انسان شناسی ۵۷.mp3
12.6M
#انسان_شناسی
#استاد_شجاعی
#استاد_انصاریان
📝 لطفاً یک قلم و کاغذ بردارید‼️
و بنویسید از صبح که از خواب برمیخیزید؛
فاصلهی هر یک ساعت را ( مثلا ۵ تا ۶ صبح ـ ۶ تا ۷ صبح ـ .... ۱۱ تا ۱۲ ظهر .... ۲۰ تا ۲۱ و ...) چگونه، برای چه هدفی، و با چه سطحی از علاقه و تمرکز میگذرانید؟
▫️بعد از این تست، و شنیدن این پادکست، میتوانید کمی اوضاع انسانیِ خود را چکاپ کنید!
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدچهلدوم
شمر و سربازان او بسيار خوشحال هستند و به يكديگر مى گويند: "آنجا را كه مى بينى شهر شام است. ما تا سكّه هاى طلا فاصله زيادى نداريم".
صداى قهقهه و شادمانى آنها بلند است.
اسيران مى فهمند كه ديگر به شام نزديك شده اند. به راستى، يزيد با آنها چه خواهد كرد؟ آيا دستور كشتن آنها را خواهد داد؟ آيا دختران را به عنوان كنيز به اهل شام هديه خواهد كرد؟!
نگاه كن! اُمّ كُلْثوم، خواهر امام حسين(ع)، به يكى از سربازان مى گويد: "من با شمرسخنى دارم". به شمر خبر مى دهند كه يكى از زنان مى خواهد با تو سخن بگويد:
ــ چه مى گويى اى دختر على!
ــ من در طول اين سفر هيچ خواسته اى از تو نداشتم، امّا بيا و به خاطر خدا، تنها خواسته مرا قبول كن.
ــ خواسته تو چيست؟
ــ اى شمر! از تو مى خواهم كه ما را از دروازه اى وارد شهر كنى كه خلوت باشد. ما دوست نداريم نامحرمان، ما را در اين حالت ببينند.
شمر خنده اى مى كند و به جاى خود برمى گردد. به نظر شما آيا شمر اين پيشنهاد را خواهد پذيرفت. شمر اين نامرد روزگار كه دين ندارد. او تصميم گرفته است تا اسيران از شلوغ ترين دروازه وارد شهر بشوند.
پيكى را مى فرستد تا به مسئولان شهر خبر دهند كه ما از دروازه "ساعات" وارد مى شويم.
* * *
در شهر شام چه خبر است؟
همه مردم كنار دروازه ساعات جمع شده اند.
نگاه كن! شهر را آذين بسته اند. همه جا شربت است و شيرينى. زنان را نگاه كن، ساز مى زنند و آواز مى خوانند.
مسافرانى كه اهل شام نيستند در تعجّب اند، يكى از آنها از مردى سؤال مى كند:
ــ چه خبر شده است كه شما اين قدر خوشحال ايد؟ مگر امروز روز عيد شماست؟
ــ مگر خبر ندارى كه عدّه اى بر خليفه مسلمانان، يزيد، شورش كرده اند و يزيد همه آنها را كشته است. امروز اسيران آنها را به شام مى آورند.
ــ آنها را از كدام دروازه، وارد شهر مى كنند؟
ــ از دروازه ساعات.
همه مردم به طرف دروازه حركت مى كنند. خداى من! چه جمعيّتى اين جا جمع شده است!كاروان اسيران آمدند.
يك نفر در جلو كاروان فرياد مى زند: "اى اهل شام، اينان اسيران خانواده لعنت شده اند. اينان خانواده فسق و فجوراند".
مردم كف مى زنند و شادى مى كنند. خداى من! چه مى بينم؟
زنانى داغديده و رنج سفر كشيده بر روى شترها سوار هستند. جوانى كه غُلّ و زنجير بر گردن اوست، سرهايى كه بر روى نيزه ها است و كودكانى كه گريه مى كنند.
كاروان اسيران، آرام آرام به سوى مركز شهر پيش مى رود.
آن پيرمرد را مى شناسى؟ او سهل بن سعد، از ياران پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است و اكنون از سوى بيت المقدس مى آيد.
او امروز وارد شهر شده و خودش هم غريب است و دلش به حال اين غريبان مى سوزد.
سهل بن سعد آنها را نمى شناسد و همين طور به سرهاى شهدا نگاه مى كند; امّا ناگهان مات و مبهوت مى شود. اين سر چقدر شبيه رسول خداست؟ خدايا، اين سر كيست كه اين قدر نزد من آشناست؟
سهل جلو مى رود و رو به يكى از دختران مى كند:
ــ دخترم! شما كه هستيد؟
ــ من سكينه ام دختر حسين كه فرزند دختر پيامبر است.
ــ واى بر من، چه مى شنوم، شما...
اشك در چشمان سهل حلقه مى زند. آيا به راستى آن سرى كه من بر بالاى نيزه مى بينم سرِ حسين(ع) است؟
ــ اى سكينه! من از ياران جدّت رسول خدا هستم. شايد بتوانم كمكى به شما بكنم، آيا خواسته اى از من داريد؟
ــ آرى! از شما مى خواهم به نيزه داران بگويى سرها را مقدارى جلوتر ببرند تا مردم نگاهشان به سرهاى شهدا باشد و اين قدر به ما نگاه نكنند.
سهل چهارصد دينار برمى دارد و نزد مسئول نيزه داران مى رود و به او مى گويد:
ــ آيا حاضرى چهارصد دينار بگيرى و در مقابل آن كارى برايم انجام بدهى؟
ــ خواسته ات چيست؟
ــ مى خواهم سرها را مقدارى جلوتر ببرى.
او پول ها را مى گيرد و سرها را مقدارى جلوتر مى برد.
اكنون يزيد دستور داده است تا اسيران را مدّت زيادى در مركز شهر نگه دارند تا مردم بيشتر نظاره گر آنها باشند. هيچ اسيرى نبايد گريه كند. اين دستور شمر است و سربازان مواظب اند صداى گريه كسى بلند نشود.
در اين ميان صداى گريه اُمّ كُلْثوم بلند مى شود كه با صداى غمناك مى گويد: "يا جدّاه، يا رسول الله!".
يكى از سربازان مى دود و سيلى محكمى به صورت اُمّ كلثوم مى زند. آرى! آنها مى ترسند كه مردم بفهمند اين اسيران، فرزندان پيامبر اسلام هستند.
مردان بى غيرت شام مى آيند و دختران رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را تماشا مى كنند. آنها به هم مى گويند: "نگاه كنيد، ما تاكنون اسيرانى به اين زيبايى نديده بوديم".
اين سخن دل امام سجّاد(ع) را به درد مى آورد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملاقاتِ جوانِ اعدامی ، با امام زمان عج
👌پیشنهاد میکنم،حتما ببینید
🌏 #نشر_حداکثری_با_شما
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 روایت تجربهگر مرگ موقت از اهمیت قضاوت در آخرت!
🎥 وقتی فقط تو دلت یک نفرو قضاوت میکنی ...!
📺 #زندگی_پس_از_زندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#تلنگــــر⚠️
اگر تعریفت از آزادے اینـہ ڪه خودتو مـثل نمایشگاه بـہ همـہ نشون بدے!🙄
بدان این تو نیستے کـہ آزادے
این بازدید از توئـہ کـہ آزاده
همون کـہ بالاش میـنویسن:
👈🏻 بازدید برای عموم آزاد است!🤐
🌼🌻
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
وضع مردم جز به وسیله امام زمان (عجل الله) #سامان نمی یابد و زمین جز به دستان امام زمان #اصلاح نمی شود.
📚علل الشرایع ،ج١، ص١٩٧
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
🌳💜
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
ما با جهاد، با مرگ می جنگیم و از او به شهادت می گریزیم
شهادت را نه در جنگ،در مبارزه می دهند
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
مهدی
همه گویند به امید ظهورش صلوات
کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات
اللّهم عجّل لولیک الفرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ بهترین ها در قرآن (3⃣)
✅💐 بهترین پاداش
💐✨ براساس آیات قرآن، بهترین پاداش ها نیز به خداوند تعلق دارد:
💐💫 وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا (آیه 88 سوره کهف)
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.»
✅💐 مهم ترین و بزرگترین پاداش الهی به انسان، رضایت پروردگار است. در آیه 119 سوره مائده، بهشت در كنار رضايت خداوند، فوز بزرگ و رستگارى معرفی شده است:
💐💫 قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (آیه 119 سوره مائده)
خداوند میگوید: «امروز، روزی است که راستی راستگویان، به آنها سود میبخشد؛ برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن میگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن میمانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است!»
#بهترین
#بهترین_پاداش
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_صدنود
سنگینی نگاهم را حس میکند.
رضایتم خیره میشود
ِ
سرش را بلند میکند و به لبخندِ از سر .
انگشتان ظریفش را کنار دهانش میکشد
:+به چی نگاه میکنین؟
شانه بالا میاندازم،راحت اعتراف میکنم
:_به تــــــو
:+خب،لطفا نگاه نکنین... من از نگاه خیره خوشم نمیآد...
راست میگوید.
اگر از نگاه های خیره لذت میبُرد که این سیاهِ بلند همه جا انتخاب اصلی اش نبود...
سر تکان میدهم...
میدانم از صبح چیزی نخورده...
میدانم باید غذایش را بخورد،اما کننرل نگاه،سخت ترین کار دنیاست؛اگر سوژه،نیکی باشد...
:_نمیتونم...
:+خب منم نمیتونم غذا بخورم....
بازهم در محضر او،اعتراف میکنم.
:_نمیتونم نگات نکنم...
نگاهی به اطراف میاندازد..
بلند میشود.
:+طبیعیه،درخواست من نامعقول بود... به هرحال وقتی اینجا گیر کردیم،نمیشه بهم نگاه
نکنیم..
من چه گفتم و او چه تعبیر کرد...
انگار مثبت بودن،نیمه ی پر لیوان را دیدن و خوشبین بودن در ذات او نهادینه شده..
روی پنجه ی پاهایش بلندـمیشود و از کتابخانه،کتابی بیرون میآورد.
برمیگردد و سر جایش مینشیند.
کتاب را به طرفمـ میگیرد.
جلد زرد کتاب )ضد( را میشناسم.
:+عصر بین کتاباتون،بیشتر از هر کتابی،کتاب شعر دیدم...رمان مسیحای عشق | فاطمه شما یه شعری رو بخونین،تا منم غذامو بخورم...
کتاب را میگیرم،پیشنهاد خوبی است...
حداقل از تشویشم کاسته میشود و نیکی غذایش را میخورد.
اهل شعرم..
راست میگوید.
کتاب را باز میکنم و مشغول میشوم.
:+بلند...
:_چی؟
:+بلند بخونین لطفا... بلند بخونین منم بشنوم دیگه..
سر تکان میدهم.
غزل اول را آغاز میکنم.
:_غمخوار من،به خانه ی غم ها خوش آمدی
مـــردم تنها خـوش آمـدی
ِ
با مــن به جـــمع
ِ جـمـاعتی که مرا ســنـــگ مــیزنـ
بین ـــنـد
میبــینـمـت برای تــماشـــا ، خوش آمـــــدی
راهِ نجــاتم از شــبِگیسوی دوست نیــسـت
ای دل! به آخریــــن شبِدنیــــا خوش آمدی
چشمم به نیکی میافتد،دست از غذا کشیده و با لبخند نگاهم میکند.
:_ ماجـرای دل و عـــشـــق روشن اسـت
ِ
پایان
. شک
ِ
ای قایـــق سسته به دریــا خوش آمدی
ای عشــــق،ای عزیـــــزتــرین میــهـمان عمـر
.دیر آمـــدی به دیدنم، امــــا خــــوش آمـدی
....
کتاب را میبندم،نیکی با تحسین نگاهم میکند.
:+خیلی قشنگ خوندین پسرعمو... حسش کامل منتقل شد...
واقعا؟ واقعا حس من را درک کرده؟
:_واقعا؟؟
🌹به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببينی حقّ است. و چه را شنيدی يا آن كه برايت نقل كنند چه بسا باطل باشد.✨
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_علت_سختی_در_زندگی_حجت_الاسلام_عالی.mp3
912.2K
♨️علت سختی در زندگی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#نماز_شب
💠آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
🔸«إِنَّ الْبُیوتَ الَّتی یصَلّی فیها بِاللَّیلِ بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، تُضیئُ لأهْلِ السَّماءِ کما تُضیئُ نُجُومُ السَّماءِ لأهْلِ أَلأرْضِ»*؛ و آن خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد، به اهل آسمان ها روشنایی می دهند و می درخشند، همانگونه که ستارگان به اهل زمین نور می دهند و برای آنها می درخشند.
🔸چه طور ما ستاره ها را می بینیم که نور دارند و در حال درخشش هستند، خانه هایی هم که در آنها نماز شب خوانده می شود، برای اهل آسمان درخشش دارند.
حضرت ابراهیم به خاطر خواندن نماز شب به مقام خلیل اللهی رسید « و ان ابراهیم بها و باطعام الطعام صار خلیل الرحمان»؛ همانا حضرت ابراهیم به خاطر خواندن نماز شب و دادن اطعام به مقام خلیل الرحمانی رسید. حضرت ابراهیم (صلی الله علیه) به خاطر اینکه به فقرا و تنگدستان غذا می داد و نماز شب می خواند به مقام خلیل اللهی رسید.
📚* اصول کافی ، جلد دوم ، باب عبادت ، حدیث پنج ، صفحه ی ۸۴
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام صادق(ع): زمانی که بین مردم به عدالت رفتار شود، فقر از میان می رود.
⏳امروز چهارشنبه
۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
۹ شوال ۱۴۴۳
۱۱ می ۲۰۲۲
✅#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدچهلسوم
مردم به تماشاى گل هاى پيامبر آمده اند. آنها شيرينى و شربت پخش مى كنند و صداى ساز و دهل نيز، همه جا را گرفته است.
نگاه كن! آن پيرمرد را مى گويم، او از بزرگان شام است و براى ديدن اسيران مى آيد.
همه مردم راه را براى او باز مى كنند. پيرمرد جلو مى آيد و به امام سجاد(ع) مى گويد: "خدا را شكر كه مسلمانان از شرّ شما راحت شدند و يزيد بر شما پيروز شد".
آن گاه هر چه ناسزا در خاطر دارد بر زبانش جارى مى كند، ولى امام سجّاد(ع) به او مى گويد:
ــ اى پيرمرد! هر آنچه كه خواستى گفتى و عقده دلت را خالى كردى. آيا اجازه مى دهى تا با تو سخنى بگويم؟
ــ هر چه مى خواهى بگو!
ــ آيا قرآن خوانده اى؟
پيرمرد تعجّب مى كند. اين چه اسيرى است كه قرآن را مى شناسد. مگر اينها كافر نيستند، پس چگونه از قرآن سؤال مى كند؟
ــ آرى! من حافظ قرآن هستم و همواره آن را مى خوانم.
ــ آيا آيه 23 سوره "شورى" را خوانده اى، آنجا كه خدا مى فرمايد: ( قُل لاَّ أَسْـَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى); "اى پيامبر! به مردم بگو كه من مزد رسالت از شما نمى خواهم، فقط به خاندان من مهربانى كنيد".
پيرمرد خيلى تعجّب مى كند، آخر اين چه اسيرى است كه قرآن را هم حفظ است؟
ــ آرى! من اين آيه را خوانده ام و معنى آن را خوب مى دانم كه هر مسلمان بايد خاندان پيامبرش را دوست داشته باشد.
ــ اى پيرمرد! آيا مى دانى ما همان خاندانى هستيم كه بايد ما را دوست داشته باشى!
پيرمرد به يكباره منقلب مى شود و بدنش مى لرزد. اين چه سخنى است كه مى شنود؟
ــ آيا آيه 33 سوره "احزاب" را خوانده اى، آنجا كه خدا مى فرمايد: ( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ); "خداوند مى خواهد كه گناه را از شما خاندان دور كرده و شما را از هر پليدى پاك سازد".
ــ آرى! خوانده ام.
ــ ما همان خاندان هستيم كه خدا ما را از گناه پاك نموده است.
پيرمرد باور نمى كند كه فرزندان رسول خدا به اسارت آورده شده باشند.
ــ شما را به خدا قسم مى دهم آيا شما خاندان پيامبر هستيد؟
ــ به خدا قسم ما فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستيم.
پيرمرد ديگر تاب نمى آورد و عمامه خود را از سر برمى دارد و پرتاب مى كند و گريه سر مى دهد.
عجب! يك عمر قرآن خواندم و نفهميدم چه مى خوانم!
او دست هاى خود را به سوى آسمان مى گيرد و سه بار مى گويد: "اى خدا! من به سوى تو توبه مى كنم. خدايا! من از دشمنان اين خاندان، بيزارم".
او اكنون فهميده است كه بنى اُميّه چگونه يك عمر او را فريب داده اند: يعنى يزيد، پسر پيامبر را كشته است و اكنون زن و بچّه او را اين گونه به اسارت آورده است.
نگاه همه مردم به سوى اين پيرمرد است. او مى دود و پاى امام سجّاد(ع) را بر صورت خود مى گذارد و مى گويد: "آيا خدا توبه مرا مى پذيرد؟ من يك عمر قرآن خواندم، ولى قرآن را نفهميدم".
آرى! بنى اُميّه مردم را از فهم قرآن دور نگه مى داشتند. چرا كه هر كس قرآن را خوب بفهمد شيعه اهل بيت(عليهم السلام) مى شود.
امام سجّاد(ع) به او نگاهى مى كند و مى فرمايد: "آرى، خدا توبه تو را قبول مى كند و تو با ما هستى".
پيرمرد از صميم قلب، توبه مى كند. او از اينكه امام زمان خويش را شناخته، خوشحال است. او اكنون كنار امام سجّاد(ع)، احساس خوشبختى مى كند.
پير مرد فرياد مى زند: "اى مردم! من از يزيد بيزارم. او دشمن خداست كه خاندان پيامبر را كشته است. اى مردم! بيدار شويد!".
مردم همه به اين منظره نگاه مى كنند. ناگهان همه وجدان ها بيدار شده و دروغ يزيد آشكار شود.
خبر به يزيد مى رسد. دستور مى دهد فوراً گردن او را بزنند، تا ديگر كسى جرأت نكند به بنى اُميّه دشنام بدهد. پيرمرد هنوز با مردم سخن مى گويد و مى خواهد آنها را از خواب غفلت بيدار كند، امّا پس از لحظاتى، سربازان با شمشيرهايشان از راه مى رسند و سر پيرمرد را براى يزيد مى برند.
مردم مات و مبهوت به اين صحنه نگاه مى كنند. اوّلين جرقه هاى بيدارى در مردم شام زده شده است. يزيد، ديگر، ماندن اسيران را در بيرون از قصر صلاح نمى بيند و دستور مى دهد تا اسيران را وارد قصر كنند.
اين صداى قرآن از كجا مى آيد؟
يكى از قاريان شام قرآن مى خواند، او به آيه 9 سوره "كهف" مى رسد:
( أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا );
آيا گمان مى كنيد كه زنده شدن اصحاب كهف، چيز عجيبى است؟
ناگهان صدايى به گوش مى رسد، خداى من! اين صدا چقدر شبيه صداى مولايم حسين است!
همه تعجّب كرده اند، آرى، اين سر امام حسين(ع) است كه به اذن خدا اين چنين سخن مى گويد: "ريختنِ خون من، از قصه اصحاب كهف عجيب تر است!"
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیه