فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ﺧـﺪﺍﻳـﺎ...
🕊ﻫﻤﻴﻦ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ
✨ﺩﻭﺳﺘﺎن و عزیزانم
🌸ﺧﻮﺏ باشـد ﻭ دلشان خوش
🕊و ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﻴﺮﻳﻦ
✨ ﺑﺮ ﻟﺒﺸـﺎﻥ...
🌸ﺑﺮﺍﻳﻢ ﮐﺎفی ﺳﺖ...
🕊خدایا...
✨ﺩﺭ همه لحظات ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ
🌸ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵگرم و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ ﻣﻴﺴﭙﺎﺭﻡ
شبتون بخیر و دلتـون شاد 🌙
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
❣پروردگارا
🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح
🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم
🔸کوله بارتمنایم خالی وموج
🔶سخاوت توجاری
الهی به امید تو💚
@hedye110
#سلام_امام_زمانم
هر سخن جز سخنی از تو
شنیدن سخت است
همــه را دیــدن و روی تو
ندیـدن سخت است
فرج مولا صلواتـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#حسینپسرِغلامحسین🪴
#قسمتپنجاهنهم🪴
🌿﷽🌿
*بهبودی نسبی*
روزها و ماه ها میگذشت و محمدحسین از زخم حنجره، جراحت پا و مصدومیت شیمیایی کمکم رهایی پیدا کرده بود
هر زمان به مرخصی می آمد امکان نداشت به گلزار شهدا سر نزند
یک روز به همراه برادرش محمد هادی توی حیاط خلوت خانه پدری زیر درخت توت نشسته و گرم صحبت بودند
برادرش گفت
محمدحسین دیگر بس است چقدر به جبهه می روی الان نزدیک چهار سال است که داری میجنگی فکر نمی کنی که وظیفهات را انجام دادی و حالا باید به زندگیت برسی؟
گفت
داداش این را بدان تا زمانی که جنگ هست من در جبههها میمانم و این جنگ تمام نمیشود مگر آنکه عده ای که خالصانه توی جبهه جنگیده اند به شهادت برسند
هیچ پاداشی جز شهادت نمی تواند پاسخگوی از خودگذشتگی و فداکاری این بچه ها باشد
داداش خواهش میکنم در این باره دیگر صحبت نکن
مرخصی اش تمام شد و دوباره راهی جبهه شد
زمستان بود و هوا سرد اما دلگرمی خانه و خانواده در کنار من نبود
گاهی اوقات دلم را با خیال پردازی های قشنگ آرام می کردم خدایا می شود به زودی این جنگ پایان یابد و پسرم به خانه برگردد برایش آستین بالا بزنیم و سختی های زندگی را برایش شیرین کنیم
اما غافل از اینکه محمدحسین زمینی نبود اصلا به این چیزها فکر نمیکرد از دیدگاه او شیرینی و زیبایی دنیا در رسیدن به محبوب حقیقی بود
چیزی نگذشت که رویاهای قشنگ من باخبری ناگوار به کابوس تبدیل شد
محمدحسین دوباره از ناحیه پا مجروح شد و به کرمان برگشت
هرچه این اتفاقها برای او میافتاد مهر و محبت او در دل من عمیق تر میشد
وقتی او را روی تخت بیمارستان دیدم هیچ اثری از ناله و ناراحتی در چهره اش نمایان نبود
گفت
من به زودی به خانه برمیگردم
نگاهی به پایش انداختم خبری از بهبودی نبود اما مجبور بودم که باور کنم خوب است و به زودی به خانه میآید
گفتم
مادرجان فکر نمی کنی دیگر بس است
آهی کشید و گفت
بله دیگه بس است
این حرفش بیشتر ته دلم را خالی کرد
چند روزی در بیمارستان ماند و بعد بدون اینکه مرخصش کنند به خانه آمد و چیزی نگذشت که با دوستانش به منطقه برگشت در حالی که هنوز سلامتیاش را به دست نیاورده بود
ماجرای جراحت ها و عروج بیصبرانه اش را دوستان و همرزمانش بهتر از من می گویند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
Tahdir joze14.mp3
3.84M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء چهاردهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
🔵🔵بد اخلاق اهل آتش جهنم است
988 - قِيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم إِنَّ فُلانَةً تَصُومُ النَّهارَ وَ تَقُومُ اللَّيْلَ، وَ هِىَ سَيِّئَةُ الْخُلُقِ، تُؤْذِى جِيرانُها بِلِسانِها، فَقالَصلى الله عليه وآله وسلم: لا خَيْرَ فِيها، هِىَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ.
به پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم گفته شد: فلان زن روز را روزه مى گيرد وشب را به (عبادت وبندگى به) پا مى دارد در حالى كه بد اخلاق است و همسايگانش را با زبانش آزار مىدهد،
حضرت فرمودند: خيرى در او نيست، او از اهل آتش است.
کتاب احادیث الطلاب ص 304
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
🔴مجذوب گناه؛ کور میشود
✍ انسانی که جذب شهوات و گناهان بشود مثل بچهای که برای رسیدن به ظرف شیرینی حرکت میکند و از هوس رسیدن به آن شیرینی حواسش به پارچ آب، لیوان، ظرف چینی و ... نیست؛ میزند میشکند و به خودش آسیب میزند.
انسانی که مجذوب گناه شد، اینجوری است. نگاه نمیکند که بر سر راهش چه هست.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
✨آیت الله ضیاءآبادی(ره):
✳️ همیشه دعا کنید،
نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد میدهد و نخواهد نمی دهد!
💠نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته،اما گفته اگـر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگـر لب بستی نمی دهم!
🌸خدا را بخوان نگو کار گذشته است،اینجور نیست!
♦️خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است،
اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.
🔴بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او چیزی نمی دهد.
🔆باید خدا خدا کنید، خدا را صدا کنید.
🌷خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله...
مسلما هیچ یاالله ای بی جواب نمی ماند.
🌿 پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد.
🌟 باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
⚡️ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند، دعای خوبان هم اجابت نمیشود..
#ضیاءآبادی
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
11.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امر به معروف اثر نداره که!
شرط تاثیر چیه؟
این کلیپ بسیار توصیه میشه👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امر به معروف از نوع ژاپنی
آموزنده،خیلی جالب بود،حتما گوش بدین،بعضی از این کلیپ ها یه توفیقه که شامل حال هر کس نمیشه
#جهاد_تبیین
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🌻چشم زخم ؛ سندیت و واقعیت داره:
🍂🌼🍁توصیه به نگهداری زبان برای بیانِ امور زندگی خودت بدیگران؛
🍃🌸☀️افشا نکردن رازهای زندگی و ونگفتن زندگیتون بدیگران بقدری موثره که براش روایت اومد از طرف معصومین که بابا این زبونتونو نگهدارییییین.👇
🍂🌻🍁کتمان حوائج و دعاها از دیگران ؛به استجابت دعاها و حاجاتتون کمک میکنه؛!!!
🍃🌷استاد حضرت آيتالله فاطمینیا ره
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
#سكوتآفتاب🪴
#قسمتچهلدوم🪴
🌿﷽🌿
پيامبر از دنيا رفت و روزهاى سياه شروع شد، فقط هفت روز از وفات پيامبر بيشتر نگذشته بود كه تو صداى عُمر (خليفه دوّم) را شنيدى. او از داخل كوچه فرياد مى زد: "اى على ! در را باز كن و از خانه خارج شو و با ابوبكر بيعت كن ، به خدا قسم ، اگر اين كار را نكنى تو را مى كشم و خانه ات را به آتش مى كشم" .40
و تو بايد صبر مى كردى، اين دستور رسول خدا بود، يكى فرياد زد: "برويد هيزم بياوريد تا اين خانه را آتش بزنم" .
فرياد عُمر بار ديگر بلند شد: "اين خانه را با اهل آن به آتش بكشيد" .
آتش زبانه مى كشيد، دشمن به جوانانى كه در كوچه بودند گفته بود كه اهل اين خانه مرتدّ و از دين خدا خارج شده اند و براى حفظ اسلام بايد آنها را سوزاند.
آقاى من! چه روزهاى سختى بر تو گذشته است، ياد آن روزها، تمام وجود تو را پر از غم مى كند.
تو به ياد آن لحظه اى مى افتى كه فاطمه(ع) پشت در ايستاده بود، تو آن روز هيچ يار و ياورى نداشتى. فقط فاطمه(ع) با تو بود، عمر مى دانست كه فاطمه(ع)پشت در است، صبر كرد تا در، نيم سوخته شد ، سپس لگد محكمى به در كوبيد.
فاطمه تو بين در و ديوار قرار گرفت ، آخر چرا؟ مگر پيامبر نفرموده بود كه فاطمه(ع) پاره تن من است؟44
آن روز تو صداى ناله فاطمه(ع) را شنيدى. چگونه مى توانى آن را فراموش كنى؟
آن نامردها براى چند روز حكومت دنيا چه كردند! به ياد مى آورى وقتى كه ريسمان سياهى به گردنت انداختند و تو را به سوى مسجد بردند تا با ابوبكر بيعت كنى؟
هفتاد روز بعد از آن روز تو به داغ فاطمه(ع) مبتلا شدى، ديگر كسى نبود تا در پناه او آرام بگيرى، براى همين به بيابان پناه بردى و با چاه درد دل كردى...
مولاى من!
چه سال هاى سختى بر تو گذشت، بيست و پنج سال صبر كردى تا اينكه مردم به دورت جمع شدند و با تو بيعت كردند، تو آن روز به كوفه آمدى تا در اينجا بتوانى راحت تر به امور مسلمانان رسيدگى كنى. خيلى از آنان بر پيمان و عهد خود با تو وفادار نماندند، به جنگ تو آمدند و خون به دلت كردند. مردم كوفه، لياقت داشتنِ رهبرى مانند تو را نداشتند، آنها كارى كردند كه تو مرگ خود را از خدا طلبيدى...
خدا كند دعاى تو مستجاب نشود، اگر تو بروى همه يتيمان كوفه تنها و غريب خواهند شد. اگر تو بروى...
* * *
نيمه شب فرا رسيده و اُم كُلثوم هنوز بيدار است. اكنون پدر او را صدا مى زند:
ــ دخترم! من مى خواهم كمى بخوابم، ساعتى ديگر مرا از خواب بيدار كن!
ــ به چشم! پدر جان!
ساعتى مى گذرد، اُم كُلثوم براى بيدار كردن پدر مى آيد، على(ع)از خواب بيدار مى شود، از ظرف آبى كه دخترش آورده است، وضو مى گيرد، عبا بر دوش مى اندازد و عمّامه خود بر سر مى گيرد تا به مسجد كوفه برود.
اُم كُلثوم، حسّ غريبى را تجربه مى كند، نمى داند چرا اين قدر دلشوره دارد، رو به پدر مى كند و مى گويد: پدر جان! كاش امشب به مسجد نمى رفتيد و در خانه نماز مى خوانديد!
پدر به او نگاهى مى كند، لبخندى مى زند و به او مى فهماند كه بايد برود.
اكنون على(ع) وارد حياط خانه مى شود و مى خواهد به سمت درِ خانه برود كه فريادِ مرغابى هايى كه در خانه اُم كُلثوم هستند، بلند مى شود.
چرا اين مرغابى ها، اين وقت شب، اين قدر سر و صدا مى كنند؟ چه شده است؟
امام لحظه اى مى ايستد، نگاهى به مرغابى ها مى كند و مى گويد: "مصيبتى در پيش است كه اين مرغابى ها اين گونه نوحه مى كنند".
اين سخن على(ع) چه پيامى دارد؟ آيا مصيبت بزرگى در پيش است كه حتى پرندگان هم در آن نوحه خواهند خواند؟
■■■□□□■■■
#سكوتآفتاب🪴
#امامشناسی🪴
#پانزدهمینمسابقه🪴
#ویژهعیدمیلادامیرالمومنینع
#نشرحداکثری🪴
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef