eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسِ زیبای آرامش 🍃🌲🏕☀️لحظاتی فرح بخش با طبیعتِ زیبا و پرنده و ماهی ودریا و باغ وشکوفه...  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۲۲۲.mp3
11.72M
۲۲۲ والْوزنُ یومئذٍ الحقّ! در قیامت انسانها را با سنگ ترازوی حق، وزن می‌کنند. ⚡️هر آنچه قرآن، در قیامت تعریف می‌کند، صرفاً اتفاقی در آینده نیست! بلکه همین الآن در همین دنیا، در حال وقوع است، اما بعد از وفات باطن آن رخ می‌نماید. ⚡️یعنی در دنیا هم انسانها را وزن می‌کنند بر اساس حق؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ @hedye110
انسان شناسی ۲۲۳.mp3
12.17M
۲۲۳ 📌 تا نطفه در رحم مادر جایگزین نشده ، و در این "قرار مکین" آرام نگیرد، محال است بتواند مراحل رشد را طی کرده و برای تولد سالم به دنیا آماده گردد. - انسان‌ها بعد از تولد به دنیا نیز، تا در یک "قرار مکین" آرام نگیرند، محال است بتوانند مراحل رشد انسانی را طی کرده و به هدف خلقتشان برسند. - این قرار مکین چیست؟ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعجب خانم ژاپنی از واقعیت زندگی در ایران اصلا فکرشو نمیکردم انقدر خیابونا قشنگ باشن/ همش تصویر تاریکی از ایران داشتم/ چون فقط اخبار منفی از ایران دیدم خیلی قشنگه میخوام به ایران سفر کنم @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از کف خیابان تا فرش قرمز 🔸روزگاری می‌شد رد پای لوطی‌ها رو لابه‌لای داستان فیلم و سریال‌های مختلف پیدا کرد، لوطی‌هایی که مرام و مسلک خودشون رو داشتن و فرهنگ لاتی رو زندگی می‌کردن. 🔸اما حالا چند سالیه که از لوطی‌گری، فقط «لات‌ها» باقی موندن، آدم‌های خشن و دعوایی که توی هر کوچه و برزن فقط ترس می‌سازن. @hedye110
✨﷽✨ 🌸استـاد پناهیـان : مواظب باشیم " دلـمان " جایی نرود که اگر رفت باز گرداندنش کار سختی است وگاهی محال است. اگر برگردد معلول و مجروح و سرخورده باز میگردد مراقب باشیم "دل" ارام ، سربه هوا و عاشق پیشه است وخیلی سریع " انــس " میگیرد. اگر غفـلت کنیم میرود و خودش را به چیزهای " بی ارزش " وابسته میکند ...  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔆خودبينى هرگز!  ✨يكى از ياران حضرت عيسى عليه السلام كه قد كوتاهى داشت و هميشه در كنار حضرت ديده مى شد، در يكى از مسافرتها كه همراه عيسى عليه السلام بود، در راه به دريا رسيدند. حضرت عيسى با يقين خالصانه گفت : 🌱((بسم الله )) و بر روى آب حركت كرد! مرد كوتاه قد، هنگامى كه ديد عيسى بر روى آب راه مى رود، با يقين راستين گفت : بسم الله ، و روى آب به راه افتاد تا به حضرت عيسى رسيد. در اين حال مرد دچار خودبينى و غرور شد و با خود گفت : 🌱عيسى روح الله روى آب راه مى رود و من هم روى آب راه مى روم ، بنابراين ، عيسى چه فضيلتى بر من دارد؟ هر دو روى آب راه مى رويم . همان دم يك مرتبه زير آب رفت و فريادش بلند شد: ((اى روح الله مرا بگير و از غرق شدن نجاتم ده !)) 🌱حضرت عيسى دستش را گرفت و از آب بيرون آورد و فرمود: اى مرد مگر چه گفتى كه در آب فرو رفتى ؟ مرد كوتاه قد گفت : 🌱من گفتم ، همان طور كه روح الله روى آب راه مى رود، من نيز روى آب راه مى روم . پس با اين حساب چه فرقى بين ماست ! خودبينى به من دست داد و به كيفرش گرفتار شدم . حضرت عيسى فرمود: 🌱تو خود را (در اثر خودبينى ) در جايگاهى قرار دادى كه شايسته آن نبودى بدين جهت خداوند بر تو غضب نمود و اكنون از آنچه گفتى توبه كن ! مرد توبه كرد و به رتبه و مقامى كه خدا برايش قرار داده بود بازگشت و موقعيت خود را دريافت . 🌱امام صادق عليه السلام پس از نقل اين قضيه فرمود: فاتقو الله و لا يحسدن بعضكم بعضا. پس شما نيز از خدا بترسيد و پرهيز كار باشيد و به همديگر حسد نورزيد.  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆سلام فرمانده نسخه فرزندان شیخ ابراهیم زکزاکی. ♦️ببینید چطور کسانی که در گذشته بخاطر رنگ پوستشان برده ی آنگلوساکسون ها، یانکی ها و بلوند های چشم آبی بودند امروز به همت انقلاب اسلامی به اوج شرافت و عزت و درجات معنوی رسیدند آری؛ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ... ان شاءالله ✍️سید۴۲ 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🪴 🪴 🌿﷽🌿 افسوس كه اين فريادها را جوابى نيست، اين مردم دل به زندگى دنيا بسته اند و نمى توانند از آن جدا شوند، ياران واقعى على(ع) پر كشيدند و رفتند و او را تنها گذاشتند. عمّار كجا رفت؟ مالك اشتر كجا رفت؟ هر چه خوب در كوفه بود جانش را فداى آرمان مولايش نمود، اكنون على(ع)مانده است و يك مشت آدم ترسو كه فقط عشق به دنيا، در سينه دارند. على(ع) ديگر از دست اين مردم خسته شده است، خيلى عجيب است، هيچ كس صبرى مانند صبر على(ع) ندارد. صبر على(ع) در حوادث بعد از وفات پيامبر، مايه تعجّب فرشتگان شد. آن روز على(ع) براى حفظ اسلام صبر كرد و آرزوى مرگ نكرد، امّا من نمى دانم اين مردم كوفه با على(ع) چه كرده اند كه ديگر صبر او تمام شده است!! حتماً شنيده اى كه مردم كوفه بىوفا هستند، اگر در سخنان على(ع) دقّت كنى خيلى چيزها را مى فهمى و اوج غربت يك رهبر را درك مى كنى. امروز ديگر على(ع) تنها شده و دلش هواى ديار ديگرى را كرده است. ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا ذکر روی من، اثر نداره؟ چرا عبادت، باعث آرامش من نمیشه؟ چرا اینهمه سخنرانی گوش می‌کنم، اصلاً انگار نه انگار ....  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 برای وارد شدن به ماه رمضان آمادگی داری؟! قدر این چند روز باقی مانده رو بدون!  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
مهم نیست شب چقدر تاریکه..... دلت به نور خدا روشن باشه.. شب بخیر🌟 ⭐️✨🌙💫 @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام او آغاز میکنم چرا که نام او آرامش دلهاست و ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖 سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
تا بنده ی عشق و مال دنیا هستیم دور از نفس امام تنها هستیم افتاده گره به کارمان از بس که غافل ز دل یوسف زهرا هستیم  🇮🇷 🇮🇷             eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ 🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 چاره‌ای نبود آنقدر خسته و ضعیف بودم که نمی‌توانستم ادامه بدهم کار دیگری هم نمی‌شد کرد آرام روی شانه‌های محمدحسین نشستم این کار هم برایم سخت بود اینکه او بایستد و من روی شانه‌هایش بنشینم در واقع محمدحسین با این کارش هم باعث شد خستگی‌ام رفع شود و هم روحیه‌ام تغییر کند لحظه‌ای بعد دوباره بالا رفتن را آغاز کردیم دیگر زانوهایم نمی‌لرزید انگار یک انرژی ناشناخته به تن من تزریق شده بود وقتی به بالای دکل رسیدیم نفس عمیق کشیدم و گوشه ای نشستم نگاهی به اطرافم انداختم همه چیز به شکل غرور انگیزی زیر پایم کوچک شده بود باد خنکی که آن بالا می وزید به تن عرق کرده‌ام می‌خورد و حسابی سردم شده بود می دانستم باید صبر کنم تا هوا روشن شود و بعد تمام روز آنجا بمانم به محمدحسین گفتم خب حالا آمدیم بالا صبح که هوا روشن شد چه کار کنیم؟ گفت چه کار می‌خواهی بکنی؟ گفتم بالاخره یکسری امکانات این جا لازم داریم گفت هرچه بخواهی برایت می آورم تو اصلا لازم نیست از جایت تکان بخوری همین جا بنشین و دیده‌بانی کن به فکر پایین رفتن هم نباش خودم هستم محمدحسین آن شب و روز بعد چند بار از دکل ۶۰ متری بالا و پایین رفت یکبار برایم پتو آورد، یکبار صبحانه، یکبار ناهار و چندین بار دیگر به بهانه های مختلف آمد و رفت رفتار او باعث شده بود که روحیه‌ام کاملاً عوض شود شب با تاریک شدن هوا آمد دنبالم و گفت برویم این بار خودش اول رفت و بعد من پشت سرش می رفتم پایین تر از من حرکت می‌کرد تا بتواند مواظبم باشد و بالاخره مرا پایین آورد بارها شنیده بودم که چقدر نسبت به نیروهایش احساس مسئولیت دارد ولی هیچگاه محبت پدرانه اش را از نزدیک حس نکرده بودم با کار آن شب محمد حسین هم توانستم منطقه را آنطور که باید ببینم هم روحیه‌ام تغییر کرد هیچ وقت نمی توانم لحظه ای را که روی شانه هایش نشسته بودم فراموش کنم *آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست* *عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی* *من بسیجی ام* در طول مدتی که محمدحسین مسئول شناسایی لشکر شده بود من و مجید آنتیکچی چندین بار به او اصرار کردیم که به عضویت سپاه در بیاید اما او زیر بار نمی‌رفت ومی‌گفت شما دنبال چی هستید؟ این که یکی به نیروهای سپاه اضافه شود؟ من دوست دارم به عنوان یک بسیجی خدمت کنم پس بگذارید راحت باشم گفتم محمدحسین مگر سپاه چه اشکالی دارد؟ گفت سپاه هیچ اشکالی ندارد خیلی هم خوب است اما من خدمت در لباس بسیجی را بیشتر دوست دارم محمدحسین اینقدر ظرفیت و لیاقت داشت که می‌توانست از فرماندهان رده بالای سپاه شود و این در صورتی بود که به عضویت سپاه در می‌آمد و رسمی می شد بارها مسئولین لشکر به او پیشنهاد می‌کردند اما چون به بسیج عشق می ورزید نمی پذیرفت تا جایی که سفارش کرده بود اگر من شهید شدم روی سنگ قبرم ننویسید پاسدار اگر چنین کلمه‌ای بنویسید روز قیامت جلوی شما را خواهم گرفت من یک بسیجی‌ام *کجایند مستان جام الست* *دلیران عاشق شهیدان مست* 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸💫خوشبختی همین لحظه ای هستش که داری با لذت احساسش میکنی 🍃💐⛈ لحظه ای که دنیا رو با عمق بیشتری نگاه میکنی. 🍃🌸💫 همه چیز در وجود خودِ توست... 🍃💐⛈ احساسِ شیرینِ عشق و زندگی... 🍃💐⛈روزتون دلپذیرترین👌😍. @hedye110
💙 :) 🌱 غبار حال غريبي درون وجودم رو پر كرده بود ... و ميان تك تك سلول هام موج مي زد ... مثل پارچه كهنه اي شده بودم كه بعد از سال ها كسي اون رو تكان داده ... تمام افكار و برنامه ريزي هام مثل غبار روي هواي معلق شده بود ... پرده اشك چشمان دنيل، حالا روي قرنيه چشم هاي من حائل شده بود ... من مونده بودم و خودم ... در برابر بانويي كه بيشتر از چند جمله ساده نمي شناختمش ... و حالي كه نمي فهميدم ... به همه چيز فكر مي كردم ... جز اين ... نشسته بودم كنار ديوار ... دقيقه ها چطور مي گذشت؟ ... توي حال خودم نبودم كه چيزي از گذر زمان و محيط اطرافم درك كنم ... تا اينكه دستي روي شانه ام قرار گرفت ... بي اختيار سرم به سمتش برگشت ... چهره جواني، بين اون همه نور و چراغ صحن، مقابل چشمان تر من نقش بست ... ـ سلام ... اينجا كه نشستيد توي مسيره ... امكان داره یه جاي دیگه بشینید؟ ... نگاهم از روي اون برگشت روي چند نفري كه با فاصله از ما ايستاده بودن ... به خودم اومدم و از جا بلند شدم ... ـ ببخشيد ... نمي دونستم ... هنوز قدم از قدم برنداشته بودم كه يهو به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... برگشتم سمتش ... هنوز اونجا ايستاده بود ... ـ تو انگليسي حرف زدي ... لبخند خاصي روي لب هاش نقش بست ... و به افرادي كه ازشون فاصله مي گرفت اشاره كرد ... ـ باهاتون كه فارسي حرف زدن واكنشي نداشتيد ... معقول بود و تعجب من احمقانه ... ـ چرا اينجا نشستيد و وارد نمي شيد؟ ... ـ من به خداي شما ايمان ندارم ... جايي از تعجب توي چهره اش نبود ... اما همچنان با سكوت به من نگاه مي كرد ... سكوتي كه سكوت من رو در هم شكست ... ـ همراه هاي من مسلمان هستن ... براي زيارت وارد حرم شدن ... من اينجا منتظرشون هستم ... توي صحن، جاي ديگه اي براي من پيدا كرد ... جايي كه اين بار جلوي دست و پاي كسي نباشم ... ـ اما شبيه افراد بي ايمان نيستي ... نشست روي زمين، كنار من ... ـ چرا اين حرف رو ميزني؟ ... ـ چه دليلي غير از ايمان، شما رو در اين زيارت، با همراه مسلمان تون، همراه كرده؟ ... چند لحظه به چهره اش نگاه كردم ... آرام ... با وقار ... محكم ... با نگاهي كه انگار تا اعماق وجودم پيش مي رفت ... سكوت عميقي بين ما حاكم شد ... ديشب با كسي حرف زده بودم كه فقط چند ساعت از آشنايي من با اون مي گذشت ... و حالا كسي از من سوال مي پرسيد كه اصلا نمي شناختمش ... نمي دونستم آیا پاسخ اين سوال، پاسخي بود كه در جواب سوال اين غريبه بدم یا نه؟ ... و من همچنان به چشم هاي مطمئن و پرسشگر اون خيره شده بودم ... نگاهم براي لحظاتي برگشت سمت گنبد و ايوان آينه ... و بستم شون ... نور و تصوير حرم، پشت پلك هاي سنگين و سياه من نقش بست ... بين من و اون جوان، فقط يك پاسخ فاصله بود ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat