هدایت شده از کانال آرامش دریا 😍😍
8873766505.mp3
11.52M
🔘چرا خلق کردم؟
خدا عاشقته!
چه خدایی در ذهنمونه
#استاد_سید_محمد_عرشیانفر
#راز_دلربایی
😃
❣دوست خوبم تا حالا فکر کردی که قدرتمندترین #تکنیک برای #جذاب شدن چی هست؟
تا حالا به دنبال کلیدی بودی که قفل قلب هر کسی رو باز کنی و اون رو عاشق خودت کنی؟
شاید فکر کنی که لباس خوب و شیک پوشیدن باعث میشه جذابتر باشی- شاید فکر کنی که عطر و اسپری خوبی بزنی بقیه رو جذب می کنی؟ شاید فکر کنی اگه خوب آرایش کنی دیگران به سمتت کشیده خواهند شد...
🔴 جذابیت یک قدرت درونی هست و جسم و فیزیک و ظاهر تو چندان مهم نیست در این موضوع.
✅ راز بزرگ دلربایی اینجاست که تو - چه احساسی نسبت به خودت داری؟
آیا میدونستی که احساس خودت نسبت به خودت تعیین کننده احساس دیگران نسبت به تو هست؟؟
این راز بسیار بزرگی هست دوست خوبم.
🔵 وقتی نسبت به خودت احساس تنفر داری- ذرات ارتعاشی از عمق وجودت رو در فضای مغناطیسی خودت پرتاب می کنی- و وقتی کسی با تو روبه رو میشه این ذرات ارتعاشی رو دریافت می کنه و بصورت یک فکر در ذهنش ایجاد میشه و اون دقیقا تو رو بر اساس همون ذرات ارتعاشی که از جنس تنفر بود می بینه.
می بینی چقدر مهم و جالب هست؟
☯️ این تو هستی که با افکار غالب خودت-دیگران رو مجاب می کنی که از چه دریچه ای نسبت به تو نگاه کنند؟
تا حالا افرادی که وارد زندگی تو می شدند رو بررسی کردی؟
آیا همشون عاشقت می شدند و ازت خوششون میومد؟ یا با هر کسی ارتباط داشتی بعد از مدتی احساس تنفر و نگاه بدی بهت داشتند؟؟
با خودت خلوت کن و ببین که چه نوعی از ذرات ارتعاشی رو از خودت به جهان هستی پرتاب می کنی؟
وقتی بتونی که تمام ذرات ارتعاشی ارسالی از خودت رو مملو از عشق و دوست داشتن کنی- در این صورت هر کسی که وارد زندگی تو میشه این ذرات عشق رو میگیره و با همون دریچه به تو نگاه می کنه. و عاشقت میشه و با تمام وجودش تو رو دوست داره.
انیشتین رو میشناسی؟ عکسای انیشتین رو ببین- همیشه لباس ساده و شلوار گشاد می پوشید و اصلا تیپ و ظاهر زیاد آراسته ای نداشت.
ولی حتی رئیس جمهور آمریکا هم مشتاق دیدارش بود. میدونی چرا؟
✅ چون انیشتین از درون عاشق خودش بود- به خودش اعتماد داشت و عظمت درونی خودش رو کشف کرده بود.
و برای همین ذرات ارتعاشی از جنس عشق و دوست داشتن رو به فضا پرتاب می کرد و هر کسی در مورد انیشتین بخواد فکر کنه- با افکاری از جنس دوست داشتن و محبت اون رو می بینه.
حالا تصمیمت رو بگیر. اگه افکار ناخوبی در مورد خودت داری از امروز به مدت 1 ماه روی افکار خودت کار کن.
🌀 هر روز جلوی آیینه قرار بگیر و خودت رو ستایش کن.
🌀 مهارت هایی که داری رو هر روز مکتوب کن.
🌀 بخاطر چیزهای خوبی که داری سپاسگذار باش.
هر روز جملات مثبت تقدیم خودت کن و با عشقت فریاد بزن:
✨من چقدر بی نظیرم.
✨من معرکه و نابم.
✨ من اشرف مخلوقاتم.
✨من بهترین هستم.
✨ من زیبا و جذاب هستم.
✨ همه ی مردم عاشق من هستند
با این تمرین ها- ارتعاشاتی رو به جهان هستی ارسال می کنی که دیگران مجاب خواهند شد تو رو از دریچه ای از جنس عشق و دوست داشتن نظاره کنند.
این تکنیک خارق العاده رو برای تمام افرادی که میشناسی هدیه کن تا جهان هستی عشق و محبت رو برای تو جذب کنه- با احساس خوبت زنجیره ای از عشق و محبت رو ایجاد کن و این راز مهم رو برای تمام گروهها و افرادی که میشناسی هدیه کن🍃
#انگیزشی
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید؛ به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند.
قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته
قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد
پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید
و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید.
زندگی، یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید
❤️ داستان:جوان و مورچه
در روستایی که مردمانش شاد و خندان بودند جوانی زندگی می کرد که تمام زندگیش اندوه و ماتم بود .جوان که از زندگی خود خسته شده بود به نزد مردم رستا رفت و گفت:
ای مردم این جفا است که شما همه شاد و من اندوهگین باشم می خواهم چاره ای برای من بیندیشید.
پیر دانا که در جمع روستاییان بود به جوان گفت:
چرا تمام غم و اندوه خود را نمی بری به کوه بزرگ بسپاری؟
جوان که این حرف را شنید سمت خانه خود رفت کوله خود را باز کرد و تمام غم و اندوه را درون کوله ریخت و راهی شد.
رفت تا نزدیک کوه
کوه را صدا زد و گفت :
می خواهم کوله بار غم و اندوه را از من بگیری
تا من همیشه شاد و خندان باشم
کوه گفت: ای جوان با اینکه من از سنگ هستم
اما در کوله من جز جنگل سبز و ابر های سفید چیزی دیگری نیست توان اندوه را ندارم
به نزد دریا برو
جوان رو به سمت دریا کرد و رفت تا رسید به دریا
رو به دریا گفت :آیا تو حاضری کوله اندوه و ماتم را از من بگیری ؟
در یا گفت: ای جوان با اینکه درون من تاریک و سرد است
ولی من مهد زندگی هستم و تحمل غم و اندوه را ندارم
به آسمان بگو که از من وسیع تر است
جوان رو به آسمان کرد
گفت :ای آسمان تو کوله اندوه را از من می گیری
آسمان گفت:
ای جوان با آنکه من وسیع هستم اما قلبی بسان خورشید فروزان دارم
پس جایی برای اندوه نیست
جوان ناامیدانه بر زمین نشست مورچه ای از آنجا رد میشد
از جوان پرسید چرا ناراحتی؟
جوان گفت: کوله ام پر از اندوه است از کوه و دریا و آسمان خواستم تا کوله را از من بگیرند
تا شاد زندگی کنم ولی قبول نکردند
مورچه گفت : کوله ات را بسپار به من
جوان گفت: آخر چگونه وقتی کوه و دریای و آسمان قبول نکردند
تو با جسم کوچکت قبول میکنی؟
مورچه گفت: جسمی کوچک دارم ولی اراده ای به بزرگی و وسعت جهان دارم
جوان فهمید برای شاد بودن کافیست قلبی بزرگ داشته باشی با اندکی اراده!
ما که از مورچه کمتر نیستیم،پس همت کنیم!
🟣#یک_داستان_یک_پند
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهری دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کردهاند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بودهاست.
بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: «ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمانی طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.» استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد، آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند. آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت، سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: «کدام لاستیک پنچر شده بود؟»
قرار عاشقی -ارامش با خداجووونم.mp3
6.85M
*پادکست قرار عاشقی*
🔸اسم فایل: *آرامش با خدا جوونم*
🔸هر شب اذن هم صحبتی با حضرت یار میگیریم
دَرِ رحمت خدا همیشه باز است و فانوس قشنگش همیشــــه روشن ...
🔸 *خدا جانم...*
هر شب به سویت می آیم
که یادم بماند اول و آخر تویی که می مانی
🔸شما هم هر شب آرامش این هم صحبتی را به عزیزانتان هدیه دهید
4_6012630571434378631.mp3
12.37M
👆👆👆
«گوش شنوا»
با صدای #وحید_جلیلوند
✍💎
🔸ﮐﻼﻍ ﻭ ﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ...
🔹ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ!
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍ...؟!