eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وقتی این فیلم رو دیدم دارم اشک می ریزم.... اونوقت هنوز شما درگیر هستید که رای میدید یا نه!!!!! قیامت باید جواب این بچه رو شماها بدید 😭😭😭😭😭 ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
♦️داستاني بسيار زيبا سه زن مي خواستند از سر چاه آب بياورند. در فاصله اي نه چندان دور از آن ها پير مرد دنيا ديده اي نشسته بود و مي شنيد که هريک از زن ها چه طور از پسرانشان تعريف مي کنند. زن اول گفت : پسرم چنان در حرکات اکروباتي ماهر است که هيچ کس به پاي او نمي رسد. دومي گفت : پسر من مثل بلبل اواز مي خواند. هيچ کس پيدا نمي شود که صدايي به اين قشنگي داشته باشد . هنگامي که زن سوم سکوت کرد، آن دو از او پرسيدند : پس تو چرا از پسرت چيزي نمي گويي؟ زن جواب داد : در پسرم چيز خاصي براي تعريف کردن نيست. او فقط يک پسر معمولي است .ذاتا هيچ صفت بارزي ندارد. سه زن سطل هايشان را پر کردند و به خانه رفتند . پيرمرد هم آهسته به دنبالشان راه افتاد. سطل ها سنگين و دست هاي کار کرده زن ها ضعيف بود . به همين خاطر وسط راه ايستادند تا کمي استراحت کنند؛ چون کمرهايشان به سختي درد گرفته بود. در همين موقع پسرهاي هر سه زن از راه رسدند .پسر اول روي دست هايش ايستاد و شروع کرد به پا دوچرخه زدن. زن ها فرياد کشيدند: عجب پسر ماهر و زرنگي است! پسر دوم هم مانند يک بلبل شروع به خواندن کرد و زن ها با شوق و ذوق در حالي که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، به صداي او گوش دادند. پسر سوم به سوي مادرش دويد. سطل را بلند کرد و آن را به خانه برد. در همين موقع زن ها از پيرمرد پرسيدند: نظرت در مورد اين پسرها چيست؟ پيرمرد با تعجب پرسيد:منظورتان کدام پسرهاست؟ من که اينجا فقط يک پسر ميبينم... ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
شبتون مملواز یاد خدا♡ 🌹💖🌟🌙✨💖🌹
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زیباست که هر صبح همراه با خورشید به خدا سلام کنیم💚 نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگوییم الهی به امید تو💚 💖🌹🌻🦋🌷❤️
شیرین تر از نـامِ شما،امکان‌نــدارد... مخروبه باشد هر دلی جانان‌نـــدارد... جـانِ مـن و جـانـانِ مـن ،مهــدیِ‌زهـرا... قلبم به جز صاحب زمان سلطــان‌ندارد....❤️ فرج مولا صلواتـــــــ ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
🔐گره‌گشا باشیم🔐 🌹امام حسن مجتبی علیه‌السلام در مسجد معتکف بودند که مردی نزد ایشان آمد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! من مقروضم و می‏‌خواهند به خاطر بدهی‌ام مرا حبس کنند.» امام حسن علیه السلام فرمودند: «در حال حاضر مالی در اختیار ندارم که قرض تو را بپردازم.» آن شخص گفت: «پس وساطت کنید تا به من مهلت دهند.» امام حسن برخاستند تا همراه بدهکار بروند. ((ابن مهران)) که آنجا حضور داشت به ایشان گفت: «ای فرزند رسول خدا ! آیا اعتکاف را فراموش کردید؟» امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «فراموش نکرده‏‌ام، ولی جدّم‏ رسول خدا فرمودند: کسی که در راه برآوردن حاجت برادر مسلمانش بکوشد، چنان است که نُه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد. عبادت کسی که روزها را روزه گرفته و شب‌ها را به شب زنده‌داری و عبادت مشغول باشد.» 📚من لایحضره الفقیه، جلد۲، صفحه ۱۸۹ 📚وسائل الشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۵۵۰ (ع) ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
✨﷽✨ 🌼ویژگیهای اخلاقی امام مجتبی(ع) ✍مهربانی با بندگان خدا از ویژگیهای بارز ایشان بود. اَنس می‌گوید که روزی در محضر امام بودم. یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی فرمود: «برو تو آزادی!» من که از این رفتار حضرت شگفت‌زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا! این کنیز، تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد، آن‏گاه شما او را آزاد می‌کنید؟!» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها)؛ ) (1) ( «هر کس به شما مهربانی کرد، دو برابر او را پاسخ‏گویید.» سپس امام فرمود: «پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی‌اش بود.» ) (2) ( امام، همواره، مهربانی را با مهربانی پاسخ می‌گفت؛ حتی پاسخ وی در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود؛ همچنان که نوشته‌اند، امام گوسفند زیبایی داشت که به آن علاقه نشان می‌داد. روزی دید گوسفند، خوابیده است و ناله می‌کند. جلوتر رفت و دید که پای آن را شکسته‌اند. امام از غلامش پرسید: «چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟» غلام گفت: «من شکسته‌ام.» حضرت فرمود: «چرا چنین کردی؟» گفت: «برای اینکه تو را ناراحت کنم.» امام با تبسّمی دلنشین فرمود: «ولی من در عوض، تو را خشنود می‌کنم و غلام را آزاد کرد.» ) (3) 1-. نساء/86. 2-. مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص18. 3-. حياة الامام الحسن بن علي‏(ع)، باقر شريف القرشي، ج1، ص314. ‌‌‌‌ ☘💐🌻             @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ༺🦋 تقدیم به همه دوستان کانالم 💖🌹🌷🦋☘💐❤️