eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
مولاےمهربان و تو اےعشق من سلام عجل ولیڪ الفرج آقاے من سـلام❤️ بحق مادر و عمه سادات 🔸شاعر: حسین منزوی             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿💚﷽ 💚🌿 🍃💐☀️سلاااام دوستان خوب و الهی 🍃🌸💫روزتون بخیر و بشادی 🍃🌷🌸🤲خدایا دلهای ما را به یکدیگر نزدیک بفرما 🍃🌷🌸🤲و امتی متحد از ما بساز 🍃💐🍀☀️تا دستانِ حمایتگر تو را در زندگی خود احساس کنیم 🍃💐🤲آمین یا رب العالمین @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بهترین ها در قرآن (7⃣) ✅💐 بهترین دین 💐✨ بهترین دین و آیین، پیروی از دین و آیین کسی که خداوند او را برای دوستی ِ خود انتخاب کرده است. 💐✨ در آیه 125 سوره نساء، دین و آیین حضرت ابراهیم (ع) که یگانه پرستی بود، به عنوان بهترین دین معرفی می‌شود: 💐💫 وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا (آیه 125 سوره نساء) دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستیِ خود، انتخاب کرد. ✅💐 برترين آيين، پيروى از دين ابراهيم است. ✅💐 بهترين الگوهاى مردم كسانى هستند كه خداوند آنان را براى خود برگزيده است.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
:_الو سلام فاطمه.. :+سالم عز یزدلم،خوبی؟ :_قربونت برم.. خانم دکتر سرم درد میکنه... :+عه،چرا عزیزدلم؟ :_هیچی ولش کن،تو خوبی؟ :+من خوبم ولی نگرانت شدم ... :_خوبم خواهری،چه خبرا؟ :+خداروشکر،فدات بشم نیکی با زحمتای ما چطوری؟ :_چه زحمتی این حرفا چیه؟امانتی مادربزرگت با احترام به صحافی منتقل شد... :+وای دستت درد نکنه،بین این همه دردسر خودت،این قرآن مادربزرگ منم اذیتت کرد... :_نه بابا این حرفا چیه؟صحافی سرراه بود دیگه،منم بردمش... بلند میشوم و سینی فنجان های خالی را به طرف آشپزخانه میبرم. :+خلاصه شرمنده خواهر... نمی دونی اگه مادربزرگ ببینن چقدر خوشحال میشن... حالا گفت کی تحویلش میده؟ شیر آب را باز میکنم و فنجان اول را میشویم. :_قول داد کارش رو یه ماهه تموم میکنه.. فنجان را وارونه داخل آبچکان میگذارم. فنجان دوم را زیر شیر آب میگیرم. :+وای چقدر خوب... :_آره خیلی... من رو قولش حساب کردم.. یه ماه یعنی تقریبا تا عید حل میشه... فنجان دوم را کنار فنجان اول میگذارم و فنجان سوم را برمیدارمـ. :+الهی قربونت برم نمیدونی نیکی چقدر خوشحالم.. :_وای فاطمه،از دل من خبر نداری... خیلی ذوق دارم.. ولی امیدوارم سرقولش بمونه... :+آره منم همینطور...بازم یه دنیا مرسی خواهرجونی.. جبران کنم ان شاءالله.. کاری نداری؟ :_نه عزیزم... خداحافظ.. :+خداحافظ.. شیر آب را میبندم تا گوشی را از زیر سرم دربیاورم. موبایل را روی کابینت میگذارم و دوباره آب را باز میکنم و فنجان سوم را میشویم. اب را میبندم و برمیگردم که ناگهان مسیح را جلوی آشپزخانه میبینم. حوله ی دست و صورتش را روی شانه اش انداخته و دستش مشت شده.. نمیدانم چرا برق خشم، و یا حتی غم در چشمانش میدرخشد. :_پسرعمو...چرا اینجا وایسادین؟ هیچ نمیگوید... فقط این بار به وضوح میبینم که پلک چپش میپرد. :_راستش پسرعمو... من فکر میکنم یه کم تند.. صدای آرام و از قعر چاهش،میان کلامم میدود. :+من سر قولم هستم... :_چی؟ سرش را پایین انداخته... دوباره بلند میکند. عصبی در چشمانم زل میزند. رگ برجسته ی گلویش،نگرانم میکند... بی حرف به طرف مبل میرود،دست میاندازد و کش را از روی دسته ی مبل برمیدارد. کلافه دست در موهای خیس و بهم ریخته اش میکند وبلند نفس میکشد. چشمانش را میبندد و باز میکند :+سر قول یه ماهه ام هستم.... قبل از اینکه به خودم بیایم،قبل از اینکه چیزی بگویم،حتی قبل از اینکه فرصت فکرکردن بدهد،در را باز میکند و سریع از خانه بیرون میرود. خشکم زده... مات و مبهوت مانده ام.. رفت... واقعا رفت... مسیح رفت... 💧💧💧💧💧💧 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
انسان شناسی ۶۳.mp3
12.33M
🔺من چه کسی هستم؟ من چه کسی نیستم؟ جنسِ من از چیست؟ 🔺جنس فرشتگان از چیست؟ جنس موجودات دیگر، از چیست؟ تفاوت من با بقیه‌ی نظام خلقت در چیست؟             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
امام هادی علیه السلام به مردی از اهالی ری که به زیارت امام حسین (ع) رفته بود فرمودند: ✨اگر قبر عبد العظیم را در شهر خود زیارت کنی، چنان است که گویی امام حسین ع را زیارت کرده ای✨             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: همانا در روز قيامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات می شوند.✨             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اعتراف اپوزیسیون و خارج نشین‌ها به پاکدستی و باهوشی امام خامنه‌ای             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
به يزيد خبر مى رسد كه بعضى از مردم شام با ديدن كاروان اسيران و آگاهى به برخى از واقعيت ها، نظرشان در مورد او عوض شده و در پى آن هستند كه واقعيت را بفهمند. پس زمان آن رسيده است كه يزيد براى فريب دادن و خام كردن آنها كارى بكند. فكرى به ذهن او مى رسد. او به يكى از سخنرانان شام پول خوبى مى دهد و از او مى خواهد كه يك متن سخنرانى بسيار عالى تهيه كند و در آن، تا آنجا كه مى تواند به خوبى هاى معاويه و يزيد بپردازد و حضرت على و امام حسين(ع) را لعن و نفرين كند و از او خواسته مى شود تا روز جمعه وقتى مردم براى نماز جمعه مى آيند، آنجا سخنرانى كند. در شهر اعلام مى كنند كه روز جمعه يزيد به مسجد مى آيد و همه مردم بايد بيايند. روز جمعه فرا مى رسد. در مسجد جاى سوزن انداختن نيست، همه مردم شام جمع شده اند. يزيد دستور مى دهد تا امام سجّاد(ع) را هم به مسجد بياورند. او مى خواهد به حساب خود يك ضربه روحى به امام سجّاد(ع) بزند و عزّت و اقتدار خود را به آنها نشان بدهد. سخنران بالاى منبر مى رود و به مدح و ثناى معاويه و يزيد مى پردازد، اينكه معاويه همانى بود كه اسلام را از خطر نابودى نجات داد و...، همچنان ادامه مى دهد تا آنجا كه به ناسزا گفتن به حضرت على و امام حسين(ع) مى رسد. ناگهان فريادى در مسجد بلند مى شود: "واى بر تو، كه به خاطر خوشحالى يزيد، آتش جهنم را براى خود خريدى!". اين كيست كه چنين سخن مى گويد؟ همه نگاه ها به طرف صاحب صدا برمى گردد. همه مردم، زندانى يزيد، امام سجّاد(ع) را به هم نشان مى دهند. اوست كه سخن مى گويد: "اى يزيد! آيا به من اجازه مى دهى بالاى اين چوب ها بروم و سخنانى بگويم كه خشنودى خدا در آن است". يزيد قبول نمى كند، امّا مردم اصرار مى كنند و مى گويند: "اجازه بدهيد او به منبر برود تا حرف او را بشنويم". آرى! اين طبيعت انسان است كه از حرف هاى تكرارى خسته مى شود. سال هاست كه مردم سخنرانى هاى تكرارى را شنيده اند، آنها مى خواهند حرف تازه اى بشنوند. يزيد به اطرافيان خود مى گويد: "اگر اين جوان، بالاى منبر برود، آبروى مرا خواهد ريخت" و همچنان با خواسته مردم موافق نيست. مردم اصرار مى كنند و عدّه اى مى گويند: "اين جوان كه رنج سفر و داغ پدر و برادر ديده است نمى تواند سخنرانى كند، پس اجازه بده بالاى منبر برود، چون او وقتى اين همه جمعيّت را ببيند يك كلمه نيز، نمى تواند بگويد". از هر گوشه مسجد صدا بلند مى شود: "اى يزيد! بگذار اين جوان به منبر برود. چرا مى ترسى؟ تو كه كار خطايى نكرده اى! مگر نمى گويى كه اينها از دين خارج شده اند و مگر نمى گويى كه اينها فاسق اند، پس بگذار او نيز سخن بگويد كه كيستند و از كجا آمده اند". آرى! بيشتر مردم شام از واقعيّت خبر ندارند و تبليغات يزيد كارى كرده است كه همه خيال مى كنند عدّه اى بى دين عليه اسلام و حكومت اسلامى شورش كرده اند و يزيد آنها را كشته است. در اين هنگام، كسانى كه تحت تأثير كاروان اسيران قرار گرفته بودند، فرصت را غنيمت مى شمارند. آنها اصرار و پافشارى مى كنند تا فرزند حسين(ع) به منبر برود. بدين ترتيب، جوّ مسجد به گونه اى مى شود كه يزيد به ناچار اجازه مى دهد امام سجّاد(ع) سخنرانى كند، امّا يزيد بسيار پشيمان است و با خود مى گويد: "عجب اشتباهى كردم كه اين مجلس را برپا كردم"، ولى پشيمانى ديگر سودى ندارد. مسجد سراسر سكوت است و امام آماده مى شود تا سخنرانى تاريخى خود را شروع كند: <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
بسم الله الرحمن الرحيم من بهترين درود و سلام ها را به پيامبر خدا مى فرستم. هر كس مرا مى شناسد، كه مى شناسد، امّا هر كس كه مرا نمى شناسد بداند كه من فرزند مكّه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند آن كسى هستم كه در آسمان ها به معراج رفت و فرشتگان آسمان ها، پشت سر او نماز خواندند. من فرزند محمّد مصطفى(صلى الله عليه وآله) هستم. من فرزند كسى هستم كه با دو شمشير در ركاب پيامبر جنگ مى كرد و دو بار با پيامبر بيعت كرد. من پسر كسى هستم كه در جنگ بَدْر و حُنين با دشمنان جنگيد و هرگز به خدا شرك نورزيد. من پسر كسى هستم كه چون پيامبر به رسالت مبعوث شد، او زودتر از همه به پيامبر ايمان آورد. او كه جوانمرد، بزرگوار و شكيبا بود و همواره در حال نماز بود. همان كه مانند شيرى شجاع در جنگ ها شمشير مى زد و اسلام مديون شجاعت اوست. آرى! او جدّم على بن ابى طالب است. من فرزند فاطمه هستم. فرزند بزرگْ بانوى اسلام. من، پسر دختر پيامبر شمايم. يزيد صداىِ گريه مردم را مى شنود. آنها با دقّت به سخنان امام سجّاد(ع) گوش مى دهند. مردم شام، به دروغ هاى معاويه و يزيد پى برده اند. آنها يك عمر حضرت على(ع) را لعن كرده اند و باور كرده بودند كه على(ع) نماز نمى خواند، امّا امروز مى فهمند اوّلين كسى كه به اسلام ايمان آورده حضرت على(ع) بوده است. او كسى بود كه همواره در راه اسلام شمشير مى زد. صداى گريه و ناله مردم بلند است. يزيد كه از ترس به خود مى لرزد در فكر اين است كه چه خاكى بر سر بريزد. او نگران است كه نكند مردم شورش كنند و او را بكشند. هنوز تا موقع اذان وقت زيادى مانده است، امّا يزيد براى اينكه مانع سخنرانى امام شود دستور مى دهد كه مؤذّن اذان بگويد: ــ "الله أكبر، الله أكبر، أشهد انْ لا إله إلاّ الله". امام مى فرمايد: "تمام وجود من به يگانگى خدا گواهى مى دهد". ــ "أشهد أنّ محمّداً رسول الله". امام سجّاد(ع)، عمامه از سر خود برمى دارد و رو به مؤذن مى كند: "تو را به اين محمّدى كه نامش را برده اى قسمت مى دهم تا لحظه اى صبر كنى". سپس رو به يزيد مى كند و مى فرمايد: "اى يزيد! بگو بدانم اين پيامبر خدا كه نامش در اذان برده شد، جد توست يا جد من، اگر بگويى جد تو است كه دروغ گفته اى و كافر شده اى، امّا اگر بگويى كه جد من است، پس چرا فرزند او، حسين را كشتى و دختران او را اسير كردى؟". آن گاه اشك در چشمان امام سجّاد(ع) جمع مى شود. آرى! او به ياد مظلوميت پدر افتاده است: "اى مردم! در اين دنيا مردى را غير از من پيدا نمى كنيد كه رسول خدا جد او باشد، پس چرا يزيد پدرم حسين را شهيد كرد و ما را اسير نمود". يزيد كه مى بيند آبرويش رفته است برمى خيزد تا نماز را اقامه كند. امام به او رو مى كند و مى فرمايد: "اى يزيد! تو با اين جنايتى كه كردى، هنوز خود را مسلمان مى دانى! تو هنوز هم مى خواهى نماز بخوانى". يزيد نماز را شروع مى كند و عدّه اى كه هنوز قلبشان در گمراهى است، به نماز مى ايستند. ولى مردم زيادى نيز، بدون خواندن نماز از مسجد خارج مى شوند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دوستان عزیزم سلام وقتتون بخیر 🌹🌹 یه توضیحی راجع به هفت شهر عشق خدمت شما عزیزان بدم و این هم اینکه این دو قسمت رو باید پشت سرهم و با هم تو کانال قرار میدادم چون اگر صفحه ۴۹ رو بلافاصله مطالعه نمی کردید از اون شیرینی و حلاوت سخنرانی امام لذت کافی رو نمیبردید🌹🌹🌹 پس این تو صفحه ۴۸ و ۴۹ رو باهم بخونید🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آیت الله فاطمی نیا 🔸کسی که رمق نماز شب ندارد... کانال نشر معارف استاد فاطمی نیا             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_آثار_لقمه_حرام_حجت.mp3
6.22M
♨️آثار لقمه حرام 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 از خانوما میپرسن دوست دارن کدوم خانوم با کدوم پوشش همکار همسرشون بشه جواب‌ها قابل تامل بودن👌             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح را آغاز میکنیم با نام خدایی که همین نزدیکیهاست خدایی که در تارو پود ماست خدایی که عشق را به ما هديه داد، و عاشقی را درسفره دل ما جای داد الهی به امید تو💚 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
❤️ انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق ما یار ندیده؛ تَب معشوق کشیدیم صائب تبریزی بحق مادر و عمه سادات             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بهترین ها در قرآن (8⃣) ✅💐 بهترین وعده ها 💐✨ در آیات مختلفی از قرآن به وعده های الهی اشاره شده است. در آیه 10 سوره حدید، بهترین وعده ها نیز به خداوند نسبت داده می‌شود (و خداوند هیچگاه خلف وعده نمی‌کند): 💐💫 وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ ۚ أُولَٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (آیه 10 سوره حدید) چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آن خداست (و کسی چیزی را با خود نمی‌برد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند؛ و خداوند به هر دو وعده نیک داده؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است. ✅💐 تعبیر «حسنی» هرگونه ثواب و پاداش نیک دنیا و آخرت را در بر می‌گیرد.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
عرض سالن را زیر پا میگذارم و کالفه با دست هایم خودم را بغل میگیرم. میخواهم نترسم اما نمیشود.... میخواهم محکم باشم،اما نمیشود.. دوست دارم وانمود کنم اتفاق خاصی نیفتاده اما نمیشود... به تندی پریدن شاپرک از روی دست،به سرعت برق و باد،به طرفة العینی رفت... نمیدانم چه شد،اما آشفته رفت... با سرهم کردن چند جمله ی بی سر و ته،بدون خداحافظی رفت... روی مبل مینشینم،نگاهم را به امید بازگشتش به در میدوزم. قبلا تنها مانده بودم،وقت هایی که مجرد بودم... آه... نگاهم روی حلقه ام ثابت میماند... تأهلم،کجایی؟ * با صدای موبایل از خواب میپرم. نگاهی به اطراف میاندازم. ِ خانه را میشناسم مبلمان و وسایل سالن . چند لحظه میگذرد تا به یاد بیاورم اینجا چه میکنم... دیشب... مسیح.. آه... خم میشوم و موبایل را از روی میز برمیدارم. قبل از اینکه موبایل به دستم برسد،تماس قطع میشود. "مامان" بوده. نگاهی به ساعت میاندازم. باورم نمیشود.. عقربه ی کوچک بین عدد ده و یازده! دیشب تا دیروقت بیدار بودم،اصلا نفهمیدم چطور خوابم برد... مشت حسرت را روی پیشانی ام میکوبم. نماز صبحم قضا شد... باورم نمیشود.. در این سه سال و اندی،مراقب نمازهای پنج گانه ام بوده ام.. حالا به همین راحتی،نماز صبحم قضا شد... ذهنم به سمت مسیح پرواز میکند.. بلند میشوم و دستی به لباس هایم میکشم.. به امید اینکه مسیح قبل از بیدارشدن من،برگشته باشد،به طرف اتاق ها میروم. اتاق مشترک،درست نیمه باز است.. نمیدانم چرا،اما آهی میکشم،نگاهم را از در و قفل میگیرم در مقابل اتاق مسیح میایستم. در بسته است.. نگاهی به اطراف میاندازم.. برای کاری که قصد کرده ام، مردّدم.. گوشم را روی در میگذارم،هیچ صدایی به گوش نمیرسد.. آرام صدایش میزنم:پسرعمو؟ جوابم را سکو ِت مضحک خانه میدهد.. آرام،چند تقه روی در میزنم.. خبری نیست... دوست دارم وارد اتاقش شوم. باز هم اطراف را با نگاهم میکاوم. انگار میترسم کسی اینجا باشد. دست میبرم و یکباره دستگیره را پایین میکشم. خبری نیست،اتاقش خالی از سکنه است. یأس،همه ی وجودم را دربرمیگیرد. چشم میچرخانم و نگاهم روی پیراهن کرمش که روی تخت افتاده خشک میشود .. میخواهم وارد اتاق شوم که باز هم صدای موبایلم میآید. در را میبندم و با عجله به طرف سالن میروم. ذوقی کودکانه همه ی وجودم را میگیرد "شاید مسیح باشد" موبایل را برمیدارم،نگاهم روی نام . مخاطب خیره میماند و جواب میدهم با دست راست موبایل را کنار صورتم میگیرم و با دست چپ چشم هایم را میمالم. :_الو...سلام مامان :+سلام نیکی جان،خوبی مامان؟ گوش هایم چند سالیست با این صدای پر از عشق و محبت غریبه اند.. انگار ازدواج با مسیح،خیلی چیزها را تغییر داده است... به یاد گذشته بغض میکنم. دلم برای مامان و بابا تنگ شده.. حس غربت از هرطرف به بی پناهی ام هجوم میآورد :_ممنون شما خوبین؟ سعی میکنم صدایم نلرزد. :_دلم براتون تنگ شده... صدای مامان،رنگ غم میگیرد. :+منم همینطور دخترم... زنگ زدم بگم واسه نهار بیاین اینجا،با مسیح... 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸