eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 زوار قبرستان بقیع در غیاب نیروهای امنیتی آل سعود برای لحظاتی قبور ائمه علیهم السلام را زیارت کردند " چقدر غریبه مدینه"😭 🏴🏴🏴🏴🏴 @hedye110
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیشب؛ اشاره مهدی رسولی در ابتدای روضه به حاج قاسم سلیمانی در حضور رهبر انقلاب و اشکهای آیت الله خامنه‌ای @hedye110
واى بر من! چه مى بينم؟ اكنون شمر بالاى سر امام ايستاده است. شمر، نگاهى به امام مى كند و لب هاى او را مى بيند كه از تشنگى خشكيده است. پس مى گويد: "اى حسين! مگر تو نبودى كه مى گفتى پدرت كنار حوض كوثر مى ايستد و دوستانش را سيراب مى سازد؟ صبر كن، به زودى از دست او سيراب مى شوى". اكنون او مى خواهد امام را به شهادت برساند. واى بر من، چه مى بينم! او بر روى سينه خورشيد نشسته است: ــ كيستى كه بر سينه من نشسته اى؟ ــ من شمر هستم. ــ اى شمر! آيا مرا مى شناسى؟ ــ آرى، تو حسين پسر على هستى و جدّ تو رسول خدا و مادرت زهراست. ــ اگر مرا به اين خوبى مى شناسى پس چرا قصد كشتنم را دارى؟ ــ براى اينكه از يزيد جايزه بگيرم. آرى! اين عشق به دنياست كه روى سينه امام نشسته است! شمر به كشتن امام مصمّم است و خنجرى در دست دارد. امام، پيامبر را صدا مى زند: "يا جـــدّاه، يا مـحـمّداه!". قلمم ديگر تاب نوشتن ندارد، نمى توانم بنويسم و شرح دهم. آن قدر بگويم كه آسمان تيره و تار مى شود. طوفان سرخى همه جا را فرا مى گيرد و خورشيد، يكباره خاموش مى شود. منادى در آسمان ندا مى دهد: "واى حسين كشته شد". آرى! تو درخت اسلام را سيراب نمودى! تو شقايق هاى صحرا را با خون خود، سرخ كردى! و از گلوى تشنه خود، آزادى و آزادگى را فرياد زدى! همه نگاه ها به سوى آسمان است. چرا آسمان تيره و تاريك شده است؟ چه خبر شده است؟ نگاه كن! تا به حال مهتاب را در روز ديده اى؟ آنجا را مى گويم سرِ امام را بر بالاى نيزه كرده اند و در ميان سپاه دور مى زنند. همه زن ها و بچّه ها مى فهمند كه امام شهيد شده است. صداى شيون، همه جا را فرا مى گيرد. شمر با لشكر خود نزديك خيمه ها رسيده است. عدّه اى از سربازان او آتش به دست دارند. واى بر من! مى خواهند خيمه هاى عزيزان پيامبر را آتش بزنند. آتش شعله مى كشد و زنان همه از خيمه ها بيرون مى زنند. 🏴🏴🏴🏴 ======👇====== @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ♨️ داغونِ داغونم ... آدم بشو نیستم، خدا اونقدر بنده های خوب داره، دیگه منِ داغون و میخواد چیکار؟ من نمی‌تونم برگردم ❌ 🏴🏴🏴🏴🏴 @hedye110
🏴🏴🏴🏴 @hedye110 🌷 على عليه السلام بر سينه عمرو عمرو بن عبدود شجاعى بود كه با هزار سوار و مرد جنگى برابرى مى كرد. در جنگ احزاب مبارز طلبيد، هيچ كس از مسلمين جراءت مبارزه با او را نداشت . تا اينكه حضرت على عليه السلام خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اجازه مبارزه با او را پيشنهاد كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اين عمرو بن عبدود است . حضرت عرض كرد: من هم على بن ابيطالبم . و به طرف ميدان حركت كرد و مقابل عمرو ايستاد . بعد از مبارزه حساس ، عاقبت على عليه السلام عمرو را بر زمين انداخت و بر روى سينه او نشست صداى فرياد مسلمين بلند شد و پيوسته به پيامبر صلى الله عليه و آله مى گفتند: يا رسول الله صلى الله عليه و آله بفرماييد على عليه السلام در كشتن عمرو تعجيل نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: او را به خود واگذاريد، او در كارش ‍ داناتر از ديگران است . هنگامى كه سر عمرو را حضرت جدا نمود، خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. فرمود: يا على عليه السلام چه شد كه در جدا كردن سر عمر توقف نمودى ؟ عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله موقعى كه او را بر زمين انداختم مرا ناسزا گفت : من غضبناك شدم ، ترسيدم اگر در حال خشم او را بكشم ، اين عمل از من به واسطه تسلى خاطر و تشفى نفس صادر شود، ايستادم تا خشمم فرو نشست آنگاه از براى رضاى خدا و در راه فرمانبردارى او سرش را از تن جدا كردم . آرى براى اين اخلاص و مبارزه با ارزش ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: (شمشير على در روز جنگ خندق با ارزش تر از عبادت جن و انس ‍ است .) 🏴🏴🏴🏴 🌹🌹 https://eitaa.com/hedye110 @hedye110
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم 🆔 @hedye110
حضرت فاطمه (س) را نمی‌توان با شعر یا نوشته توصیف کرد. فاطمه را باید حس کرد. دلت، رفتارت و گفتارت که مورد پسند فاطمه شد؛ قبر مخفی بانوی دو عالم آشکار می‌شود. دلتان که مملو از محبت فاطمه شد، قبر او را در دل مصفای خود می‌یابید. @hedye110
آقا به کرامت شما چشم به راهیم سر بر سر دیوار و همان پنجره سبز‌ می‌گفت: غم نسترن‌ای ضامن آهو ماییم و دل زار و همان پنجره سبز 🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 @hedye110
﷽ تا که نامت برزبان آمد زبان آتش گرفت سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت... 🆔 @hedye110
فاصله این دو عکس چند سال است. به اندازه قد کشیدن دختر. به اندازه روی پا ایستادنش، به اندازه زبان باز کردنش.. به اندازه بابا گفتنش وقتی که دیگر بابا نیست. حالا از بابا چه مانده جز همان قاب عکسی که او آن را سخت در آغوش کشیده است؟ آنها که دختری به این سن و سال دارند، می فهمند غم ریخته توی این عکس را. آدم زیر بار غصه اش له می شود. دخترک زیبا، سرت را بالا بگیر.. بابا قهرمان این ملت است. 🆔 @hedye110
دل را به صفای صبح پیوند بزن بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن هرچند که دلسوخته‌ای، چون خورشید بر شوخی روزگار  لبخند بزن سلااااام صبح بخیر 🌹🌹🍃🍃 @hedye110