eitaa logo
کانال شکر گذاری و حس خوب 🌹🍃
7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.8هزار ویدیو
169 فایل
برای ثبت بهترین حس های خوب با ما همراه باشید🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا  قانون جذب برا من عمل نمیکنه؟ دلائل: 1-قبل از هر دعا باید اینو باور کنی که خدا برای تو بهترین ها رو میخواد حتی بهتر از دعای تو و ایمان داشته باش خواستت اجابت میشه چرا وقتی دعا میکنی با شک میگی؟  میگی خدایا میشه یه ماشین بدی؟  (یعنی میشه...) یعنی احتمال نشدن داری میدی، یعنی قدرت خدا رو نقض میکنی خود خدا میگه بنده ی من جوری بخواه که انگار بهت قبلا دادم... پس یاد بگیری دعات به زبون حال باشه: مثلا بگو خدایا ممنونم که بهم ماشین میدی 2-مثبت بخواه خواستتو، مثلا نگو خدایا فقر رو ازم دور کن ، بگو خدایا ممنون که تا سر برج فلان قدر پول میدی بهم، اصلا کلمه منفی به کار نبر ، مثلا نگو من آن را نمیخوام ... باید خواسته ت را بگی و بخوای نه آنچه را نمیخواهی
❣احـســاس خــوب همینکه بارها و بارها بگویی: من میخواهم احساس خوبی داشته باشم , موجودیت درونت در گوشت زمزمه میکند: اینجا برو ، آنجا برو به این کتاب نگاه کن ، آن ایمیل را دور بینداز ‌، این برنامه تلویزیونی را نگاه کن ، آن یکی برنامه را نگاه نکن ، به این آهنگ گوش بده ، آن یکی را گوش نده. موجودیت درونت قدم به قدم ، جزء به جزء ، حرکت به حرکت ، تو را راهنمایی خواهد کرد اگر به درون جهان هستی با این کلید مهم شیرجه بزنی که تنها چیزی که مهم است این‌ست که‌ احساس خوبی داشته باشم.🍃🍃🍃 👤 آبراهام هیکس❤️
🌺🌿﷽🌺🌿 💚همه ی ما کارتون زیبای پینوکیو رو دیدیم و از اون خاطرات خوبی داریم. ولی...شاید خیلیها هیچ چیز جز داستان سطحی از این اثر فوق العاده رو متوجه نشن. ✍نویسنده داستان کارلو کلودی میگفت: 🌺🌿که هدف ازخلق شخصیت پدر ژپتو، نشون دادن شخصیت خداوند “آفریدگار و خالق ” بوده که با چه عشق و علاقه ای پینوکیو رو خلق کرده بوده و در هر شرایطی از پینوکیو حمایت میکرده حتی وقتی که پینوکیو از پدر ژپتو دور میشده اما باز از حمایت و عشق خالقش بهره مند بوده. ✅هدف نویسنده به تصویر کشیدن عشق همیشگی پروردگار نسبت به بنده اش توسط پدر ژپتو بوده است. هدف از خلق جوجه اردک” جینا” نشون دادن عقل، قلب و روح پاک پینو کیو بوده که در هر شرایطی پینوکیو رو از انجام کارهای اشتباه منع میکرده و این جوجه اردک پاک و معصوم رو خداوند در وجود همه ی بندگانش به ودیعه گذاشته 🚨اما انسانها هم مثل پینوکیو هیچ وقت به الهامات و حرفای این جوجه اردکشون گوش نمیکنن و کار خودشونو میکنن و همیشه دچار سردرگمی و عذاب میشن همونطور که پینوکیو هیچ وقت به الهامات قلبش گوش نمیداد و همیشه دچار خسران میشد. 🚨هدف از خلق شخصیت روباه و گربه نره به تصویر کشیدن نفس پینوکیو بوده که همیشه با وعده های پوچ و توخالی پینوکیو رو به گمراهی میکشوندن و مایه ی دوری پینوکیو از پدر ژپتو میشدن همونطور که انسانها با پیروی از نفس درونشون از خداوند دور میشن . 🚨اگه یادتون باشه توی یه قسمتی از داستان پینو کیو دروغ که میگفت دماغش دراز میشد و توی عذاب شدیدی قرار میگرفت و پری مهربون اونو میبخشید و دوباره دماغش خوب میشد، 🌺🌿نویسنده میگفت منظور من از خلق این سکانس این بوده که به بیننده بگم که دروغ توازن و تعادل روح پاک آدمی رو بهم میریزه و مجبور بودم اینو توی جسم پینوکیو نشون بدم و همه ی انسانها همیشه یه پری مهربون در وجودشون دارن که به محض بازگشت از گناه اونارو میبخشه و در آغوش میگیره . 🦋اگه یادتون باشه توی یه قسمتی روباه و گربه نره با تعاریف آنچنانی از یک شهر بازی پینوکیو رو گول میزنن و سوار بر یک کالسکه ی بزک شده میشن و میرن به شهر آرزوهاشون، وقتی صبح بیدار میشن تبدیل به یه حیوان دراز گوش میشن و اینجا پینو کیو میفهمه که اشتباه کرده، 🌺🌿کارلو کلودی میگه اغلب انسانها گول نفس خودشونو میخورن و در پی زرق و برق دنیا، سوار بر این کالسکه ها میشن و وقتی به مقصد میرسن متوجه میشن که گوششون دراز شده و اشتباه کردن، سرتونو درد نیارم نویسنده میگه بعد اینکه پینوکیو وقتی تمام دنیا رو گشت و تمام اشتباهاتشو کرد آخرش تصمیم میگیره که پیش پدر ژپتو برگرده و وقتی میرسه از ژپتوی پیر میخاد که اونو تبدیل به یه انسان واقعی کنه چون دیگه از چوبی بودن خسته شده بوده و صبح بیدار میشه میبینه که آرزوش برآورده شده و تبدیل به یه انسان واقعی شده 🧑‍🌾 کارلو کلودی میگه هدفم از خلق این سکانس این بوده که به مخاطب بگم که اگه به سوی خالق خودت برگردی یک انسان واقعی میشی وگرنه پینوکیوی چوبی بیش نیستیم. 💚
🍂🌸روزتـون 🍂🌸سرشار از انرژی مثبت 🍂🌸و موفقیت 🍂🌸با آرزوی روزی زیبـا 🍂🌸و جمعه ای خـوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح که می‌شود یادم باشد در آینه آسمان بنگرم به دریاهایِ اطراف سری بزنم نگاهِ بیشه‌هایِ زیبا را به کلبه‌یِ خورشید راهی کنم قدری از گندمزارهایِ این حوالی عطرِ خوش نان را ببویم و دستِ آفتاب را بگیرم، برویم با هم کوچه کوچه، پنجره‌ها را بیدار کنیم مبادا زندگی خواب بماند. سلام صبح جمعه تون سرشارازآرامش ☕️🍂 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌ ‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌
اعتماد کن ... به کسی که یونس رو زیر آب، نوح رو توی آب ... یوسف رو در قعر چاه کنار آب حفظ کرد ! اعتماد کن ... به کسی که میتونه از یک ضربه عصا که به رود نیل نواخته میشه خشکی ایجاد کنه ... و همین عصا در جای دیگه به سنگ بخوره و از اون دوازده تا چشمه جاری بشه ...! اعتماد کن ... به کسی که فرعون رو در آب و قارون رو در خاک غرق کنه اما ابراهیم رو در میان آتش سالم نگه داره ...! بهش اعتماد کن تا به بهترین ها برسی...🌺🍃
آدم ها جدا از عطری که، به خودشون می زنن عطر دیگه ای هم دارن که تاثیر گذارتره عطر نگاهشون عطرحرفاشون عطری که فقط و فقط مختصّ شخصیت اون هاست و در هیچ مغازه ی عطر فروشی پیدا نمیشه...
👇🏻👌🏻 خوب یاد گرفته ایم برانداز کردن همدیگر را ...! یک خط کش این دستمان ! یک ترازو آن دستمان ! اندازه می گیریم و وزن می کنیم آدم ها را رفتارشان را انتخاب هایشان را تصمیم هایشان را حتی قضا و قدرشان را ! به رفیقمان یک تیکه سنگینی می اندازیم، بعد می گوییم خیر و صلاحت را می خواهم ! غافل از اینکه چه بر سر او می آوریم ! در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم آن یکی را به ازدواج نکرده اش این یکی را به ازدواجی که کرده آن دیگری را... یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که : آهای! چندبار به جای او بوده ای که حالا اینطور راحت نظر می دهی حواسمان نیست که چه راحت با حرفی که در هوا رها میکنیم چگونه یک نفر را به هم می ریزیم چندنفر را به جان هم می اندازیم چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم چقدر زخم میزنیم... حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم اما یکی ممکن است گیر کند 👈🏻بین کلمه های ما 👈🏻بین قضاوت های ما 👈🏻بین برداشت های ما 👈🏻دلی که می شکنیم ارزان نیست... پروردگارم! قاضی تویی کمک کن" هیچوقت قضاوت نکنیم"
💥💥 💠 عنوان داستان: مهربان باشیم توی اتوبوس، بغل دست یه آقای میانسال نشسته بودم. تلفنش زنگ خورد و جواب داد: سلام عزیز دلم! سلام همه کس و کارم! سلام زندگیم! قربونت برم دخترم... بعدش هم دخترش گوشی رو داد به مادر و باز هم همان مهربانی در کلام. چقدر کیف کردم از این رابطه‌ی پدر و دختری. دیدم پدری که این ‌همه مهربانی بی‌سانسور خرج دخترش می‌کنه، مگه میشه پیش خدا مقرب نباشه؟ دختری که این‌همه مهر از پدر می‌گیره مگه ممکنه چهار روز دیگه دست به دامن غریبه‌ها بشه برای جلب محبت؟! توی جامعه که با هم مهربان نیستیم و مشغول خراش دادن دل‌های هم هستیم، اقلا در خانواده به هم محبت کنیم. همین شاید تمرینی بشه برای مهربان بودن با دیگران...