❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #یک_فنجان_چای_باخدا °○❂
🔻 #قسمت_سی_یکم
هرچه صوفی بیشتر می گفت..مانور درد در وجودم بیشتر میشد.. حالا دیگر حسابی روی میز خم شده بودم. عثمان که میدانست نمیتواند مجبورم کند، از جایش بلند شد:(صوفی یه استراحتی به خودتون بده.) و رفت، ناراحت و پر غصب...
صوفی پوزخند زد :(اگر به اندازه تمام آدمهای دنیا هم استراحت کنم، خستگیم از بین نمیره..)
با دیدن عکسها مطمئن شدم که دانیال زمانی، عاشقِ این دخترِ شرقی مَآب بود..اما چطور توانست چنین بلایی به سرش بیاورد؟ شراکت در عاشقی در مسلک هیچ مردی نیست..دانیال که دیگر یک ایرانی زاده بود..ایرانی و دستودلبازی در عشق؟؟ خیلی چیزها فراتر از تصوراتم خودنمایی میکرد..
دانیال.. برادر مهربان من، که تا به خاطر دارم، تحمل دیدنِ اشکهای هیچ زنی را نداشت، بعد سر میبرید در اوجِ خباثت و سیاه دلی؟؟ با هیچ ترفندی نمیتوانستم باور کنم.. شاید همه این چیزها دروغی بچه گانه باشد..
عثمان آمد با لیوانی بزرگ و سرامیکی: (سارا بیا اینو بخور.. یه جوشنده ست.. اونوقتا که خونه ای بود و خوونواده ای هر وقت دل درد میگرفتیم، مادرم اینو میداد به خوردمون.. همیشه ام جواب میداد.. یه شیشه ازشو تو کمد لباسام دارم. آخه غذاهای اینجا زیاد بهم نمیسازه.. بخور حالتو بهتر میکنه)
عثمان زیادی مهربان بود و شاید هم زیادی ترسو.. من از کودکی یاد گرفتم که ترسوها مهربان میشوند.
دستانم از فرط درد بی امان معده میلرزید.. عثمان فهمید و کمکم کرد.. جرعه جرعه خوردم.. به سختی. بوی زنجبیل و تیزیِ طعمش زبانم را قلقلک میداد.. راست میگفت، معده ام کمی آرام شد...
و باز غُرهای آرام و کم صدای عثمان جایی در زیر گوشم:(تمام فکر و ذکرت شده برادری که به خواست خودش رفت.. حاضرم شرط ببندم که چند ماهه یه وعده، درست و حسابی غذا نخوری.. اون معده بدبختت به غذا احتیاج داره.. اینجوری درب و داغون میخوای دنبال برادرت برگردی؟؟)
و چقدر اعصابم را بهم میرخت که حرفهایِ پیرمردانه اش:(صوفی ادامه بده..)
صوفی که دست به سینه و ب دقت نگاهمان میکرد، رو به عثمان با لحنی پر کنایه گفت:(اجازه هست آقای عثمان؟؟)
نفسهای تند و عصبیِ عثمان را کنار گوشم حس میکردم. لبخندِ صوفی چقدر پر کینه بود...
( بعد از اون صبح؛ دیگه برادرتو زیاد میدیدم.. به خصوص که حالا یکی از مشتری های شبانه ی جهادمم شده بود..روزها اسلحه و چاقو به دست با هیبتی خونی.. شبها هم شیشه به دست، مستِ مست..وقتی هم که بعد از کلی تو صف ایستادن و جرو بحث با هم کیشهاش، نوبت به اون میرسید و به سراغم میومد، غریبه تر از هر مردِ دیگه ای ِ .........
من اونجا بی پناهی رو به معنای واقعی کلمه دیدم و حس کردم. کاش هیچ وقت با برادرت آشنا نمیشدم.. دانیال هیچ گذشته و آینده ای برام نذاشت.. اون با تموم توانش خارم کرد و من دلیلش رو هیچ وقت نفهمیدم.. اما اینو خوب میدونم که :(خدا و عشق بزرگترین و مضحکترین دروغیه که بشریت گفتن.. چون حتی اگه یکیشون بود، هیچ کدوم از اون حقارتها رونمیکشیدم.. )
صدایش بغض داشت. پوزخند روی لبهایش نشست:( هه.. برادرت بدجور اهل نماز بود.. اونم چه نمازی.. اول وقت.. طولانی..پر اخلاص..تهوع آور.. احمقانه… ابلهانه!راستی بهت گفتم که یه زن داداش نه ساله داری؟؟ اوه یادم رفت ببخشید..یه خوونواده مسیحی رو تو مناطق اشغالی قتل عام کردن و فرمانده واسه دست خوش و تشویق، تنها بازمونده ی اون خوونواده بدخت رو که یه دختر بچه ی ظریف و نحیفه، نه ساله بود رو به عقد برادرت درآورد.. یادمه بعد از چند روز شنیدم که زیرِ دست و پایِ پر شهوتِ برادرت، جون داد و مُرد...تبریک میگم بهت... اوه ببخشید، تسلیت هم میگم.. البته اون بچه خیلی شانس آوردااا.. آخه زیادن دختربچه هایی که اینطور مورد لطف قرار گرفتنو موقعِ به دنیا اومدن نوزاده بی پدرشون از دنیا رفتن یا اینکه موندنو دارن سینه ی نداشت شونو واسه خوراک روزانه تو بچه حرومزاده شون میذارن..)
چی داشت میگفت..؟؟ حالا علاوه بر درد؛ تهوع هم به سلول سلول بدنم هجوم آورده بود......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
@babolharam_net14000-MilademamREZA-kermanshahii-sorood.mp3
زمان:
حجم:
878.6K
|⇦•خبر بدید به امام رضاییا..
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
🔹در احوالات نماز او(آیت الله قاضی) گفته اند :
💢 شب ها کم می خوابید و مکرر بیدار می شد مثل کسی که دنبالش کرده اند .
این جنون الهی مگر برای او خواب گذاشته بود؛ بیدار شده و به نماز شب مشغول می شد.
می گفت بیست سال تمام است که وضو دارم و بی وضو نبودم الّا حین تجدید وضو و نخوابیدم مگر با طهارت .
🔻فرزندش شبی از ایشان سوال می کند چطور شما این قدر راحت برای نماز شب بیدار می شوید؟
ایشان میگوید : بیدار می شوم چون باید بیدار شوم...
📚 عطش(ناگفته هایی از سیر توحیدی آیت الله قاضی رحمة الله) ص۳۸
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
💎 می گویند روزی جمعی از بازاریان تهران به محضر آیت الله العظمی بروجردی رسیدند .
✳️ ایشان فرمودند ؛ مراقب باشید این روستایی ها و شهرستانی ها کلاه سرتان نگذارند.
صدای خنده حضار بلند شد و خوشمزه ای فریاد زد آقا چه می فرمایید همین دیروز یکی شان آمده بود جنس (مثلا) ۵۰ تومنی را ۲۰۰ تومن به او فروختم.
آقا فرمود؛ بله او با صفا و صداقت خود آمد اما دین تو را با خود برد کلاه سرت رفت ، حواست نیست.
راستی در میان فتنه های اجتماعی ، مکاره بازار شایعات ، داغی دعواهای سیاسی و صنفی و قومی ما کجای کاریم؟
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علامه حسن زاده آملی:
ای طالب معارج تا فرعون نفس را نکشتی از اربعین کلیمی و نظائر آن، لوحی بر موسای روح لائح نخواهد شد.
📕هزار و یک کلمه
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
🌹چله اخلاص🌹
عرفا می فرمایند:
اینکه گفته شده چهل روز اخلاص چشمه های حکمت را از قلب بر زبان جاری میکند ،به این معنا است که انسان چهل روزتمام کارهایش برای خدا باشد،نماز بخواند برای خدا،حرف می زند برای خدا؛درس می خواند برای خدا،هر کاری که انجام می دهد برای خدا باشد چشمه های حکمت از زبانش بر قلبش جاری می شود.
علامه طباطبایی می فرماید:گاهی انسان یک عمر تحت ولایت شیطان است اما خودش هم نمی داند ولو اینکه نماز هم بخواند ،عبادت هم بکند.
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسیب های غضب
همین غضب که می فرمایند جایگاه اول و ریشه ای تحلیل آن در درس طب است و بعد درس اخلاق ، غضب متاثر از غذا و مزاج است.
اخبار و احادیث را خوب که جمع کنیم میبینیم اهل بیت علیهم السلام به ارتباط اخلاق با طب و مزاج نگاه ویژه دارند.
روایت می فرماید غضب از ناحیه غلبه مره است...
اهل غضب با کلاس اخلاق یکی دو روز خوش اخلاق میشوند اما برای پایداری آن رفع غلبه مزاجی نیاز است!
بی خود نیست علمای اخلاق در قدیم ، اصلاح طبایع را شرط پذیرش شاگرد قرار می دادند.
خداوند این عالم بزرگوار را بیامرزد و از سر تقصیرات همه ما بگذرد...
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
به دعوت امام رضا عليه السّلام تشریف بیارید کانالش⤵️⤵️⤵️
http://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
امام رضائی باشی نیای تو این کانال🤔🤔🤔 بعیده
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
#داستان_آموزنده
🔆صعصعه
🍃«احنف بن قیس» میگوید: روزی به عمویم صعصعه از درد دل خود شکایت کردم. او مرا بسیار سرزنش کرد و گفت: پسر برادر وقتی یک نوع ناراحتی پیدا میکنی اگر به دیگری مانند خود شکایت میکنی از دو حال خارج نیست، یا آن شخص دوست توست که البته او هم برایت ناراحت میشود و یا دشمن توست که در این صورت شادمان خواهد شد.
🍃ناراحتی خویش را به مخلوقی مانند خود که قدرت برطرف کردن آن را ندارد ابراز مکن؛ به کسی پناه ببر و بگو که تو را به آن ناراحتی مبتلا کرده او خود میتواند برطرف نماید.
پسر برادر، یکی از چشمهای من مدّت چهل سال است که هیچچیز را نمیبیند، از این پیشامد احدی را مطلع نکردهام حتی زنم نیز نمیداند که این چشم من نابینا است.
📚(پند تاریخ، ج 5، ص 188 -الکنی و الالقاب، ج 2، ص 13)
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🔆درخواست حضرت موسی علیه السّلام
🌱حضرت موسی علیه السّلام عرض کرد: «خداوندا میخواهم آن مخلوق را که خود را خالص برای یاد تو کرده باشد و در طاعتت بیآلایش باشد، ببینم.»
🌱خطاب رسید: «ای موسی برو در کنار فلان دریا تا به تو نشان بدهم آنکه را خواهی. حضرت رفت تا رسید به کنار دریا؛ دید درختی در کنار دریاست و مرغی بر شاخهای از درخت که کج شده بهطرف دریا نشسته است و مشغول به ذکر خداست. موسی از حال آن مرغ سؤال کرد. در جواب گفت: «از وقتیکه خدا مرا خلق کرده است، بر این شاخهی درخت مشغول عبادت و ذکر او هستم و از هر ذکر من هزار ذکر منشعب میشود.
🌱غذای من لذت خداست. موسی سؤال نمود: «آیا ازآنچه در دنیا یافت میشود، آرزو داری؟» عرض کرد: «آری آرزویم این است که یک قطره از آب این دریا را بیاشامم. حضرت موسی تعجب کرد و گفت: «ای مرغ! میان منقار تو و آب این دریا چندان فاصلهای نیست، چرا منقار را به آب دریا نمیرسانی؟ عرض کرد:
🌱«میترسم لذت آن آب مرا از لذّت یاد خدا بازدارد.» پس موسی علیه السّلام از روی تعجب دو دست خود را بر سر زد.
📚خزینه الجواهر، ص 318
✨✨امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «عمل را با اخلاص بجا بیاور که اندک آن تو را کفایت میکند.»
📚جامع السعادات، ج 2، ص 404
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعریف جالب و طنز حجاب از زبان دکتر عزیزی. خیلی خوبه 😂
فقط اونجاش که میگه
کت و شلوار قرمز و سبز 😂😂
◇مارو به دوستانتون معرفی کنید◇
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇