eitaa logo
کانال شکر گذاری و حس خوب 🌹🍃
7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.8هزار ویدیو
169 فایل
برای ثبت بهترین حس های خوب با ما همراه باشید🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
14.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزمعلم مبارک باد❤️🌹❤️ این روز رو به مادران عزیز ویژه تبریک‌میگم اولین معلم بودن
💕هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم. چون رخ می‌‌دهد. پول را برای عروسی، برای خرید خانه، اتومبیل، مسافرت و نظایر آن پس انداز کنیم. وقتی می‌‌گوئیم این پول برای خرید اتومبیل است دیگر به تصادف فکر نکن. منتظر هرچه باشیم، همان برایمان پیش می‌‌آید. منتظر شادی باشیم، شادی پیش می‌‌آید. منتظر غم باشیم، غم پیش می‌‌آید. "پس بیایید منتظر آرزوی قلبیمان باشیم بی شک به حقیقت میپیوندد"https://eitaa.com/heesekhob
تو انسان زیبایی هستی🩶 تو انسان جذابی هستی🧲 تو انسان موفقی هستی😍 تو مهره مار داری👏 تو انسان با لیاقتی هستی🤙 تو انسان توانمندی هستی⚽️ تو انسان قدرتمندی هستی💪 مهر تو بر دل انسانها مینشینه🌾 تو انسان شایسته ای هستی💌 تو انسان خوشبختی هستی👌 تو انسان خوش شانسی هستی🎲 تو انسان خوش فکری هستی 🧠 تو انسان خوش اخلاقی هستی ☺ تو انسان با استعدادی هستی 👨‍💻 تو انسان شگفت انگیزی هستی 😌 تو انسان شادمانی هستی 😇 تو انسان ثروتمندی هستی 💲 ✏ از خداوند قدردانی کنید
🔺عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم... مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود... آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند... اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم... زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... آن روز چهره مان دیدنی ست... آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم... راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟ 👤 حسين حائريان پی‌نوشت: 👤امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): كَفى بِالمَرءِ كَيسا أن يَعرِفَ مَعايِبَهُ ، كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَجهَلَ عَيبَهُ 🔺در زيركى آدمى همين بس كه عيبهاى خود را بشناسد؛ در نادانى آدمى همين بس كه عيبهاى خويش را نشناسد.😔 📚غررالحكمhttps://eitaa.com/heesekhob
1_4502495453.mp3
10.36M
به افتخار معلم های عزیزمون بزن دست قشنگه رو .❤👏🥳   
دلسوزی ممنوع 💙💙💙💙💙💙 اکثر افراد از این موضوع بی اطلاع هستند که با حس دلسوزی نسبت به دیگران اتفاقات مشابه آن شخص را به زندگی خویش دعوت میکنند. آنگاه که نسبت به کسی دلسوزی می کنید و با احساسات شدید راجع به شرایط ناراحت کننده اش می اندیشید ، صحبت می کنید و ساعتها فکر می کنید در واقع شما با احساسات منفی شدید به چیزی توجه می کنید که نتیجه آن ایجاد فرکانس هایی از جنس شرایط همان فردی است که مورد دلسوزی قرار دادید و در نهایت همان را به زندگی جذب خواهید کرد. دلسوز نبودن منافاتی با کمک کردن و حس انسان دوستی ندارد، آنگاه که از توانتان بر می آید به دیگران کمک کنید اما با عشق و احساس خوب نه غصه و هم درد شدن، زیرا ناراحتی شما به او کمکی نمیکند و تنها تاثیر منفی در زندگی خودتان دارد، انسانهای بزرگ همواره بدون توقع، با عشق و نه احساس دلسوزی به دیگران کمک می کنند... 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🪐شخصی تعریف می‌کرد... روزی به دیدار یکی از اساتید فرهیخته دانشگاه مان رفتم. در صحبت هایم به کسی اشاره کردم که در دوره‌های آموزشی، تلاش کرده بود هر جور شده مرا از چشم استادم بیندازد. با خودم گفتم بهتر است هرچیزی که در موردش می‌دانم را رو کنم تا دیگران هم متوجه شخصیت ریاکار و افکار پلید آن فرد شوند. هنوز چند جمله بیشتر نگفته بودم که استادم گفت: "یعنی می‌خواهی با این حرفها یکی را کوچک و زشت کنی تا بی‌گناه بودن خودت ثابت شود؟" در آن لحظه نمی‌دانستم چه بگویم که هر چه می‌گفتم می‌شد توجیه و بهانه‌تراشی... استاد کاغذ و خودکاری را روی میز گذاشت و یک خط روی کاغذ کشید و گفت : "این خط را برایم کوچک کن." با خودکار سمت چپ آن خط را خط خطی کردم. استاد گفت : "لطفاً با روش دیگر اینکار را انجام بده؛ بدون خط خطی کردن کاغذ." اینبار یک طرف خط را با دستم پوشاندم! استاد گفت : "بدون آنکه به این خط دست بزنی کوچکش کن." شروع کردم به غر زدن که مگر می‌شود؟ اینکار امکان ندارد. با لبخند خودکار را از دستم گرفت و یک خطِ بلندتر زیر آن خط کشید. حالا دو خط روی کاغذ قرار داشت که دومی به‌خاطر کمی بزرگتر بودنش باعث شده بود خط اولی کوچک‌تر دیده شود! استاد گفت : 💫"برای کوچک شدن دیگران کافیست خودت را بزرگ کنی.💫 همین" و ادامه داد : *"همیشه پاسدار انسانیت وجودت باش و برای بهتر دیده شدن روی دیگران خط نیانداز"*