eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیح میگوید:نترس نیکی..نترس من اینجام. انتهای صدایش کمی میلرزد. دوباره نگران میگویم:خواهش میکنم من دیگه نمیتونم...نمیتونم مسیح میگوید:باشه،باشه..آروم باش.. آروم پاتو بذار رو ترمز و فرمون رو بگیر سمت راست،بگیر سمت شونه ی خاکی جاده.. ماشین را آرام و با هزار سلام و صلوات کنار پارک میکنم. مسیح ترمز دستی را بالا میآورد و میگوید:نیکی؟ خوبی؟ حرفهای فاطمه،این کوبش لعنتی قلبم، این هجوم ناگهانی خون به صورتم... احساس میکنم نزدیک است قلبم به هزار تکه تبدیل شود و هر تکه اش به یک طرف پرت شود. مسیح صدایم میزند. انگار همین "نیکی"گفتنش کافی است تا مار چنبره زده در گلویم سر بلند کند و چشمهایم را نیش بزند. دو دستم را برابر صورتم میگیرم و بلند و بیمه ابا گریه میکنم. شانه هایم میلرزند و صدای هق هق ام فضای ماشین را پر میکند. مسیح نگران میگوید:نیکی خواهش میکنم گریه نکن...چی شده؟ چی شده خانمم؟؟به من بگو بذار کمکت کنم.. چطور بگویم؟ چگونه بگویم علت اشکهایم همین صدا و لحن محبت آمیزش است. چطور بیان کنم نمیتوانم... قلب من طاقت اینهمه چالش را ندارد. مگر یک آدم چند بار عاشق میشود؟؟ آرام سرم را بلند میکنم و به مسیح خیره میشوم. *مسیح* چانه ی لرزانش،پرده ی لرزان دور چشمش، و مرواریدهایی که برای ریختن سبقت میگیرند. :_نیکی چی شده خواهش میکنم بهم بگو؟ لب پایینش را میگزد و با دست، اشکهایش را پاک میکند. آرام میگوید:لطفا بریم خونه.. خواهش میکنم چیزی نپرس.. سر تکان میدهم و میگویم:باشه باشه..تو فقط آروم باش... پیاده میشوم،نیکی هم. آرام روی صندلی کمکراننده مینشیند و صورتش را به طرف خیابان میگیرد. نمیدانم چه چیزی او را تا این حد ناراحت کرده. یعنی برخورد ساده ی انگشتانمان با هم،او را تا این حد ناراحت کرده ؟ هرچند که قلب خود من هم،بیاندازه محکم میکوبد و میتپد. بیهیچ حرفی راه میافتم. نیکی بیشتر از هرچیز به آرامش نیاز دارد... * چند تقه به در اتاقش میزنم و آرام میگویم:نیکی... کمکم باید بریم خونهی آقای رادان.. شبِسال نو است. از شبی که ناخواسته دست نیکی را لمس کردم،تا همین امشب،نیکی را خیلی کم دیدهام. صبحها قبل از بیدار شدن من از خانه بیرون میزد و عصرها و شبها ترجیح میداد در اتاقش تنها باشد. تنها در حد سالم و احوالپرسی با هم صحبت کردهایم. حتی یک شب را خانهی دوستش فاطمه،گذراند. آنقدر دلم برایش تنگ شده که حد ندارد. حس میکنم همهی شهر،تنگ و تار شده و هیچکس در اینجا نفس نمیکشد. خانه هم بیروح و تاریک شده.. میخواهم دوباره در بزنم که آرام باز میشود. نیکی پیراهن بلند صورتی روشن پوشیده،لباسی فاخر که شایستهی نیکی است. روسری همرنگ لباسش را سر کرده و پالتوی کوتاه مشکی پوشیده. چادرش را هم سر کرده. لبخند،مثل قلبم میجوشد و روی لبهایم گل میکند. شقیقه هایم نبض میگیرد و رنگ به زندگیام برمیگردد. دلم برایش تنگ شده بود. با اخم میگوید:سلام خنده از لبم میپرد. اما باز خودم را از تک و تا نمیاندازم: خوبی؟ بریم؟ سر تکان میدهد و خشک و جدی جواب میدهد:بریم وا میروم،نیکی سرسنگین شده. دلم میگیرد. نیکی جلوتر از من به طرف در میرود. انگار نه انگار من اینجا چند روز چشم به این در دوختم تا روی ماهش را ببینم. حاضرم همصحبت مرگ شوم،اما نیکی به من کم محلی نکند. شبیه روزهای اول شده. روزهایی که تازه وارد خانه و زندگی و قلبم شده بود. سعی میکنم خودم را گول بزنم. حتما مشکلی برایش پیش آمده. اصال شاید من فکر کردهام که با من سرسنگین شده. پشت سرش از خانه خارج میشوم. به دنبال نیکی وارد آسانسور میشوم و کلیدِ پارکینگ منفی دو را میزنم. نیکی سرش را پایین انداخته. در آسانسور بسته میشود،میگویم: نیکی این کت و شلوارم خوبه؟بهم میاد؟ سرش را بلند میکند. بدون اینکه حتی نگاهم کند،میگوید:آره همین... تنها حرفی که میزند همین است. نزدیک است به مرز انفجار برسم. جنون همزمان به عقل و قلبم میخندد. نفس عمیقی میکشم و سعی میکنم کمی خودم را آرام کنم. آسانسور،میایستد و صدای ضبطشده میگوید:پارکینگ منفی دو صبر میکنم تا نیکی وارد شود،بعد من. بی هیچ حرفی جلوتر از نیکی به طرف ماشین میروم.🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
میگفت:جا موندی از کربلا؟؟ نگران نباش خیالت راحت باشه مادر همیشه سهم بچه ای که نیامده رو کنار میذاره ؛ بیشتر از سهمش هم کنار میذاره...             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🔻 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ‌ 🔹زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفرالله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید. و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله 🔸آنها که قلبشان گرفتار شک است، ذکر «لاحول ولاقوة إلا بالله العلی العظیم» را زیاد تکرار کنند. این ذکر برای رهایی از وسوسه‌های شیطان بسیار مؤثر است. ابوذر می‌گوید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: «ابوذر این ذکر را زیاد بگو که از گنج‌های بهشت است.» 🔸بعد از نماز های مغرب و صبح، هفت بار این ذکر را بیان کنید که جزو تعقیبات است ولی قبل از بیان هر یک از آنها باید یک بار «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💕 اگر سوالاتی از مسایل مثل کشته شدن، سر بریدن و از این قبیل موضوعات لازم نیست اصل واقعه را برای آنها بیان کرد. باید با زبان از مهربانی های عليه السلام و سلام الله علیها و مهر و بین آنها و داستان هایی از دوران کودکی آنها مثل کردن هایشان بهمراه امام حسن علیه السلام بارسول خدا صلوات الله علیه و ازاین قبیل ها تعریف کرد و مهر و محبت آنها را در دل کودکان بالا برد و ذهن کودک را از موضوع های ناراحت کننده به موضوع دیگری معطوف نمود. در این زمینه کتاب های داستان زیادی در مورد زندگی اهل بیت علیهم السلام در موجود است. 🌷🌹💐             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
‌🌷مهدی شناسی ۲۲۱🌷 🌹...و خزان العلم...🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 ☘ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﻡ ﻫﺰﺍﺭ ﻭﻟﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﯼ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﻮﺷﯽ ﻧﻮﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ،ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﺳﺖ. ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺮﻩ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﯼ ﺁﻥ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺮﻩ‌ﯼ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ.ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﺍﺳﺖ. ☘ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺮﻩ‌ﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ از قرآن،ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻇﺮﻓﯿﺖ ﻭﺟﻮﺩیﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻇﺮﻓﯿﺖ‌ﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳت.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ ﺧُﺰَّﺍﻥَ ﺍﻟْﻌِﻠْﻢ. ☘ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧشند. ﻋﻠﻢ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻠﻢ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﺍﯾشان ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ.ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﮑﺸﻮﻑ ﺍﺳﺖ البته ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ. ☘ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ:"ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡَ ﺇِﺫَﺍ ﺷَﺎﺀَ ﺃَﻥْ ﻳَﻌْﻠَﻢَ ﻋُﻠِّﻢَ " "ﺍﻣﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ.ﺍﮔﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﻨﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺪﺍﻧﺪ،ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ" ☘نبايد بگوییم:ﻣﻦ ﺑﺮﻭﻡ ﺣﺮﻡ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺸﻢ. ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﯾﺰﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻦ و گناهان من ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ. ﺍﺻﻼ‌ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ.ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﻗﺎ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻭ ﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ،ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ. ⚪️ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ‌ ﺷﺒﻬﻪ ﺑﺎﺷﺪ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍهل بیت ﻋﻠﻢ ﻏﯿﺐ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺧﻄﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩﻧﺪ؟ ⚪️ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﮐﻮﻓﻪ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺍﺳﺖ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻓﺖ.ﺍﺻﻼ‌ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺖ.ﻣﮕﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ «ﻭَﻻ‌َ ﺗُﻠْﻘُﻮﺍْ ﺑِﺄَﻳْﺪِﻳﻜُﻢْ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﺘَّﻬْﻠُﻜَﺔِ» (ﺑﻘﺮﻩ/195) ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻼ‌ﮐﺖ ﻧﯿﻨﺪﺍﺯﯾﺪ؟ ⚪️ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺟﺎﻡ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ؟ﻣﮕﺮ ﻋﻠﻢ ﻏﯿﺐ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ؟ ⚪️ﭘﺎﺳﺦ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ و ﺑﺎ ﺍﻧﺪﮎ ﺗﺎﻣﻠﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪ. ⚪️ﺷﻤﺎ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﺷﯿﺪ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﺪ.ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻨﻮﺷﯿﺪ. ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻟﯽ،ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ،ﺩﺭ ﯾک ﺭﻭﺯﯼ،ﺳﺎﻋﺘﯽ،ﺩﻗﯿﻘﻪ‌ﺍﯼ،ﺛﺎﻧﯿﻪ‌ﺍﯼ، ﺑﺎ ﺳﻤﯽ ﺑﺎ ﺯﻫﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﻭﯼ. ﺍﺻﻼ‌ ﻓﺮﺟﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﻘﺮﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺪﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺘﻤﯽ ﺍﺳﺖ. ⚪️ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﺪ که ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭﯼ از دنیا ﻣﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ.ﺧﺐ ﺍﻵ‌ﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺳﺖ. ⚪️ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ.ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﺮﻭﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﻗﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﻣﻘﺪﺭ ﺷﺪﻩ. ⚪️ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺎﻓﺎﺗﯽ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﻏﯿﺐ ﺩﺍﺷﺘﻦ امام ﻧﯿﺴﺖ. ﭘﺲ ﺧﺰﺍﻥ ﺍﻟﻌﻠﻢ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍمامان ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺩﺍﻧﺶ غیبند... ❤️🌷🌻❤️🌷🌻 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
@MaddahionlinCQACAgQAAx0CVBp6RAACBjVfrlrScm9s7XlGawgUCbabThdcQwAC5wgAApV7cFFAByPLQmWk4R4E.mp3
زمان: حجم: 2.12M
♨️حکومت مستضعفان بر زمین 👌 بسیار شنیدنی 🎤مقام معظم رهبری 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💔 اے سبط نبے خون خدا، سلام بر تو اے تشنہ لب دشٺِ بلا، سلام بر تو جانانِ علے و فاطمہ، هستےِ زینب اے بے ڪفنِ آل عبا، سلام بر تو ●➼‌┅═❧═┅┅───┄             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
⇦ قاسط بن زهیر التغلبی از شهداى حمله نخست در روز عاشورا است. پیرمردى از طایفه بنى تغلب بن وائل بود. او و برادرانش مقسط و کردوس، هر سه از اصحاب امیرالمومنین بودند که در رکاب آن حضرت در جنگ‌هاى سه‌گانه (جمل، صفین، نهروان) شرکت داشتند. آنها پس از ... ● عنصر شجاعت، ج2، ص281.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
✨ما یک به یک فدایی دربار زینبیم ✨آشفته و گدا و گرفتار زینبیم ✨جان داده ایم برای عقیله برای عشق ✨پس بی گمان خریده ی بازار زینبیم...             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
⇦ سلیمان بن رزین سليمان فرزند رزين از مواليان امام حسين (ع) و بنابر نقلى امام حسن (ع) و از شهداى نهضت حسينى است. نامش سلمان و سليم نيز آمده است. از ظاهر كلام شيخ طوسى و برخى ديگر چنين برمى آيد كه سليمان در كربلا، همراه امام حسين (ع) به شهادت رسيده است. اما شمارى از ... ● پژوهشکده تحقیقات اسلامی، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
روز نوزدهم حرکت کاروان کربلا به سوی شام؛ در این روز اهل بیت سیدالشهداء علیهم السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. زن های غیر هاشمی از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند؛ با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد، از اسارت نجات یافتند و فقط زن های هاشمی به شام برده شدند.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸