eitaa logo
کانال شکر گذاری و حس خوب 🌹🍃
6.8هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.6هزار ویدیو
166 فایل
برای ثبت بهترین حس های خوب با ما همراه باشید🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مهربانان 🌱صبح جمعه تون بخیر 🌸خونه تون 🌱گرم وپر از امید 🌸روزگارتون 🌱شاد و آرام 🌸بزم عشقتان پرسرور 🌱آدینہ زیباتون 🌱پر از لبخند 🌸و لبریز از شادی در 🌱کنار عزیزانتان
1_2224264760.mp3
3.28M
🌼توجه به داشته ها و ثروت 🎙استادعرشیانفر 👈آدینه ۳ شهریور 🌺 🌼🌺🌼🌺
1_5700777684.mp3
7.82M
🌹ترانه ایی شاد با لهجه هایی اقوام ایرانی 🌼موسیقی 🌺حال دلتون خوش 👈آدینه ۳ شهریور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2660946444.mp3
5.49M
‌‌ ✅ من زندگی ام را میسازم. ✅ این فایل را گوش دهید و برای عزیزانتان ارسال کنید. 🎙سعید پوراندی 🍀انگیزشی
1_6365680245.ogg
783.3K
زندگی رو سخت نگیر کسانی که ایمان دارند نه میترسند نه غمی دارند این زندگی گذرا است 😉 ❤️استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4846425035.mp3
26.9M
🔴 استاد ✅همیشه احساس خوب داشته باشیم ✨
🧡✨🧡 از افلاطون پرسيدند : شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟ پاسخ داد : از كودكى خسته مى شود براى بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود مى شود ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است انقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست زندگى همين حالاست.... 🦋 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
🔮✨✨🔮 ✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی داستان عشق حضرت حافظ و شاخه نبات : خواجه شمس‌الدین محمد؛ شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس می‌نشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد "من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده با خبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد. (لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود) تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما... حافظ او را نخواست و گفت: زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند. 🦋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
🔮✨✨🔮 ✍تلنگر 🔹این متن ارزش خواندن دارد 👌"مملکت، مردم دانا میخواهد" ! 🔸توی تاکسی نشسته اَم؛ راننده از دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم... پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد... ! 🔸قصاب محل از مافیای گوشت میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود... حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی، قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد...! 🔸دوست قدیمی ام کارمند است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد. میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و تلگرام است...! 🔸کابینت ساز از کارِ دوستم زده است و پول را گرفته و فلنگ را بسته...! 🔸بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری...! 🔸میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود...! 🔸مرغ فروش، مرغهای مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم...! 🔸معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه...! 🔸پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۱۰ میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل...! 🔸در بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد...! 🔸استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه می دهد به دانشجویانش که ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش میکند! 🔹میگویند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران... خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم... 🔹به خدا سوگند ... ، ... و خیلی های دیگر عینِ خودِ ما مردم هستند، فقط پست گرفته اَند و سطح تخلفشان از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه، رسیده به میزانی که میدانیم. 🔹جامعه مثل یک درخت است. ما ریشه ها و تنه ایم و مسئولین میوه و برگ... چطور از درختی که ریشه اَش پوسیده و تنه اَش آفت خورده، انتظار میوهٔ سالم داریم!؟ 🔹ما حق داریم مسئولینِ دلسوزِ پاکِ سالم داشته باشیم، اما خب از کجا بیایند؟ مگر نه اینکه آنها هم آدمهای همین جامعه هستند؟ ما حق داریم مطالبه گر باشیم... اعتراض کنیم به مشکلات... اما شاید بهتر باشد یک بار هم که شده، از خُرد به کلان برویم. 🔸به قول امیرکبیر: ابتدا فکر کردم مملکت وزیر دانا میخواهد، بعد فکر کردم شاه دانا میخواهد، در آخر اما فهمیدم مملکت مردم دانا میخواهد... "تغییر" را باید از خودمان شروع کنیم، درستکار باشیم...!! 🦋 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
مهم نیست چقدر زنده ای ، مهم اینه که چقدر و چگونه زندگی میکنی،،، مهم نیست چقدر داری، مهم اینه که چقدر می بخشی. مهم نیست چقدر درد میکشی، مهم اینه که چقدر صبر میکنی. سلام برترین ها 😍❤️🌹👏🙏🏃‍♀🏃‍♂💃 😊😊🌹🌹❤️❤️
1_4692407900.mp3
13.32M
فایل بسیار عالی استاد عرشیانفر 🙏✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@arshiyan_far - خدا روزی رسان بی حساب_5902038380492883669.mp3
4.24M
خدا روزی رسان بی حساب است✌ تمرین هر روز 431 بار👌 😍😍❤️
4_5839332485036508881.mp3
13.62M
✨✨✨ 💞 حالت چطوره ؟ حال خوب ، اتفاق های خوب ⁦✌️⁩ خدایا شکرت 💞💞💞 استاد عرشیانفر
🦋💖 💖 💠افرادی که هم ارتعاش با شما باشند همیشه درکنارتان میمانند 💠 افرادی که تضاد فرکانسی با شما دارند از زندگیتان حذف میشوند. 💠 و این را بدانید، کسانی که رفتند اگر میماندند، به دلیل هم ارتعاش نبودن آرامشی به شما نمیدادند... 💠 روی خودتان کارکنید تا ارتعاشاتتان را بالاتر ببرید تا بتوانید بهترینها را جذب کنید... ‌‌
*زمين بهشت مي شود روزي‌كه مردم بفهمند : هيچ چيز عيب نيست جز قضاوت و مسخره كردن ديگران هيچ چيز گناه نيست جز ضایع کردن حق مردم ... هيچ چيز ثواب نيست جز خدمت به ديگران هيچ كس اسطوره نيست الا در مهربانى و انسانيت ... هيچ چيز جاودانه نمي ماند، جز عشق هيچ چيز ماندگار نيست، جز خوب