eitaa logo
کانال شکر گذاری و حس خوب 🌹🍃
7.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.9هزار ویدیو
170 فایل
برای ثبت بهترین حس های خوب با ما همراه باشید🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت محبت کن، راه دوری نمی ره🙂💕 گفتم برعکس، محبت همه جا می ره🪴💫! از زمین تا آسمون،🌨☃️ از دل به دل،🙌🫀 حتی تا پیش خدا هم می ره...🪶🕊
سلام مهربان خدای عزیزو روزی دهنده ام❤️ خدایا شکرت بابت زیباترین تکرار این دنیاکه بیداریست الهی شکرت 🤲 خدایا شکرت خوشبختم خدایا شکرت غرق آرامشم خدایا شکرت میتوانم دنیاتوببینم خدایا شکرت بابت هوای تازه خدایا شکرت بابت زنده بودنم خدایا شکرت بابت نفس کشیدنم خدایا شکرت بابت سلامتی عزیزانم خدایا شکرت که میتوانم شکرت به جا بیاورم خدایا شکرت ذکر زبان وقلبم نام توووووست درود وسلام برهمدلان خدای مهربانم ! هرچی پشت سر گذاشتم .... و هرچی پیش رو دارم در مقایسه با چیزی که در درون من قرار دادی.... حقیر و ناچیزه .! من خودم را باور دارم ، چون خدایی چون ترا دارم.... خدایا ! سعادتی ده تا در راه درست گام برداریم و پله های معنویت رو طی کنیم. به‌همه ی مردم سرزمینم ، آرامش و سلامتی ده.... جان ما را به مقامی برسان که در آن معرفت و دانش بدون کلام ظهور پیدا کند. به ما اگاهی ناب بده تا درک کنیم مسیر حرکت ما با این پیچ و تابهای زندگی زیباست.... . بر تو سلام آهاى ! با توام ، دريچهٔ بيدار از كوچهٔ هميشه ترين هرگز و هنوز، آهاى!... با تو .... مى شنوى ؟! باز هم سلام...! سلام صبح وعاقبت دسته جمع بخیروشادی وعشق وآرامش وآسایش طلوع زیباتون بخیر شنبه تون پر از شادی و امیدونشاط😍🌹😊
‍ قصه ای ڪودڪانه درباره امید داشتن در زندگی یڪ قطره از خورشید♧🌞♧ دختر ڪوچولو وسط اتاق نشسته بود و فڪر می ڪرد. پدر به سفر رفته بود. خواهر ڪوچڪش تب داشت و سرفه می ڪرد. مادر تازه از سر ڪار آمده بود و توی آشپزخانه، تند و تند آشپزی می ڪرد. دختر ڪوچولو فڪر ڪرد ڪه همه مردم دنیا یا به سفر رفته اند یا بیمار شده اند و یا دارند برای بچه های بیمار غذا درست می ڪنند. دختر ڪوچولو ڪتاب خواند. نقاشی ڪرد. دو بار اسباب بازی هایش را مرتب ڪرد. سه بار ڪیف ڪودڪستانش را از نو باز ڪرد و تمام مدادها و دفترهای توی ڪیفش را شمرد و منظم ڪرد و در ڪیف را بست. شب شد. خواهر ڪوچڪش خوابیده بود. مادر توی آشپزخانه ظرف می شست. دختر ڪوچولو غصه دار بود ڪه نه به مهمانی دعوت شده است، نه به سفر رفته است. نه بیمار شده است و نه برای ڪسی آشپزی ڪرده است. غصه دار بود چون هر چه بازی بلد بود ڪرده بود و بیشتر از آن نمی توانست تنهایی بازی ڪند. وقتی به تنهایی خودش فڪر ڪرد دلش برای خودش سوخت و آه ڪشید. چنان از ته دل آه ڪشید ڪه چشم هایش از فڪر غصه هایش پر از اشڪ شد. آهسته به ایوان رفت تا ڪسی اشڪ هایش را نبیند. روی ایوان سرش را بلند ڪرد. آسمان ڪبود و پهناور بود. ستاره هایش آنقدر دور بودند ڪه هرگز نمی شد به هیچ ڪدامشان سفر ڪرد. فڪر ڪرد دنیا چقدر بزرگ است و زمین با همه ڪوه ها، دشت ها، دریاها، خانه ها و انسان هایش در برابر دنیای به این بزرگی چقدر ڪوچڪ است و خانه آنها روی زمین و ڪوچڪ است و خود او در این خانه ڪوچڪ، چقدر ڪوچڪ تر است و غصه هایش در برابر دنیایی به این پهناوری چقدر ڪوچڪند. دید ڪه ڪوچڪ است. ڪوچڪ مثل یڪ قطره از خورشید روی دریای پهناور جهان. قطره خورشید روی دریا غلتی زد. با شیرجه ای به عمق آب های تیره فرو رفت و سوار ماهی سبز ڪوچڪی دوباره به سطح آب برگشت. قطره خورشید روی موجی سر خورد، صدای خنده اش به آسمان بلند شد و غصه هایش را در پهنه دریا گم ڪرد. دختر ڪوچولو خندید. توی اتاق برگشت. لباس عروسڪش را عوض ڪرد و او را توی تختخواب ڪوچڪش خواباند. پیشانی خواهر ڪوچڪش را بوسید. فڪر ڪرد فردا، مسافرها برمی گردند. بیمارها خوب می شوند و مادرها وقت خواهند داشت.
امروز را زندگی کن ما انسان ها تمام روزهایمان را به امید فردا سپری می‌کنیم اما هر روز که بیدار می‌شویم می‌بینیم باز امروز است پس تمام توانت را بکار بگیر تا امروز را زندگی کنی همین امروز، هم اکنون و در همین لحظه تبسم را از دست نده قلبت را سرشار از شادی و سرور کن در همین لحظه جاویدِ اکنون، عشق، محبت و خدای پیرامونت را دریافت کن و بپذیر
❣به هرچیزی که توجه کنید رشد می کند نمی خواهم چاق باشم نمی خواهم ورشکسته باشم نمی خواهم پیر باشم نمی خواهم اینجا زندگی کنم نمی خواهم مثل پدر ومادرم باشم نمی خواهم در این شغل گیرکنم نمی خواهم این موها، این بینی، این بدن را داشته باشم نمی خواهم تنها باشم نمی خواهم ناراحت باشم نمی خواهم بیمار باشم اگر می خواهید در زندگی تان تغییر ایجاد کنید، بدانیدکه مبارزه با افکار منفی فقط اتلاف وقت است. هرچه بیشتر با آنچه نمی خواهید، درگیرشوید، بیشتر آن را بوجود می آورید. چیزهایی در زندگی که همیشه از آنها تنفر داشته اید، احتمالا هنوز هم باشما هستند. آنچه توجه خود را به آن معطوف می کنید، رشد می کند و در زندگی تان ماندگار می گردد. افکار منفی را کنار بگذارید و توجه خود را به آنچه واقعا می خواهید باشید یا داشته باشید معطوف کنید...🍃🍃 "شفای زندگی- لوییز ال هی" 💫💫💫💫
🔴 داستان کوتاه "کشتی" در طوفان شکست و "غرق شد." فقط "دو مرد" توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و "نجات یابند." دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند؛ "بهتر است از خدا کمک بخواهیم." بنابراین دست به "دعا" شدند و برای این که ببینند دعای کدام بهتر "مستجاب" می شود به گوشه ای از جزیره رفتند... "نخست،" از خدا "غذا" خواستند؛ فردا "مرد اول،" درختی یافت و "میوه ای" بر آن، آن را خورد. اما "مرد دوم" چیزی برای خوردن نداشت. هفته بعد، مرد اول از خدا "همسر و همدم" خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، "زنی" نجات یافت و به مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت. مرد اول از خدا "خانه، لباس و غذای بیشتری" خواست، فردا، به صورتی "معجزه آسا،" تمام چیزهایی که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت. دست آخر، مرد اول از خدا "کشتی" خواست تا او همسرش را با خود ببرد. فردا کشتی ای آمد و در سمت او "لنگر" انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از "جزیره" برود و مرد دوم را همانجا "رها" کند..! پیش خود گفت: مرد دیگر حتما "شایستگی" نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستهای او پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است! زمان حرکت کشتی، ندایی از او پرسید: «چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟» مرد پاسخ داد: «این همه نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است و خودم درخواست کرده ام. درخواست های همسفرم که پذیرفته نشد. پس چه بهتر که همینجا بماند.» آن ندا گفت: اشتباه می کنی! تو مدیون او هستی... هنگامی که تنها "خواسته او" را اجابت کردم، این "نعمات" به تو رسید... مرد با تعجب پرسید: «مگر او چه خواست که من باید مدیونش باشم؟» * و آن ندا پاسخ داد: «از من خواست که تمام دعاهای تو را مستجاب کنم!!..» * نکته: * شاید داشته هایمان را مدیون کسانی باشیم که برای خود هیچ نمی خواستند و فقط برای ما دعا می کردند... ممکن است همه موفقیت و ثروت و هر چیز دیگر که داریم را... "مدیون آن دو فرشته ای" باشیم که ما را بزرگ کردند... * (پدر و مادر) بدون هیچ توقعی! ♥️ 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
گلایه از خانواده همسر 💠 اگر گاهی همسرتان از رفتار یا کلام مادر یا پدرتان و یا هر یک از اعضای خانواده‌تان گلایه کرد سریع گارد متعصبانه نگیرید! 💠 حتی اگر حق با او نیست برای اینکه آبی بر آتش دعوا بریزید بگویید حق با شماست منم بودم ناراحت می‌شدم. 💠 با این روش هم جلوی مشاجره را می‌گیرید و هم همسرتان انرژی خود را صرف گارد گرفتن با شما نمی‌کند. 💠 و نیز شما را فردی منصف و منطقی تلقی می‌کند و محبوب او می‌شوید. 💠 در فرصتی مناسب درباره گلایه‌ی او با منطق و به قصد نزدیک کردن دل همسرتان با طرف مقابل صحبت کنید. 💠 نگویید اگر اینکار را بکنیم او پررو می‌شود اوّلاً چالشِ این کار خیلی کمتر از چالشِ گارد گرفتن است چرا که دعوا و مشاجره پیش می‌آید ثانیاً وقتی همسرتان در بلند مدّت، مدام با این روش صحیح شما مواجه می‌شود باعث می‌گردد تا سخنان سطحی به زبان جاری نکند. به این شرط که شما نیز برای تلافی، بی‌جهت پشت سر خانواده‌اش گلایه‌ نکنید. 💠 همسرتان اگر همیشه ببیند که شما اهل بحثهای متعصّبانه و خاله‌زنک نیستید به مرور همرنگ شما خواهد شد.
🍁آرامش آسمان شب 💫سهم قلبتان 🍁و خداوند 💫روشنى ِ بى خاموشِ 🍁تمـام لحظه هايتــان باشد 💫در این شب زیبای پاییزی 🍁آرزو دارم... 💫"غیـر از خـدا 🍁محتاج کسی نشـوید" شبتون بخیر 💫🍁