضعیف به نظر میآیم. تمام مشکلات و نقاط ضعفم را امشب دفن میکنم و فردا،نیکی مقتدر را جلوی چشم همه به عقد پیروزی در میآورم... این مشکل و این ماجرا،به پشتوانه ی خدایم حل میشود،مثل تمام گره های زندگیم باز میشود.. من،توکل میکنم به خدای توانایی که رهایم نمیکند... به او و مهربانی اش ایمان دارم... موبایلم را برمیدارم.باید از این روز پرماجرا برای فاطمه بگویم.. از دیدن حاج خانم،تا مسیح و من که قبول کردم همسر صوری او بشوم... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🤍✨از کعبه حق .. 🎉✨بانگ جلی می آید 🤍✨آوای خوش لم یزلی می آید 🤍✨بشنو که .. 🎉✨سروش وحی حق می گوید 🤍✨آغوش گشایید علی می آید 🤍✨ سالروز میلاد با سعادت حضرت 🎉علی علیه السلام مبارک باد🎈 🎉     @hedye110
@oshaghroghaye_۲۰۲۲_۰۲_۱۵_۰۹_۱۵_۰۶_۵۸۷.mp3
3.95M
•°🌸ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده حاج حسین سیب سرخی🎤 ولادت امام علی علیه السلام علیه السلام مبارک     @hedye110
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ دِلبَــرترینِ عالَـم... علیه السلام و مبارک 🌸     @hedye110
امیرالمومنین.mp3
461.3K
🌸 (ع) ♨️امیرالمومنین 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.     @hedye110
پدرم روزت مبارک     @hedye110
مـــردان مــــــرد... روزتان مبارک🌱 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘     @hedye110
جوانان زيادى رفتند و جان خود را فداى حسين(ع) كردند، امّا اكنون نوبت او است. بيش از هفتاد سال سن دارد. ولى دلش هنوز جوان است. آيا او را شناختى؟ او اَنس بن حارث است. همان كه سال ها پيش در ركاب پيامبر شمشير مى زد. او به چشم خود ديده است كه پيامبر چقدر حسينش را مى بوسيد و مى بوييد. نگاه كن! با دستمالى پيشانى خود را مى بندد تا ابروهاى سفيد و بلندش را زير آن مخفى كند. كمر خود را نيز محكم بسته است. او شمشير به دست به سوى امام مى آيد. سلام مى كند و جواب مى شنود و اجازه ميدان مى خواهد. امام به او مى فرمايد: "اى شيخ! خدا از تو قبول كند". او لبخندى مى زند و به سوى ميدان حركت مى كند. كوفيان همه او را مى شناسند و براى او به عنوان يكى از ياران پيامبر احترام خاصى قايل اند، امّا اكنون بايد به جنگ او بروند. انس هيچ پروايى ندارد. گر چه در ظاهر پير و شكسته شده است، ولى جرأت شير را دارد و به قلب سپاه دشمن مى تازد. در مقابل سپاه مى ايستد و به مردم كوفه مى گويد: "آگاه باشيد كه خاندان علىّ بن ابى طالب پيرو خدا هستند و بنى اُميّه پيرو شيطان". آرى! او در اين ميدان از عشق به مولايش حضرت على(ع)، پرده برمى دارد. تنها كسى كه نام حضرت على(ع) را در ميدان كربلا، شعار خود نموده است، اين پيرمرد است. او روزهايى را به ياد مى آورد كه در ركاب حضرت على(ع) در صفيّن و نهروان، شمشير مى زد. اكنون على گويان و با عشقى كه از حسين در سينه دارد، شمشير مى زند و كافران را به قتل مى رساند. اما پس از لحظاتى، پير مردِ عاشورا روى خاك گرم كربلا مى افتد، در حالى كه محاسن سفيدش با خون سرخ، رنگين است. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef