eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
در جلو را باز میکنم و روی صندلی کمکراننده مینشینم . مسیح پشت رول مینشیند. نگاهی به دور و بر میکند و آرام میگوید :_عجب ماشینه...خب،خانم امر میکنین راننده تون کجا بره؟ لبخند میزنم. ★ میخواهم از ماشین پیاده شوم که مطلب مهمی یادم میافتد. :+مسیح،من بعد از ظهر،با دوستم قرار دارم برای خریدهای عیدمون.گفتم که بدونی خونه نیستم. مسیح با شیطنت میخندد. :_پس من خریدای عیدم رو چی کار کنم؟ :+خب اگه بخوای،میتونیم یه روز دیگه هم با هم بریم... با خوشحالی میگوید :_پس خریدای دوستت تموم شد،یه زنگ بزن من بیام پیشت،خریدامون رو با هم بکنیم. روی "با هم" تأکید میکند. یعنی من هم صبر کنم تا او بیاید. ناچار سر تکان میدهم و از ماشین پیاده میشوم. مسیح صدایم میزند :_نیکی،مراقب خودت باش.. :+چشم،خداحافظ برایش دست تکان میدهم و وارد دانشگاه میشوم. ★ فاطمه،خریدهایش را روی دست هایش جابه جا میکند:ببین من دارم به شوهرت حسودی میکنم. از وقتی زنش شدی دیگه منو دوست نداری.. میخندم :+فاطمه خانم کی تا حالا،بچه شدی؟خودت رو با مسیح مقایسه میکنی؟؟ فاطمه میخندد:نه دیگه..تموم شد...هرچی بین من و تو بود گذشت. هرچقدر میگم بیا مانتو بگیر،میگی نه، تو انتخاب کن! و ادای من را درمیآورد : مسیح گفت صبر کن با هم انتخاب کنیم. لبخند میزنم و سرم را پایین میاندازم. چقدر خوب مرا شناخته. دوباره میگوید:تو دلت رو به مسیح باختی..حاشا نکن که باور نمیکنم... در دل حرفش ر ا تصدیق میکنم و البته،قند در دلم آب میشود. فاطمه،با لحن مادرانه کمی هشیارم میکند:نیکی جان به آخر و عاقبت این وابستگی و علاقه فکر کن...خواهش میکنم. در چشمانش خیره میشوم:فاطمه، من حواسم به خودم و دلم هست..مطمئن باش... آشکارا دروغ میگویم. حواسم نبود. دل باخته ام. فاطمه میگوید:نیکی جان..من فکر کنم خودت وارد یه رابطه ی عاطفی شدی،حواست نیست.. میگویم:راستش فاطمه،دیشب مسیح گفت میخواد یه چیز مهم بهم بگه.. فکر میکنم... یعنی..فکر کنم تو حق داری..من و مسیح بهم وابسته شدیم.یعنی از کاراش و تغییرایی که کرده اینطور میفهمم. فاطمه دستم را میکشد و باهم روی نیمکت مینشینیم. فاطمه میگوید:نیکی چند روز از این قول یه ماهه مونده.اگه مسیح ازت بخواد این یه ماه رو بکنین یه عمر.. تو نظرت چیه؟ جا میخورم. سرم را پایین میاندازم:راستش فاطمه.. فکر کنم منم از مسیح خوشم میاد. فاطمه آرام میگوید:خب نیکی،بیا اینا رو کنار هم بچینیم. فرض میکنیم علاقه ی تو و مسیح دوطرفه است و مسیح هم قصد داره همچین چیزی ازت بخواد... خب حالا تو باید تصمیم بگیری... درسته که دوسش داری،اما به فرقهایی که باهم دارین فکر کن...من حرفی بهت نمیزنم ولی تو فقط فکر کن؛الان این محبت جلوی چشمتون رو گرفته..ولی مسیح هم شبیه دانیاله..یادته گفتی دوست داری با همسرت به کمال برسی..خیلی باید فکر کنی راجعش نیکی...🔷🔷🔷🔷🔷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
❧ درس امام شناسی حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به مردم کوفه می نویسد: «به جانم سوگند، امام و پیشوای مردم کسی است که بر اساس قرآن حکم کند و ...             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
صدایِ کربلا ۱۲.mp3
12.47M
🏴 ▪️محوریت مجالس عزاداری کربلا، بر گریه می‌گردد! و روایات بسیاری بر این گریه، تأکید کرده‌اند! - این گریه یک سنّت نیست! 🔺یک ابزارِ تربیتیِ بزرگ بعد از ماجرای کربلا بوده، و هدفِ بزرگی را دنبال ‌می ‌کرده است. - آیا این گریه، برای شخص شما، موضوعیت داشته است؟ - آیا شما در این ادامه نقشی داشته‌اید؟ - آیا مطمئنید نقش‌تان را درست ایفا کرده‌اید؟ 💥همه‌ی اشک‌ها نمی‌توانند کربلا را ادامه دهند!             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
شرح دعای ندبه_57.mp3
9.36M
✨ - مهربانی - آرامش - شادی کدام یک از گزینه های بالا را در درون خود، بطور دائمی دارید؟ 📛 اگر حتی یکی از این سه شاخصه را ندارید، نگران شوید! هم برای دنیایتان، هم ابدیت‌تان.. و اما راه میانبری برای رسیدن سریعتر به این سه شاخصه هست❗️ ۰             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت : آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام. دانشمند گفت : خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت : پنج چیز است: تا راست تمام نشده دروغ نگویم تامال حلال تمام نشده، حرام نخورم تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم دانشمند گفت : حقاً که تمام علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ خــدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیـــرد قـرار خوشم‌چون که باشی مرادر کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💐🌷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
جمالت را کجا زیارت نماییم؟ ای گل زیبای نرگس که ما در کوچه های ظلمت شب فقط در انتظار آفتابیم             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
صدای آشنایی از پشت سر صدایم میزند. :_نیکیجان.. برمیگردم و برابر قامت بلند مردی قرار میگیرم که حالا نامش به عنوان همسر،در شناسنامه ام قید شده. مردی که ردپای علاقه به او را همه جای زندگیم میشود پیدا کرد. مردی که شبیه من فکر نمیکند. مردی که آینده ی مشترکی باهم نداریم. گیج شده ام. از وقتی احساسات دخترانه ام قلقلکم داد که مسیح هم ممکن است به من علاقه داشته باشد. احساس مٻکردم قبول میکنم و میتوانم با تفاوتها کنار بیایم. اما حالا.. مردد شده ام. سلام میدهم و لبخندی به صورتش میپاشم. فاطمه میگوید:سلام آقای آریا.. روز بخیر مسیح لبخند میزند:سلام فاطمه خانم..خوب هستین؟؟ فاطمه با خوشرویی جواب احوالپرسی مسیح را میدهد و بعد مؤدبانه خداحافظی میکند و میرود. مسیح نگاهی به دستهایم میکند:چیزی نخریدی؟ سر تکان میدهم:نه،صبر کردم بیای.. لبخند مسیح پررنگ میشود و چیزی در چشمهایش برق میزند. * مسیح* با شیطنت میگویم :_خب اول بریم واسه نیکیخانم خرید کنیم یا واسه آقامسیح؟ نیکی لیخند میزند و با لحن من میگوید :+خب طبیعتا خانما مقدمترن.. میخندم و میگویم :_بله بله،حق با شماست.. پس بفرمایید.. ★ از اتاق پرو بیرون میآیم. روبه نیکی میگویم:خوبه؟ نیکی سرش را کمی کج میکند و میگوید:بد نیست.. ولی این بهتره و پیر اهن دیگری را به طرفم میگیرد. پیراهن سبزِ سیر ب پیراهن را از دستش میگیرم و کمی به طرفش خم میشوم:خوش سلیقه ای ها.. شانه بالا میاندازد و ملیح میخندد. ذوق میکنم از خریدکردن با نیکی.. از اینکه لباسهای شیک و در عین توانمندی،نه چندان گران انتخاب میکند. از اینکه وقت صحبت با فروشنده ها،رو میگیرد و کاملا متناسب برخورد میکند. از اینکه کنارم میایستد و راه میرود و برای خریدهایش از من مشورت میخواهد. دکمه های پیراهن را میبندم و به خودم در آینه نگاه میکنم. لباس،به تنم نشسته و به قول مامان،انگار برای من دوخته شده. از اتاق بیرون میآیم. نیکی جلوی در منتظرم ایستاده. :_چطوره؟ رضایت ستاره ی دنباله دار میشود و روی چشمهای نیکی گل میکند . :+عالیه..اون سرمه ای که چارخونه های قرمز داشت هم بخریم. سر تکان میدهم و میگویم:چشم جلوی پیشخوان که میرویم،روبه فروشنده میگویم:خب آقا این دوتا رو لطف کنین.. نیکی آرام کنار گوشم میگوید:میشه یکی دیگم بخریم؟ گردنم را به طرفش خم میکنم:چی؟ آرام میگوید:آبی آسمانی از این یقه یه پیرهن دیپلماتها.. سرمـ را بلند میکنم: از کدوم؟ دستش را بلند میکند و قفسه ای نشانم میدهد:از اون،از بالا سومی فروشنده پیراهن را از قفسه درمیآورد و روی پیشخوان باز میکند. میگویم:لارج اینم لطف کنین،دیگه نیازی به پرو نیست. فروشنده لبخند میزند:تبریک میگم..همسرتون خیلی خوش سلیقه هستن. نیکی سرش را پایین میاندازد و من،کیلوکیلو قند در دلم آب میشود. 💐💐💐💐💐💐 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
مداحی آنلاین - هادی - استاد عالی.mp3
1.19M
♨️هادی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸