eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
این هدیه ۵ تا از دوستان برنده ان شاءالله برکت مالتون بشه🌹🌹🌹
🌷با نام خدا به رسم آغاز سلام ✨با عشق و تبسم و به آواز سلام 🌷از سبزترین ترانه ها سرشارید ✨بر روی گل تک تکتان باز سلام 🌷امام زمان عزیز ✨صبحی که با میلاد تو 🌷آغاز شود بینظیر ترین ✨روز زندگیم خواهد بود 🌷سلام صبحتون بخیر و شادی ✨امـروزتون 🌷سراسر عشق و امید و نیکبختی 💖🌻💖🌻💖🌻💖🌻💖
❣ ای که روشن شود از نـور تو هر جهان روشنـــای دل من♥️ حضرتـــ خورشـید 🌸 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹   ➢ ↪️💖🌻🌹             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
    🍃💚🇮🇷ایرانِ‌زیبا🇮🇷💚🍃 🍃🌸 سلااام ؛ روز زیبای بهاریتون بشادی و برکت 🍃❤️📹 آوای خوش بهاری 🍃💖آرزوی ما ؛ شادی سلامتیتونه در کنار همه عزیزاتون   ➢ ↪️💖🌻🌹             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
اسامی برندگان مسابقه 👇👇 ۱ شماره ۱۲ نگین شمسی پور از تهران ۲ شماره ۱۴ حمیده دلیریان از تهران ۳ شماره ۲۸ مهدیه ملودی از مشهد ۴ شماره ۴۲ مائده جمشیدی از تهران ۵ شماره ۵۰ ندا رفیعی از تهران ۶ شماره ۶۴ ایران سیاه پوش از بروجرد ۷ شماره ۷۲ فاطمه صادق پور از تهران ۸ شماره ۷۶ اعظم عاشق حسینی ۹ شماره ۸۷ صدف حسینی ۱۰ شماره ۸۰ مرضیه سادات میرحسینی از یزد ۱۱ شماره ۹۵ ربابه بستانی ۱۲ شماره ۹۲ احمد رضا صادقی دوستانی که نامشون برده شد با همون آیدی که تعداد جزء یا صلوات رو اعلام کردند شماره کار ارسال کنند💖💖💖 نام برندگان
دوستان برنده لطفا با همون آیدی که تعداد جزء یا صلوات رو اعلام کردید شماره کارت بدید🌹🌹🌹🌹 اون دوستانی که هنوز شماره کارت نداند🦋 @Yare_mahdii313
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 😍✋ یعنی عطیه هم یادش بود از بین اون همه خاطره حیاط خلوت‌،فقط همین خاطره ای که من توش بودم و امیر علی! ومطمئنا تنها کسی که یادش نبود هم فقط امیر علی بود!! سرم رو تکون دادم محکم!! خاطره هاو حرفهای توی سرم که خنجر میکشید روی قلبم رو از مغزم بیرون کردم! نمی خواستم بغض جدیدم جلوی عطیه بشکنه! _من میرم ببینم مامان بزرگ چیکارم داره.. عطیه:باشه ای گفت و من با قدمهای تند ازش دور شدم! مامان بزرگ از کمد قدیمی گوشه اتاق کتاب دعاها رو بیرون می کشید _کارم داشتین مامان بزرگ؟؟ با مهربونی به صورتم نگاهی کرد _کجایی مادر ؟آره!! همون طور که آخرین کتاب دعا رو بیرون می آورد ادامه داد _بیا دخترم اینا رو ببر سمت آقایون بدهامیر علی! الانه که بخوان زیارت عاشورا رو شروع کنند! قلبم لرزید!! این کار رو عطیه هم می تونست بکنه.. چرا من؟! وقتی که امیر علی خوشحال نمیشد ازدیدنم! قبل هر اعتراضی مامان بزرگ گفت: راستی چرا شوهرت لباس گرم نپوشیده؟ دهن باز کردم بگم به عطیه گفته ولی زبونم رو نگه داشتم که مامان بزرگ بازم خودش ادامه داد: _حاالا تو باید حواست بهش باشه مادر،این جوری که سرما می خوره! قلبم فشرده شد چندین سال بود من دلنگران سرما خوردنش بودم وهمه حواسم مال اون اما.... باصدای گرفته ای گفتم: میگه لباس زیادی دست و پاگیرش میشه تو عزاداریها! مامان بزرگ شال گردن بافت مشکی رو که حتم دارم دست هنر خودش بود رو داد دستم.. _میدونم عزیزم این حرف هر ساله اشه ولی حاالا این رو تو براش ببر روی تو رو زمین نمیندازه! تمام ذهنم پر از پوزخندهایی شد که به من دهن کجی میکردن... امیر علی روی من رو زمین نندازه؟! هه.. مامان بزرگ: _ هوا ابریه ببر براش دخترم سرده ! این حرف یعنی اعتراض ممنوع! قیافه درهمم رو کمی جمع و جور کردم _باشه چشم مامان بزرگ: _کتاب دعاها رو هم بردار ...خیرببینی دخترم! هنوز مردد بودم برای رفتن ... مامان بزرگ بلند شدو چادر گلدار مشکیش رو مرتب کرد روسرش _هنوز که واستادی دختر برو دیگه! به زور لبخند زدم و قدمهای کوتاهم رو با اکراه برداشتم سمت حیاط! نویسنده:M_alizadeh|🌈 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
یابن الحسن... میتپد قلب زمین هم با صدای پای تو؛ نیمه شعبان بــبینیم کاش ما سیمای تو ...   ➢ ↪️💖🌻🌹             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸