eitaa logo
🌹 هنر و قدرت رسانه 🌹
291 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
63 فایل
🌹هدیه می‌تونه شیک باشه در عین حال ارزون باشه و در عین حال انسان ساز باشه و برای شخصیت و فرهنگ افراد اصیل مناسب باشه🌹 eitaa.com/hedyeshik مدیر کانال: @aerospace_engineer پاسخگویی: معمولا از ۶ صبح تا ۱۲ ظهر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 هنر و قدرت رسانه 🌹
#پویانمایی 🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت نهم: آقای سام هزینه ی بازسازی را می دهد!! کارگردان: رسول آذر گ
🌺 شهر موشکی 🌺 قسمت نهم: آقای سام هزینه بازسازی را میدهد!! در این قسمت چه اتفاقاتی میفته؟👇 (برای اونایی مینویسم ک فرصت ندارن فیلم رو ببینن یا اینترنت کافی ندارن🌺) 🚀آقای پیشکار (پیشکار اقای سام) با عمو اومدن پیش آقاجون. پیشکار گفت حیفه جزیره شما ست ک از بقیه جزیره ها عقب بمونه،شما باید زودتر خرابی های جنگ رو بازسازی کنید فاطمه: شما باید ببینید این جنگ رو کی راه انداخته، کی ب جزیره حمله کرده؟ آقاجون: فاطمه خانم درست میگه، ما بلدیم خودمون جزیره رو دوباره بسازیم، شما باید متجاوز رو تنبیه کنید. عمو: آقاجون همه میدونن متجاوز کیه، همه هم اونو نمیشه تنبیه کرد، کسی زورش ب اقای سام نمیرسه! پیشکار: تاریخ خودش متجاوز رو تنبیه میکنه، ما الان باید روی آینده تمرکز کنیم. ما حاضریم برای بازسازی جزیره ب شما وام بدیم! پسرها میپرسن وام چیه؟ فاطمه میگه یعنی میخوان ب ما پول بدن. مامان بچه ها: هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره. عمو: شما چه تونه آخه؟حالا یه نفر اومده میخواد ب ما کمک کنه چرا این اداها رو درمیارین؟ آقاجون: شما در مقابل این وام از ما چی می‌خواین؟ پیشکار: هیچی، این یه برنامه ی جهانی برای حمایت از جزیره های در حال توسعه ست. شما طرحتون رو میدین، ما طرحتون رو بررسی میکنیم، و بعد پول رو بهتون میدیم، اگر تایید شد پول رو به شما تحویل می‌دیم، تا در عرض ۲۰ سال پَسش بدید. عمو: شرایط وامشون هم عالیه. آقاجون: فقط همین؟ پیشکار: خب طبیعتا نظارت میکنیم. ک پول وام فقط برای همون طرح خرج بشه و خرج چیزهای دیگه نشود. عمو: خب حق دارن نظارت کنن. نظارت یا بازرسی (جاسوسی)؟ پیشکار: فقط نظارت! 🚀پسرها یه غار ک قبلا کشفش کرده بودن ب فاطمه نشون میدن و میگن کارگاه مخفی شون رو در اون غار بسازن. چون جنگنده ی اقای سام همه جای جزیره رو زیرنظر داشت. بعد حساب میکنن میبینن هزینه لازم برای ساخت کارگاه رو ندارن، فاطمه میگه از اقای پیشکار وام میگیریم، پسرها میگن:دیوونه شدی؟ میخوای اقای پیشکار ب اقای سام بگه جای غار رو؟فاطمه میگه نه یه طرح بازسازی مینویسیم و با اون پول یواشکی کارگاه رو اینجا میسازیم. پسرها: اشکال نداره؟ فاطمه: نه ما خسارت خرابی کارگاه رو ازشون میگیریم. فقط اقای سام و پیشکار نمیفهمن ک دارن خرابکاری هاشونو جبران میکنن. 🚀 بعد بچه ها میان طرحی ک نوشتن رو ب پیشکار بدن و وام رو بگیرن. عمو میگه: اینا چیه؟ فاطمه: طرح احیای قَنَوات. امیرعلی: شاید بتونیم تصفیه خونه رو تعطیل کنیم. مهدی: و بجاش آب جزیره رو از قنات ها بگیریم. فاطمه: اجداد ما تو جزیره قناتها رو ساختن.ما باید ب سنتهای قبلی هامون احترام بذاریم. فاطمه: قناتهای جزیره خیلی ساله رها شدن، توشون پر از خاک شده. دیگه آب ندارن، ما باید اونا رو بکَنیم تا ب آب برسیم. پیشکار: واقعا تصمیم گرفتین تصفیه خونه رو تعطیل کنین؟ امیرعلی: خب اگه از قنات آب گیرمون بیاد دیگه تصفیه خونه لازم نداریم. عمو: تازه دارین سر عقل میاین! مهدی: ولی این کار خیلی پول میخواد. آقای پیشکار: مشکلی نیست، آقای سام از طرح شما استقبال میکنه و وام میده بهتون. فاطمه: یعنی نمیخواین طرح رو بررسی کنید؟ پیشکار: نه شما تصفیه خونه رو تعطیل کنین و هرچقدر میخواین پول بگیرین. پسرها میگن: ما ابزار و بتن هم میخوایم. اقای پیشکار: همه رو بهتون میدیم. بعد بچه ها میرن الکی سر قنات یه کم کار میکنن، و جنگنده ی سام عکس و فیلم میگیره، بعد ک میره گزارش بده، اینا میرن غار رو آماده کنن و کارگاه رو بسازن. 🚀توی غار پسرها ب ابزار ها نگاه میکنن و میگن: میدونستی چقدر باید پول میدادیم تا این ابزارو بخریم؟ خدا رو شکر ک آقای سام خنگه😅 فاطمه میگه: آقای سام خنگ نیست، اون خیلی هم باهوشه، اما خدای ما از آقای سام خیلییی باهوش تره❤️ امیرعلی: مثل آقاجون حرف میزنی فاطمه مهدی: چه اشکالی داره؟ آقاجون همیشه راست میگه😍 🚀فاطمه: کلی کار داریم باید تقسیم کار کنیم. پسرها: کارهای مردونه با ما، کارهای زنونه با شما. فاطمه: یعنی چی؟ پسرها: یعنی شما دستور بدید ما انجام میدیم😍😃 https://eitaa.com/hedyeshik
57.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت دهم: مزاحمی به نام جنگنده کارگردان: رسول آذر گون تهیه کننده: میلاد حاجی پروانه نویسنده: محمد سرشار یه ایرانی بسیاااار جذاب و آموزنده 😍 این کارتون خیلیییی جالبه. بنظرم این برنامه بارگیری بفرمایید و در گوشیتون ذخیره داشته باشید برای بچه ها🌺🌺 https://eitaa.com/hedyeshik
🌹 هنر و قدرت رسانه 🌹
#پویانمایی 🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت دهم: مزاحمی به نام جنگنده کارگردان: رسول آذر گون تهیه کننده: م
🌺 شهر موشکی 🌺 قسمت دهم: مزاحمی به نام جنگنده در این قسمت چه اتفاقاتی میفته؟👇 (برای اونایی مینویسم ک فرصت ندارن فیلم رو ببینن یا اینترنت کافی ندارن🌺) 🚀بچه ها با کمک هم دارن کارگاه رو در غار میسازن 🚀همچنان بچه ها میان جنگنده ی دشمن رو گول میزنن و نشون میدن ک مثلا دارن قنات رو راه میندازن😅 🚀عمو ب آقاجون میگه: دیگه دوره جنگ تموم شده، ما باید با همه جزیره ها صلح کنیم. 🚀آقاجون: ما با کسی سر جنگ نداریم. اما اگه بخوان با ما بجنگن از خودمون دفاع میکنیم عمو: دقیقاااا، ما هر چقدر تنش زدایی کنیم برای جزیره مون بهتره. (عمو در ظاهر حرفهای آقاجون رو تایید میکنه اما حرفهایی ک خودش دلش میخواد رو در اصل میزنه. یعنی منظور داره از حرفهایی ک میزنه، حرفهای دو پهلویی ک اون چیزی ک مد نظر خودش هست رو ب کرسی بنشونه!) امیرعلی: تنش زدایی یعنی چی؟ مامان: یعنی درگیری درست نکردن، یعنی دردسر بوجود نیاوردن عمو: با اجازه آقاجون من ب اقای پیشکار پیشنهاد دادم بجای جنگ جزیره ها، گفتگوی جزیره ها شروع بشه. ما باید دور یه میز بشینیم و اختلافات رو کنار بذاریم و با همدیگه دوست باشیم! (انگاری عمو یادش رفته ک یه قرارداد بسته بود با اقای سام و پسر اقای سام قرارداد رو پاره کرد و تانکهاشونو فرستادن سمت جزیره و جنگ راه انداختن و کلی خرابی در جزیره بوجود آوردن!) مهدی: بله درسته. فاطمه با دست ب پهلوی مهدی میزنه و میگه چی درسته؟ مهدی: همین چیزهایی ک عمو میگه. امیرعلی ب مهدی میگه: تو میفهمی عمو چی میگه؟ 🚀فاطمه پسرها رو میاره بیرون و بهشون میگه: شما دوتا میخواین جلوی بزرگترها حرف نزنین؟ پسرها: مگه چیه؟ فاطمه: میخواین دعوا درست کنین؟ امیرعلی: چرا دعوا؟ فاطمه: مگه نمیبینین عمو داره خلاف حرفهای آقاجون حرف میزنه؟مهدی: ولی حرفهای عمو ک خیلی قشنگ بودن! فاطمه: نه داداش من، عمو حرفهای خیلی خطرناکی میزد. مهدی: یعنی چی؟ عمو ک همه ش داشت حرفهای آقاجون رو تایید میکرد. فاطمه: ظاهرا بله ولی واقعا نه. حرفاشون باهم خیلی فرق داشت. مهدی: من نمیفهمم. امیرعلی: بایدم نفهمی مهدی:یعنی چی؟ امیرعلی: یعنی عقلت نمیرسه مهدی: عقل خودت نمیرسه فاطمه: امیرعلی مهدی چرا افتادین ب جون هم؟ امیرعلی: مهدی طرفدار عمو شده، چپ کرده میخواد میخواد بیفته تو بغل آقای سام مهدی: چپ خودتی، راستکی بی خاصیت امیرعلی ب مهدی: چپ چپ چپ مهدی ب امیرعلی: راست راست راست مامان میاد و میگن: این دعوای چپ و راستی چیه ک راه انداختین پسرها؟ امیرعلی: مهدی میخواد با آقای سام دوست بشه مهدی: کی من؟ نه مامان جون. امیرعلی میخواد جنگنده رو اذیت کنه ک ب ما حمله کنه امیرعلی: من با آینه نور انداختم تو چشم جنگنده یا تو؟ مهدی هول میشه. مامان: بس کنین این دعواهای چپ و راستی رو. زشت نیست دو تا داداش بخوان سر چیزهای الکی باهم دعوا کنن؟ مامان : پس فاطمه کو؟ پسرها: یهو رفت مامان: حتما از دستتون ناراحت شده و رفته 🚀فاطمه اومده تو غار و داره با پدر شهیدش درد دل میکنه و گریه میکنه: بابا جون هر وقت میخوایم یه کار بزرگ کنیم، دعواها شروع میشه. عمو حرف آقاجون رو زمین میذاره و امیرعلی و مهدی هم دعواهای چپ و راست رو شروع میکنن. به خدا خسته شدم 😭 مامان هم نمیدونه چیکار کنه. میدونم اگه شما۰ اینجا بودید میگفتید برو کار کن، کار کار تا پیروزی. اما با این همه دعوا نمیتونم، نمیشه بی تفاوت باشم. اون یکی عَمومه، اون دوتام داداشام هستن.نمیشه ولشون کنم ب حال خودشون. بابا تو رو خدا راه رو بهم نشون بده، بهم کمک کن. 🚀بعد یه بادی میاد و عکس رایان رو از روی تخته اعلانات ، میاره جلوی فاطمه ، اینطوری پدرش داره بهش راهنمایی میکنه ک رایان رو دوباره بساز. فاطمه هم متوجه میشه که این راهنمایی از طرف پدرشه و میگه ممنون بابا حتماا، کار کار تا پیروزی😍 (البته این کار ک فاطمه۰ میگه در راستای همون جنگ میان حق و باطله، برای پیروزی حق باید کار کنیم) 🚀فاطمه اون شب رو در کارگاه می مونه هم کار ساخت رایان رو انجام میده هم نماز میخونه و دعا میکنه و کلی کار علمی و مطالعه می‌کنه تا اینکه رایان رو میسازه خدا رو شکر 🚀مادر فاطمه صبح ب پسرها میگه بیدار شید غیرت داشته باشید برید حال خواهرتون رو بپرسید اون الان ناراحته. 🚀بعد فاطمه با رایان میاد و یه سری اتفاقات جالب میفته. و بعد سه تایی باهم میرن کارگاه و کلی کار میکنن خدا رو شکر. و تابلویی نصب میکنن داخل کارگاهشون ک رویش نوشته آزمایشگاه شهید تهرانی مقدم.و عکس پدر شهیدشون رو هم نصب میکنن و سه تایی دست همو میگیرن و پدر هم با خوشحالی نگاهشون میکنه 🚀شب تو خونه همه دور هم جمع میشن. مادر فاطمه پیش آقاجون روسری نذاشتن چون پدرشوهر محرمه. فاطمه هم همینطور، چون پدربزرگ محرمه. 🚀آقاجون ب بچه ها میگن: بابا حسنِ شما از بچگی عشق اختراع داشت. امیرعلی میگه: مثل من بعد مهدی و امیرعلی بهم میگن چپکی راستکی... https://eitaa.com/hedyeshik
57.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت یازدهم: شهاب متولد می شود🚀 کارگردان: رسول آذر گون تهیه کننده: میلاد حاجی پروانه نویسنده: محمد سرشار یه ایرانی بسیاااار جذاب و آموزنده 😍 در این کارتون، آقاجون: نماد رهبر😍❤️ عروسشون و بچه ها: نماد ملت ایران😍 پدر بچه ها ک شهید شده: نماد شهدا❤️ (البته در این برنامه پدرشون مثلا شهید حسن تهرانی مقدم پدر موشکی ایران هست🚀) عمو: نماد مسئولین غرب گرا آقای سام و پسرش و آقای پیشکار: نماد آمریکا و بقیه دشمنان است. پیشکار ظاهرا در نقش سازمان ملل هست. این کارتون خیلیییی جالبه. بنظرم این برنامه بارگیری بفرمایید و در گوشیتون ذخیره داشته باشید برای بچه ها🌺🌺 (نوشتم بزرگسالان، چون برخی مسئولین هم این کارتون رو ببینن خوبه تا یه چیزهایی براشون روشن بشه😏) 🌺 از صداسیما درخواست کنیم این کارتون عالی رو مجددا پخش کنه و بصورت سینمایی هم درستش کنن و در پف فیلم پخش کنن. تماس با ۱۶۲، پیامک صداسیما ۳۰۰۰۰۱۶۲ پیامک شبکه پویا و نهال ۳۰۰۰۰۹۶ https://eitaa.com/hedyeshik
🌹 هنر و قدرت رسانه 🌹
#پویانمایی 🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت یازدهم: شهاب متولد می شود🚀 کارگردان: رسول آذر گون تهیه کننده:
🌺 شهر موشکی 🌺 قسمت یازدهم: شهاب متولد میشود🚀 در این قسمت چه اتفاقاتی میفته؟👇 (برای اونایی مینویسم ک فرصت ندارن فیلم رو ببینن یا اینترنت کافی ندارن🌺) 🚀 عمو سوار ماشینش بود داشت شعر عاشقانه میخوند برای آقای سام!: سر به سرم بذاریَم هرچی سرم بیاریَم بگی دوسَم نداریَم دوووسِت دارم! آقای سام پشت سرت هرچی بگن یه دنیا دشمنَم بشن یه کم دروغ بگی ب من دوووسِت دارم!😳 بعد یهو جنگنده آقای سام میاد عمو رو اذیت میکنه، عمو میگه شوخی زشتی بود، من این همه براتون شعر عاشقانه میخونم بعد شما منو اذیت میکنین؟ 🚀پسرها مخفیانه میان آزمایشگاهشون در غار. ب فاطمه میگن سلام شهید زنده😅 فاطمه میگه سلام فاطمه داشت نقشه عملیات دیروز رو بررسی میکرد، گفت: میدونین ما چرا شکست خوردیم؟ چون سلاحهای آقای سام هوشمندند، ما باید با سلاح هوشمند ب جنگنده حمله میکردیم✅🚀 امیرعلی: یعنی موشک ما خنگ بود؟ مهدی: بدتر، موشک ما بی هوش بود🤪 فاطمه: دقیقا، موشک ما هیچ هوشی نداشت پسرها: ولی آقای سام خیلی پیشرفته ست، اون کلی تجهیزات پیشرفته داره فاطمه: بله اینا درسته ، ولی خود آقای سام روز اول پیشرفته نبود. خود اونم از یه جایی شروع کرد 🚀مزاحمت های آقای سام بیشتر میشه و جنگنده ش بیشتر مردم رو اذیت میکنه و جاسوسی میکنه ازشون 🚀اقای پیشکار اومد جزیره و ب آقاجون گفت اقای سام از حمله ای ک دیروز ب دارایی هاشون شد خیلی خیلی ناراحتن ب من دستور دادن اخطارهای لازم ب شما را بدهم عمو: چه اخطاری؟ پیشکار: تروریستها تنبیه خواهند شد و جنگنده اقای سام آنها رو شکار خواهد کرد آقاجون با تعجب میپرسن: تروریست؟ پیشکار:بله همانهایی که دیروز ب دارایی های اقای سام حمله ی موشکی کردن (واژه ها رو دقت کنیم، نمیگه ب جنگنده جاسوس اقای سام حمله کردن، میگه ب دارایی های اقای سام حمله کردن!) مادر فاطمه: اونا تروریست نبودن، بچه های من بودن پیشکار: من نمیدونم آقاجون: نه شما باید بدونی، شما مسئول برقراری نظم جزیره ها هستی و باید ب وظیفه ت درست عمل کنی پیشکار(در نقش سازمان ملل هست ظاهرا): من وظیفه مو بلد بودم آقاجون: نه اگه وظیفه ت رو بلد بودی و درست انجام میدادی، الان نباید جنگنده ی اقای سام بالای جزیره ی ما بود پیشکار: این یه اقدام دفاعیه آقاجون: یعنی جنگنده ی ما هم اجازه داره بالای سر جزیره آقای سام پرواز کنه و مزاحم اون بشه؟✅ پیشکار عصبانی میشه عمو میگه: آقاجون ایشون مهمون ما هستن و فقط اومدن پیغام آقای سام رو برسونن مادر: این پیغام نبود، تهدید آقای سام ب کشتن بچه ها بود پیشکار: من کارمو انجام دادم، دیگه خودتون میدونین و جنگنده ی اقای سام آقاجون: تکلیف ما با آقای سام مشخصه، شما باید تکلیفتو با خودت مشخص کنی. شما نباید پیشکار و غلام حلقه ب گوش اقای سام باشی. شما باید خودت فکر کنی و مستقل باشی پیشکار: من چه جوابی ب آقای سام بدم؟ آقاجون: ما ب هیچ کس اجازه نمیدیم ایمان و استقلال و آزادی ما رو از ما بگیره. پسر من (منظور شهید تهرانی مقدم در این برنامه) در همین راه شهید شد و همه ی ما تا آخرین قطره ی خون مقاومت میکنیم. خوشحالی و تایید مادر☺️ 🚀مادر با روش کدو قلقه زن میره ب غار بچه ها و از یه دری میره ک بچه ها بلد نبودن. انگار ک قبلا اونجا رو میشناخته 🚀عمو میاد پیش آقاجون. آقاجون داشتن نماز میخوندن، عمو یه کم عکس برادر شهیدش رو میگیره نگاه میکنه و غصه میخوره.نماز آقاجون ک تموم شد، عمو ب آقاجون میگن: من خیلی نگران بچه ها هستم، میترسم اونام مثل باباشون کشته بشن. آقاجون یه نگاه چپ میکنن، عمو میگه: منظورم همون شهیده. اصلا داداش منم هست، این بچه ها مثل بچه های خودمن. زور آقای سام خیلی زیاده، سلاحهاش خیلی پیشرفته و هوشمندن، ما با چندتا ترقه و موشک و آتش بازی حریف آقای سام نمیشیم. آقای سام ابَرقدرته. حمله ی موشکی بچه ها ب جنگنده اشتباه بود، ما نباید ابرقدرتی مثل آقای سام رو تحریک کنیم ک اونم برگرده عصبانی شه و مثل امروز پیشکار رو بفرسته تا بچه های ما رو تهدید ب مرگ بکنه. آقاجون: ب نظر منم کار بچه ها اشتباه بود، (عمو خوشحال شد) آقاجون: اونا قدرت دشمن رو دست کم گرفتن ( بازم عمو خوشحال شد)، آقاجون: بچه ها باید با موشک خیلی قوی تری ب جنگنده حمله میکردن . (عمو هَنگ میکنه) و ب آقاجون میگه: شما پدربزرگ بچه ها هستین باید اونا رو تنبیه کنین. آقاجون: نه کار درست دفاع از جزیره ست، کار درست مقاومته. بچه ها باید تشویق هم بشن. عمو: نه این عاقلانه نیست ک ما جلوی آقای سام مقاومت کنیم، ما باید ازش تقاضای بخشش کنیم! آقاجون عکس پسر شهیدش رو از عمو میگیرن و بهش نگاه میکنن و پاکش میکنن و میذارن تو کمد، و میگن: تقاضای بخشش برای کار نادرسته. آقای سام دشمن ماست، از وقتی روی جزیره از ما شکست خورده، آسمان ما رو اشغال کرده. ما اینقدر مقاومت میکنیم تا روی آسمون هم شکست بخوره...💪🇮🇷 ادامه👇👇 https://eitaa.com/hedyeshik
86.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت دوازدهم: از بچه ها خبری نیست🚀 کارگردان: رسول آذر گون تهیه کننده: میلاد حاجی پروانه نویسنده: محمد سرشار یه ایرانی بسیاااار جذاب و آموزنده 😍 در این کارتون، آقاجون: نماد رهبر😍❤️ عروسشون و بچه ها: نماد ملت ایران😍 پدر بچه ها ک شهید شده: نماد شهدا❤️ (البته در این برنامه پدرشون مثلا شهید حسن تهرانی مقدم پدر موشکی ایران هست🚀) عمو: نماد مسئولین غرب گرا آقای سام و پسرش و آقای پیشکار: نماد آمریکا و بقیه دشمنان است. پیشکار ظاهرا در نقش سازمان ملل هست. این کارتون خیلیییی جالبه. بنظرم این برنامه بارگیری بفرمایید و در گوشیتون ذخیره داشته باشید برای بچه ها🌺🌺 (نوشتم بزرگسالان، چون برخی مسئولین هم این کارتون رو ببینن خوبه تا یه چیزهایی براشون روشن بشه😏) 🌺 از صداسیما درخواست کنیم این کارتون عالی رو مجددا پخش کنه و بصورت سینمایی هم درستش کنن و در پف فیلم پخش کنن. تماس با ۱۶۲، پیامک صداسیما ۳۰۰۰۰۱۶۲ پیامک شبکه پویا و نهال ۳۰۰۰۰۹۶ برای دیدن همه قسمتهای ب این کانال تشریف بیارید☺️👇 https://eitaa.com/hedyeshik
🌹 هنر و قدرت رسانه 🌹
#پویانمایی 🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت دوازدهم: از بچه ها خبری نیست🚀 کارگردان: رسول آذر گون تهیه کنند
🌺 شهر موشکی 🌺 صفحه ۱ قسمت دوازدهم: از بچه ها خبری نیست🚀 در این قسمت چه اتفاقاتی میفته؟👇 (برای اونایی مینویسم ک فرصت ندارن فیلم رو ببینن یا اینترنت کافی ندارن🌺 و کسانی که دوست دارن این قصه رو بعنوان قصه ای هیجان انگیز برای بچه هاشون تعریف کنند😍) 🚀جنگنده آقای سام مردم جزیره موشکی رو بیشتر اذیت میکنه ک مردم از مقاومت دست بردارن 🚀یه نکته جالب، توجه و دقتی ک دشمن ب حرفای آقاجون داره، جنگنده گزارش داد ب سام ک بچه ها پیداشون نیست تو جزیره، جنگنده گفت شاید تو اون حمله ای ک بهشون کردم کشته شدن، پیشکار گفت نه حتما زنده اند، من وقتی داشتم آقاجون رو تهدید میکردم، و گفتم تروریست ها باید تنبیه بشن، نگفت ک اونا مردن، گفت اونا بچه های ما هستن. اقای سام گفت: درسته، آقاجون دشمن ماست، ولی هیچ وقت دروغ نمیگه، پس حتما اون بچه ها یه جایی تو جزیره قایم شدن ( دقیقا مثل ایران خودمون، ک گاهی بعضی از مردم خودمون اینقدر ب جملات دقیق رهبر توجه ندارن ولی دشمن دقیقا تمام بیانات آقا رو رصد میکنه و جمله ب جمله رو دقت میکنه و معتقده ک رهبر ما راستگو هستن و حتی یه نقطه خاکستری در زندگیشون نیست، چه برسه ب سیاه. إن شاءالله فیلم این صحبتهای دشمن درباره رهبرمون رو پیدا کنم میذارم کانال) پسر سام گفت: من اون بچه ها رو وقتی گرفته بودنم، دیدم، اونا بیکار نمیشینن، حتما دارن یه جایی یه کاری میکنن‌. (نتیجه: خرابکارها و جاسوسهای دشمن رو وقتی آزاد کنیم، بازم ضرر میزنن! البته خب باز باید دید با کی یا چی میخوایم مبادله شون کنیم، ولی همینجوری الکی از روی ترس نباید آزادشون کرد، تبعات آزادی شون بیشتره انگاری) 🚀آقاجون با شیرینی میرن غار آزمایشگاه موشکی بچه ها، برای تبریک تولد (اختراع) موشک شهاب اونجا ب عروسشون و بچه ها میگن: اگه از من بپرسید وظیفه امروز بچه ها چیه؟ میگم تحصیل تهذیب ورزش ( همون جمله ای ک امام خامنه ای عزیز همیشه ب دانش آموزان سفارش میکنن) عروسشون میگن: شما این حرف رو ب من و آقا حسن هم قبلا گفته بودین( منظور شهید حسن تهرانی مقدم، همسرشون هست) آقاجون: بله عروس گلم فاطمه: یعنی مقاومت رو رها کنیم؟ آقاجون: یعنی تا خودمون رو نسازیم نمیتونیم بیشتر مقاومت کنیم، هرچقدر ما بیشتر خودسازی کنیم و خودمون رو قوی بشیم، بهتر میتونیم مقاومت کنیم. پسرها ک در حال شیرینی خوردن بودن گفتن: ما داریم خودسازی میکنیم😅 آقاجون: شما همینطور ک برای شهاب برنامه ریزی کردین باید برای خودتون هم برنامه ریزی کنین. نباید مقاومت بهانه بشه ک خودسازی رو رها کنین، ‏مهدی: آخه نمیشه آقاجون ، ما تو این آزمایشگاه زیر زمین قایم شدیم، نمیشه ک بریم بیرون ‏اقاجون: کار نشد نداره نوه ی گلم، شما نمیتونین بیاین، من ک میتونم پسرها: یعنی توی غار بهمون درس بدید؟ آقاجون: بله عزیزم (اهمیت آموزش مسائل دینی ب دانشمندان، دانش آموزان، کارمندان، کارگران، معلمان، دانشجویان و همه کسانی ک فرصت ندارن بیرون کلاسش رو برن.)✅ ‏فاطمه: عالیه آقاجون ‏مادر بچه ها: خدا خیرتون بده. ‏اقاجون: اگه خوب علمتون رو نسازین، اگه خوب روحتون رو نسازین، اگه خوب بدنتون رو نسازین، زود شکست میخورین. از تو پوک میشین. بعد یه دفعه زیر فشارها، میکشنین. مثل یه استخوان ک پوکی گرفته. فاطمه: رایان خیلی خوشحالم، آقاجون بوی باباحسن رو میده، هر وقت میرم تو بغلش، آروم میشم، انگار بابا حسن بغلم کرده. (نکته: اهمیت محبت به فرزندان شهدا) ( إن شاءالله یه فیلم در این زمینه در کانال میذارم) (نکته: در این قسمت فاطمه و مادرش در غار پیش آقاجون روسری ندارن، چون پدربزرگ و پدرشوهر محرم هستن🌺) 🚀فاطمه: من خیلی دوست دارم آقاجون رو خوشحال کنم، میدونم خوشحالی او یعنی خوشحالی بابا. در اصل خوشحالی خدا. بنظرت شهاب میتونه آسمون جزیره رو آزاد کنه؟زورش میرسه جنگنده آقای سام رو شکست بده؟یعنی ما میتونیم آرزوی آقاجون رو محقق کنیم؟ رایان رو نمایشگرش نشون میده: تحصیل، تهذیب، ورزش فاطمه: آفرین درسته تنها راهش همینه، حتی شهاب هم باید یاد بگیره و تمرین کنه (منظور پیشرفت موشک هست) . چند وقت بود از غار بیرون نیومده بودم، دلم برای دیدن ستاره ها تنگ شده بود. (خدا خیر بده ب همه دانشمندان موشکی کشورمون و همه دانشمندان علوم مختلف کشورمون ک برای پیشرفت و اعتلای جمهوری اسلامی ایران سختی های زیادی رو تحمل میکنن) @hedyeshik
62.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت سیزدهم: روز جشن 🚀 ایرانی بسیار جذاب و آموزنده😍 آقاجون: نماد رهبر😍 عروس و بچه ها:نماد ملت ایران😍 پدر بچه ها ک شهید شده: نماد شهدا❤️ عمو: نماد مسئولین غرب گرا آقای سام و پسرش و پیشکار:نماد آمریکا و بقیه دشمنان 🚀در این قسمت آقاجون و اهالی جزیره، جشن سالگرد استقلال جزیره رو برگزار کردن. یه چیزی تو مایه های جشن دهه فجر خودمون ک سالروز پیروزی انقلاب رو جشن میگیریم در این جشن از موشک شهاب رونمایی کردند. آقای سام عصبانی شد و جنگنده رو فرستاد برای جاسوسی از جشن. پسر سام گفت جنگنده شبها کار نمیکنه میخوابه، اقای سام گفت باید بره جاسوسی چون آقاجون شبها هم بیداره. (سام با اطرافیان خودش مثل پسرش و پیشکار و جنگنده، با فحش و تحقیر و سرزنش حرف میزنه،این رفتار بد رو ب بچه هامون توضیح بدیم تا اینطوری نباشن در ارتباطات. پسر سام هم، از باباش پول دزدید!) 🚀جنگنده اومد بچه ها اول یه سری دودزا شلیک کردن ک جنگنده متوجه شهاب نشه تا غافلگیرش کنن، آقاجون هم این آیه رو خوندن: و جعلنا من بین ایدیهم سدّا و من خلفهم سدّا فاَغشیناهم و هم لایُبصرون🌺 عمو گفت آقاجون الان وقت قرآن خوندنه؟! (قرآن همیشه خوبه بخونیم) آقاجون گفتن : إن شاءالله این آیه چشمهای دشمن رو کور میکنه. فاطمه:الان بهترین فرصته ک شهاب، جنگنده رو بزنه، چون اونا هم متوجه شهاب شدن هم جنگنده در شب دید کافی نداره مادرفاطمه خوشحال شد و برای موفقیتشون صلوات فرستاد🌺 همه قسمتهای در این کانال👇 @hedyeshik
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋✨🦋🦋✨🦋 🎥 آشنایی با ویژگی های حضرت زینب(سلام الله علیها) (سلام الله علیها) رو تسلیت عرض می کنم😭😭😭 @hedyeshik
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋✨🦋🦋✨🦋 🎥 دیدنی حضرت زینب(سلام الله علیها) (سلام الله علیها) رو تسلیت عرض می کنم😭😭😭 @hedyeshik
79.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت چهاردهم: نبرد بزرگ 🚀 ایرانی بسیار جذاب و آموزنده😍 آقاجون: نماد رهبر😍 عروس و بچه ها:نماد ملت ایران😍 پدر بچه ها ک شهید شده: نماد شهدا❤️ عمو: نماد مسئولین غرب گرا آقای سام و پسرش و پیشکار:نماد آمریکا و بقیه دشمنان همه قسمتهای در این کانال👇 @hedyeshik
16.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀❤️ شهر موشکی ❤️🚀 🌺 قسمت پانزدهم: گنج علم 🚀 ایرانی بسیار جذاب و آموزنده😍 آقاجون: نماد رهبر😍 عروس و بچه ها:نماد ملت ایران😍 پدر بچه ها ک شهید شده: نماد شهدا❤️ عمو: نماد مسئولین غرب گرا آقای سام و پسرش و پیشکار:نماد آمریکا و بقیه دشمنان همه قسمتهای در این کانال👇 @hedyeshik