eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸           @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
برای هزارمین بار،باز هم به این نتیجه میرسم که نمیشود... بدون نیکی،نمیشود... آرام، چادرش را مثل گنجی باارزش روی سرش میگذارد. قاب صورت مهتابی اش،شب تاریک حجابش میشود. نگاهش میکنم. با شرم،سر پایین میاندازد. نمیتوانم باور کنم این همه خوب بودن را... همسایه ی سر به زیر من! بیا باور کنیم... بدون تو نمیشود.. صدای بلند باز شدن در،رشته ی افکارم را پاره میکند. برمیگردم و با چند گام،خود را به در نیمه باز میرسانم . در را باز میکنم. مانی و مرد جاافتاده ای پشت در ایستاده اند. سلام. نسبتا بلندی میدهم مرد با لبخند جوابم را میدهد و مشغول جمع کردن وسایلش میشود. :_دستتون درد نکنه آقا،لطف کردین... مرد سرش را بلند میکند :+خواهش میکنم جوون... قفلشو نشکستم،دوباره از همون کلید میتونین استفاده کنین،البته اگه پیدا بشه... مانی میگوید:"بله پیدا میشه".. مانی خودش را کنارم میکشاند. دست دراز میکند،دستش را گرم میفشارم. :_دستت درد نکنه داداش،امروز حسابی به زحمت افتادی از لحن صمیمی و گرمم تعجب میکند تشکر. گوش های مانی به شنیدن چنین کلماتی از زبان مسیح عادت ندارد. برادر من،چه میداند دختربچه ی سر به زیر همسایه چه بلائی سر قلبم آورده. صدای آرام سلام دادن نیکی میآید و بعد گرمای حضورش را کنارم حس میکنم. مانی به طرفش برمیگردد:"سلام زنداداش،شرمنده که اینجوری شد" نمیدانم درست میبینم یا باز هم دچار وهم شده ام، اما گونه های نیکی با شنیدن لفظ'' زنداداش '' رنگ میگیرند. لبخند ملیحی میزند:"اختیار دارین آقامانی،تقصیر شما که نبود"... مرد بلند میشود:"خب اگه اجازه بدین من دیگه مرخص میشم از خدمتتون".. مانی همگام با مرد حرکت میکند. به نیکی نگاه میکنم. :+برم راهیش کنم،یه چایی دم میکنی تا بیام؟ لبخند میزند و چشمانش را روی هم میگذارد. 💧💧💧💧 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
انسان شناسی ۶۱.mp3
11.8M
▪️شغل اولِ همه‌ی ما، "مهندسی" است! - مهندسیِ آرزوهایمان، - مهندسی افکارمان، - مهندسی دغدغه‌ها و چشم‌اندازمان مطابق با چشم‌انداز خدا، برای ما ! ✘ اگر در این مرحله، نتوانیم موفق شویم؛ تمام انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتارمان، تا وقتی زنده‌ایم؛ مسیرِ اشتباه را به سمت شقاوت طی میکند! 💥پس چگونه بعضی‌ها در مرحله‌ی اول، موفق نیستند؛ امّا در خانواده و اجتماع، موفقند؟             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: همانا کسي تو را - در برابر عيب ها و کم بودها - هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوي، بهتر است از آن کسي که فقط تو را تعريف و تمجيد کند تا بر عيب هايت افزوده گردد.✨             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
كاش يزيد اسيران را به زندان مى برد. حتماً تعجّب مى كنى! آخر تو خبر ندارى كه يزيد، اسيران را در خرابه اى برده است. در اين خرابه كه كنار قصر يزيد است، روزها آفتاب مى تابد و صورت ها را مى سوزاند و شب ها سياهى و تاريكى هجوم مى آورد و بچّه ها را مى ترساند. نه فرشى، نه رو اندازى، نه لباسى و نه چراغى... سربازان شب و روز در اطراف خرابه نگهبانى مى دهند. مردم شام براى ديدن اسيران مى آيند و به آنها زخم زبان مى زنند. هنوز بسيارى از مردم اين اسيران را نمى شناسند. خدايا! چه وقت حقيقت را خواهند فهميد؟ شب ها و روزها مى گذرد و كودكان همچنان بى قرارى مى كنند. خدايا، كى از اين خرابه بيرون خواهيم آمد؟ <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح شد بازهم آهنگ خدا می‌ آید چه نسیم ِخنکی! دل به صفا می‌آید به نخستین نفسِ بانگِ خروس سحری زنگِ دروازه ی دنیا به صدا می‌آید سلام صبحتون بخیر🌺 ❤️💐☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
در پوست خود هم نمی‌گنجیم از شوق چون که به زودی می‌رسد آقا به زودی صبح ظهورش می‌رسد از سمت مکه دنیا گلستان می‌شود یک‌جا به زودی             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸   @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
*نیکی* شیر کتری را میبندم،شعله ی گاز را کم میکنم و قوری را روی کتری میگذارم. به طرف اتاقم میروم. امروز حسابی خسته شدم. در را میبندم و مانتو و شلوارم را با بلوز و دامن عوض میکنم. چادر رنگی ام را سر میکنم و از اتاق بیرون میروم. داخل فنجان های بلوری چایی میریزم. سینی چای و ظرف شیرینی را برمیدارم و به طرف مبلهای جلوتلویزیونی میروم. همزمان مسیح و مانی وارد خانه میشوند. مانی میخندد و خودش را روی مبل روبه روی من پرت میکند. :_بالاخره من نفهمیدم شما تو اتاق مشترک چی کار میکردین؟ولی خب به نفعمون شد... اگه بدونین با چه استرسی خودمو رسوندم اینجا... مسیح روی مبل تک نفره ی نزدیک من مینشیند :+الان یه زنگ به مامان بزن بگو ما رسیدیم.. فنجان چای را به سمت مسیح میگیرم،با لبخند آن را میگیرد. فنجان و بشقاب بعدی را به طرف مانی میگیرم. جلو میآید و درحالی که موبایلش را درمیآورد، فنجان را به دست میگیرد :_آره زنگ بزنم خیالش رو راحت کنم...ـمرسی زنداداش آرام میگویم:"نوش جان" مسیح نگاهم میکند :+تو هم به مامانت اینا یه زنگ بزن.. بگو خیالشون راحت باشه که ما رسیدیم،فردا میریم دیدنشون نگاهش میکنم:"دروغ بگم پسرعمو؟" لبخند عجیبی میزند که معنایش را نمیفهمم،کلا امروز کارهایش عجیب و غریب به نظر میرسد. :+خب بذا خودم الان به مادرخانم زنگ میزنم! سرم را پایین میاندازم،معنی حرف هایش را نمیفهمم. صدای مانی،فکر و خیال را از سرم میپراند. :_الو...سالم مامان جان،خوبی؟ :_آره رسوندمشون خونه،خیالت راحت،مسیح بزنم به تخته رنگ و روش واشده! ناخودآگاه به مسیح نگاه میکنم. با لبخند پر از شیطنش دستی به صورتش میکشد، نگاهم میکند و لب میزند:"راس میگه؟" شانه بالا میاندازم و میخندم. باز هم صدای مانی میآید. :_باشه،گوشی گوشی.. بلند میشود و به طرفم میآید. :_مامان میخواد اول با عروسش حرف بزنه، مسیح جای تو بودم از حسودی میترکیدم. با شرم موبایل را میگیرم و سرپایین میاندازم. شوخی های گاه و بیگاه مانی کمی اذیتم میکند. :_سلام زنعمو صدای گرم زنعمو در گوشم میپیچد :+سلام عروس خوشگلم،خوبی خانمی؟خوش گذشت؟ به سلامتی برگشتین؟ببخشید عزیزم،حق داری ناراحت باشی که فرودگاه نیومدیم ولی همش تقصیر مسیحه،شوهرت نذاشت بیایم... تند و تند حرف میزند و مجال پاسخ دادن را از من میگیرد. شوهر؟هنوز به این واژه عادت نکرده ام. ناخودآگاه باز به مسیح خیره میشوم. او را نمیدانم ولی قطعا زنعمو مادرشوهر بینظیریست. :_اختیار دارین زنعمو.. این حرفا چیه؟راضی به زحمت نبودیم... :+مسیح خوبه؟ خودت خوبی؟ :_بله خوبیم،شما خوبین؟ عموجان خوبن؟ :+مرسی عزیزم،مام خوبیم... مانی گفت خسته ای عزیزم،دیگه مزاحمت نمیشم. :_اختیار دارین مراحمید... انتظار دارم که بگوید و بخواهد که گوشی را به مسیح بدهم،اما این را نمیگوید.. :+خب،کاری نداری عزیزم؟ :_نه سلام برسونین :+بزرگیتو میرسونم عروس قشنگم،خداحافظ :_خدانگه دار تلفن را قطع میکنم. مسیح خیره چشم به من دارد. آرام و با ناباوری میگوید:"چی شد؟" مانی میخندد:"اگه مامان با زن منم اینطوری رفتار کنه من از حسودی میترکم". مسیح خنده اش را کنترل میکند:"واقعا نخواست باهام حرف بزنه؟" با مظلومیت سر تکان میدهم. مسیح بلند میخندد:"خب بذا منم به زنعمو زنگ بزنم ببینم".. دست روی جیب های شلوارش میکشد:"آخ آخ جامونده تو ماشین". مانی دست در جیب کتش میکند:"بیا من آوردمش، منو نداشتی چی کار میکردی؟" مسیح موبایل را میگیرد و با لبخندی میگوید:"زندگی"! مانی قیافه ی غمگین به خودش میگیرد:"آه.. اوستاکریم شکرت"... لبخند میزنم و فنجان چای را به لبم نزدیک میکنم. صدای مسیح میآید🌹🌹 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ◾️ 🚨روح آیت‌الله فاطمی‌نیا به ملکوت اعلی پیوست. ┏━━✨✨✨━━┓ 🔥 @hedye110 ┗━━✨✨✨━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ برای مومن گشایش است، از قفس پریدن است ┏━━✨✨✨━━┓ 🔥 @hedye110 ┗━━✨✨✨━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه غَریبانه دِلَم 😔💔 میلِ تو دارد 🕌 امروز ☀️ 🖤 السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ❤️ و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🖤 و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ❤️ و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
باب الحرم _حنیف طاهری.mp3
6.7M
|⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت .. ویژۀ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عمده چیزی که برزخ انسان را تاریک میــکند، حرف زدن پشــت سر مردم، و اســــت. و یکی از چیزهایی که برزخ را روشـن میکند، گره گشایی از کار مردم میباشد! / مرحوم استاد فاطمی نیا             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‼️اوضاع داره بدتر میشه⁉️ 🔴 یکی می گفت روز به روز اوضاع داره بدتر میشه 💢 گفتم اینطور نیست، ما توی خیلی زمینه ها پیشرفت های حیرت آور داشتیم اما به فرض که واقعا حرف شما درست باشه 💠خدا در آیه ۷ سوره ابراهیم گفته «درصورتیکه شکر گذار باشید بر نعمت های شما می افزایم اما اگر کفران کنید، عذابم شدید است» ☝️ حالا آیا درحالی که شکر گذار بوده ایم بدتر شده یا نه در یک فضایی قرار داشتیم که ما را به سمت ناشکری سوق میداده و اوضاع هم بدتر شده؟! 🔵اگر سالیان متمادی فضا طوری بوده که گفتن از کمی ها و کاستی ها حرف مربوط حساب می شده، اما گفتن از نقاط قوت و پیشرفت ها، حرف بی ربط... 🔵اگر فضا طوری بوده که گفتن از مدیران نالایق، حرف عادی حساب می شده اما حمایت از مدیران با این نگاه که باید قدردان اقدامات خوب مدیران هم باشیم، حرف ناحسابی 🔵اگر فضا طوری بوده که مردم کاستی ها و خسارت هاشون را از چشم حاکمیت می دیده اند اما داشته هاشون را حاصل تلاش خودشون و بس... ⁉️ اگر چنین بوده، آیا میشه این نوع نگاه را منصفانه و شکرگذارانه دونست؟ ♦️اگر واقعا فضای جامعه طوری بوده که افراد راحت می تونستن در کلام روزمره از اقدامات خوب و نقاط قوت هم بگن و بشنوند، خوب این فضا، فضای معتدلی بوده، اما اگه اینطور نبوده و نیست، باید گفت نگاه غالب به سمت تمرکز بر کاستی ها و ناشکری بوده و برای این حالت خداوند وعده ای در زمینه بهتر شدن اوضاع به کسی نداده... 💠و در آیه ۱۳۱ سوره اعراف در احوال قوم بنی اسرائیل گفته: وقتی نعمت و خوشی بهشون می رسید می گفتند این حق ما و بخاطر لیاقت خودمان بوده اما وقتی دچار سختی و مشکل می شدند تقصیر را به گردن موسی و همراهانش می انداختند... ❇️شکرگذاری یعنی دیدن نعمت های خدا، دیدن خوشی ها و پیشرفت ها و گفتن از اونها ✅برای اینکه خدا نعمتهاش را برامون زیاد بکنه و اوضاع روز به روز بهتر بشه، بیاین درکنار کاستی ها از پیشرفت ها هم بگیم 🌐در سایت «افتخار ۱۳۵۷» گوشه هایی از پیشرفت های این سالیان گرد آوری شده، ببینید و این متن را منتشر کنید تا کمی هم شکرگذاری کرده باشیم. https://eftekhar1357.ir/ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔔 پنج چیز که اگه از دست بره هیچوقت نمیشه اونارو برگردوند! ➊ سنگ وقـتــے ڪه پرتـــ بشه ➋ موقعیت وقتی ازدست بره ➌ حــــرف وقــتـــے زده بشـــه ➍ زمــــــان وقـــتـــے بگـــــذره ➎ دل وقـــــتۍ بشــــــــڪنه! 👈             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔴بچه ها را در معرض چشم زخم قرار ندهید! ✳️استاد محمدعلی مجاهدی نقل کرده اند: یک سال به اتفاق همسر و دختر چهار ساله‌ام عازم مشهد مقدس شده ‌بودیم. در همان روز ورود به مشهد بلافاصله پس از عتبه بوسی علی بن موسی الرضا علیه السلام ، توفیق زیارت آقای مجتهدی را پیدا كردیم. 💠دخترم لباس عربی چین داری به تن داشت و درحیاط خانه سرگرم بازی بود. 🌹 آقای مجتهدی رو به من و همسرم كرده، فرمودند: چرا در حق این كودك معصوم ظلم می‌كنید؟! 💥 شنیدن جمله عتاب آمیز آن مرد خدا برای ما بسیار سنگین آمد! زیرا در حد توانی كه داشتیم چیزی از دخترمان فرو گذار نمی‌كردیم. 🌷هنگامی كه آن مرد خدا تعجب ما را دید، فرمود: این بچه دارد از بین می‌رود! طبیعت كودك خیلی لطیف است و تاب چشم زخم ندارد...! ❄️از شنیدن این مطلب، تعجب من و همسرم بیشتر شد زیرا به چشم خود می‌دیدیم كه دخترمان با شادی كودكانه خود سرگرم بازی كردن است و مشكلی ندارد! ⚡️دقایقی گذشت ناگهان دخترم نقش زمین شد و رنگ چهره‌اش تغییر كرد و نفسش به شماره افتاد! 🍀 من و همسرم از دیدن این صحنه به اندازه‌ای دست و پای خود را گم كرده ‌بودیم كه نمی‌دانستیم چه باید بكنیم؟! 🌺حضرت آقای مجتهدی آمدند و دخترم را در آغوش گرفتند و در حالی كه ذكری را زمزمه می‌كردند، بر روی او می‌دمیدند! 🌾دخترم پس از چند دقیقه‌ای، رفته ‌رفته حالت طبیعی خود را پیدا كرد و باز سرگرم شیطنت‌های كودكانه خود شد! ✨حضرت آقای مجتهدی در حالی كه ما را به صرف میوه دعوت می‌كردند، رو به همسرم كرده فرمودند: 🍃خانم همشیره! لزومی ندارد كه این لباس زیبا را بر تن این كودك كه خود بسیار زیبا است بپوشانید و بعد او را از میان كوچه و بازار عبور دهید و نظر مردم را به طرف او جلب كنید! 📝وآنگهی چرا به هنگام بیرون آمدن از خانه صدقه ندادید؟! می دانید كه صدقه، رفع بلا می‌كند! 💠آن مرد خدا راست می‌گفت. هنگامی كه به دیدار او می‌رفتیم در بین راه بسیاری از افراد دختر خردسالم را به هم نشان می‌دادند و سرگرم تماشای او می‌شدند و ما از این مطلب غافل بودیم كه به دست خودمان داریم برای او درد سر ایجاد می‌كنیم... 🌿🌿🌿🌿🌺🌼🌸🌿🌿🌿             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💕مراقب باش زبان وزنش کم و بیشمار است چه بسا دل ها که ! آبروها که ریخت! و ها که تباه شد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
امشب، سكينه، دختر امام حسين (ع)، رؤيايى مى بيند: محملى از نور بر زمين فرود مى آيد. بانويى از آن پياده مى شود كه دست بر سر دارد و گريه مى كند. خدايا! آن بانو كيست كه به ديدن ما آمده است؟ ــ شما كيستى كه به ديدن اسيران آمده اى؟ ــ دخترم، مرا نمى شناسى؟ من مادر بزرگت، فاطمه زهرا هستم. سكينه تا اين را مى شنود، در آغوش او مى رود و در حالى كه گريه مى كند، مى گويد: "مادر! پدرم را كشتند و ما را به اسيرى بردند". سكينه شروع مى كند و ماجراهاى كربلا و كوفه و شام را شرح مى دهد. اشك از چشمان حضرت زهرا(س) جارى مى شود. او به سكينه مى گويد: "دخترم! آرام باش، كه قلب مرا سوزاندى! نگاه كن، دخترم! اين پيراهن خون آلود پدرت حسين(ع) است، من تا روز قيامت، يك لحظه هم اين پيراهن را از خود جدا نمى كنم". اين جاست كه سكينه از خواب بيدار مى شود. شب ها و روزها مى گذرد... نيمه شب، دختر كوچك امام حسين(ع) از خواب بيدار مى شود، گمان مى كنم نام او رقيّه است. او با گريه مى گويد: "من الآن پدر خود را در خواب ديدم، باباى من كجاست؟". همه زنان گريه مى كنند. در خرابه شام غوغايى مى شود. صداى ناله و گريه به گوش يزيد مى رسد. يزيد فرياد مى زند: ــ چه خبر شده است؟ ــ دختر كوچكِ حسين، سراغ پدر را مى گيرد. ــ سر پدرش را براى او ببريد تا آرام بگيرد. مأموران سر امام حسين(ع) را نزد دختر مى آورند. او نگاهى به سر بابا مى كند و با آن سخن مى گويد: "چه كسى صورت تو را به خون، رنگين نمود؟ چه كسى مرا در خردسالى يتيم كرد؟". او با سر بابا سخن مى گويد و همه اهل خرابه، گريه مى كنند. قيامتى بر پا مى شود، اما ناگهان همه مى بينند كه صداى اين دختر قطع شد. گويى اين كودك به خواب رفته است. همه آرام مى شوند، تا اين دختر بتواند آرام بخوابد، امّا در واقع اين دختر به خواب نرفته بلكه روح او، اكنون نزد پدر پر كشيده است. بار ديگر در خرابه غوغايى بر پا مى شود. صداى گريه و ناله همه جا را فرا مى گيرد.🌳🌳🌳 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef