او پزشک نیست اما دردها را ماهرانه تشخیص میدهد.
👈 او نوازنده نیست اما ساز زندگی را خوب کوک میکند
👈 او دعانویس نیست اما دعاهایش معجزه میکند
👈 او قاضی نیست اما خیلی عادلانه رفتار میکند
👈 او معلم نیست اما خیلی خوب درس میدهد
👈 او پرستار نیست اما دلسوزانه از بیمار مراقبت میکند
👈 او کودک نیست اما همبازی توانایی در بازی های کودکانه است
👈 او ساعت نیست اما زمان انجام هر کاری را دقیق یاد آوری میکند
👈 او نگهبان نیست اما از حریم خانه جانانه محافظت میکند
👈 او استاد آواز نیست اما لالایی هایش موسیقی از بهشت است
👈 او جنگجو نیست اما برای رفاه عزیزانش دلاورانه با مشکلات میجنگد
👈 او نویسنده نیست اما داستان زندگی را شیرین نقل میکند
👈 او نقاش نیست اما نقش زیبایی از خوشبختی ترسیم میکند
👈 او خورشید نیست اما خانه را با وجودش روشن میکند
👈 او هنرپیشه نیست اما وقتی بیمار است خوب نقش یک فرد سالم را بازی میکند
👈 او روی زمین زندگی میکند اما یکی از فرشته های الهی است...
👈 او یک مادر است🌹
تقدیم به همه مادران سرزمینم
روزتان مبارک 🌹🌹🌹
02 Naneh.mp3
12.6M
#موزیک_پلاس
🎵➕نَنِه
🎙معین
🎼💜
╭┈──────● ❚❚「♥️」
╰─┈➤ 🎼ㅤㅤ
تقدیم به تمام مادران و مادربزرگان عزیز
«روز مادر مبارک»
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای این مادرخیلی قشنگه از ته دلت آمین بگو🌺
#تلنگر
بدون اهمیت روزها را می گذرانيم
کم می خنديم
تند رانندگی می کنيم
زود عصبانی می شويم
زود قضاوت می کنیم
برای اثبات خود
پشت سر دیگران بدگویی میکنیم
تا دير وقت بيدار میمانيم
خسته از خواب بر می خيزيم
کم مطالعه می کنيم
بیشتر اوقات تلويزيون نگاه می کنيم
و به ندرت دعا می کنيم
مايملک بسیار داريم
اما ارزشهايمان کمتر شده اند
بسیار صحبت ميکنيم و بسیار دروغ می گوييم !
و به اندازه کافی دوست نمی داريم
به کجا چنین شتابان؟
ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﺴﺖ ﺷﻮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ٬ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮک ﮔﻔﺖ :ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﺑﺨﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻟﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﯿﺎ٬ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺪﻫﯽ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ که خیلی خوشحال بود ﮔﻔﺖ :ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ :ﻧﻪ، ﺗﺎ ﻗﺒﺮستان ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ٬ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻓﺮوشى برگشت ، ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭﺍ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺎﺝ ﮔﻞ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﯿﺎﻭﺭ.
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
✍️یک کلام حرف حساب💫
سلام دوستان خوبم ، سلام مادران بی نظیر ، سلام خانم های بی همتا ، روزتون مبارک 🌸🍃
دلم می خواد امروز از مادرها بگم
مادرهای ما از نسل مادرهایی بودند وهستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون ،روی یک متکا میذاشتن
مادرهای ما عاشقانه هاشون رو جار نمیزدن
مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قناعت وقانع بودن افتخارمیکردند
مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب وماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپهاشون گل می انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد
مادرهای ما با کم وزیادِ زندگی ساختن و دَم نزدن، صبور بودن
کیک تولد و کادو ولنتاین وسالگرد ازدواج نداشتن اما خنده هاشون عمیق واز ته دل بود
مادرهای ما هود و ماکروفرو ظرفشویی نداشتن اما خونه هاشون همیشه بوی تمیزی میداد
عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود
شیشه های ترشیشون روی طاقچه چیده بود
نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم
مادرهای ما واقعی بودند
زنده هاشون موندگار و رفته هاشون بهشتی
به افتخار تمام مادرها تمام قامت می ایستیم و برای این همه مهر و محبت و وفا و صفاشون کف می زنیم
👏👏👏👏👏👏👏👏
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
من فرزند دو نفرم 👪
روزی که فهميدم من فرزند دو نفرم!
در را زد و و وارد اتاق شد.
مدير يکی از بخشهای ديگر موسسه بود.
يک فرم استخدامی پر شده دستش بود
و بعد از حال و احوال مختصری فرم را داد
دست من و گفت: "نگاه کن اين چه جالبه!
کمی بالا و پايين فرم را نگاه کردم.
به نظرم يک فرم معمولی می آمد حاوی مشخصات
خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود.
پرسيدم: چیش جالبه؟
گفت: مشخصات فردیش رو ببين!
شروع کردم به زير لب خواندن مشخصات فردی
نام - نام خانوادگی
تا رسيدم به آنجا که نوشته بود فرزند!
ديدم جلويش نوشته: " رضا و پروين ! "
چند لحظه مکث کردم! مکث مرا که ديد
لبخندی زد و گفت:
ببين من هم به همين جا که رسيدم مثل تو مکث کردم
بعدش به خانم متقاضی گفتم:
" چه جالب! دو تا اسم نوشته ايد! "
صدايش را صاف کرد و جواب داد: انتظار داشتيد
يک اسم بنويسم!؟ خب من فرزند دو نفر هستم
نه فرزند يک نفر! چند لحظه به فکر فرو رفتم.
به ياد آوردم که هميشه هنگام پر کردن فرم ها
بدون مکث و اتوماتيک جلوی قسمت " فرزند:... "
فقط يک اسم می نوشتم نام پدرم " جمشید "
چطور تا به حال به چنين چيزی فکر نکرده بودم!؟
چقدر واضح بود اين و چقدر غفلت انگیز!
حس عجيبی پيدا کردم.
يک ملغمهای بود از تعجب غافلگير شدن
حس بعد از يک کشف مهم و تامل برانگيز!
و کمی که زمان می گذشت مقداری هم عصبانيت!
عصبانيت از دست خودم!
چطور از چيزی تا اين حد بديهی روشن و آشکار
اين همه سال غافل بودهام!؟
بعداز چند روز ...
فرم را پر کردم و دادم دست متصدی پشت باجه
مشخصات مرا يک به يک وارد کامپيوتر مقابلش می کرد!
درعين حال با اين که خيلی روشن و مشخص نوشته بودم
قبل از تايپ هر قسمت يک بار هم موارد را با صدای
بلند تکرار می کرد و منتظر تاييدم می ماند!
نام!؟ نام خانوادگی ام!؟
تا رسيد به قسمت " فرزند:... "
که من مقابل آن نوشته بودم: " جمشید و منیژه "
مکثی کرد انگار يک چيزی طبق روال معمول نباشد.
قبل از اين که فرصت کند چيزی بپرسد
صدايم را صاف کردم سينهام را جلو دادم
و با حالتی حق به جانب گفتم:
خب می دانيد، آخر من فرزند دو نفر هستم!
فرزند يک نفر که نيستم...!
چه اندازه زیبا و اندیشه بر انگیز و دلنشین است!
بیاییم نقش مادران و زنان را پر رنگ تر کنیم!
بیاییم از این پس این حقیقت زیبا را بنویسیم!
هرگز هرگز یادتان نرود که شما فرزند دو نفر هستید!
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر نبی
تفاوت بین آسایش و آرامش
#کلیپ
1632758036_S3nD3.mp3
7.04M
"حدیث شریف کساء
استاد محسن #فرهمند
اگر کلیپ حجمش زیاد بود صوتیش گوش کنید.
التماس دعا داریم از همه بزرگواران
صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا(س)
"زبان قدرتمند است"
كلماتى كه به كار مى بريم مى تواند زندگى ما را عالى كند و بهانه اى كه مى آوريم مى تواند از نعمت بزرگى ما را محروم كند..
كلمات مى تواند، اعتماد به نفس يك انسان را نابود كند، عظمت او را از بين ببرد و يا مى تواند عملكرد او را عالى كند و ملتى را نجات دهد.
يكى از بهترين كلمات اين است كه " فقط شروع كن".
و بهانه نياور، احساس ناتوانى نكن، نترس، ترديد نكن، محكم و استوار باش.
بعد از دعوا #خانواده های همدیگر را خبردار نکنید
دلیلی نداره شما بعد از #دعوا زنگ بزنید یا برید پیش خانوادتون کل ماجرا رو تعریف کنید:
🔺️ اولاً که اونا خیلی یک طرفه #قضاوت میکنن.
🔺️دوماً همسرتونو پیش خانوادتون خراب می کنید.
🔺️شما بعد یه مدت کوتاه #آشتی می کنید و همه چی رو فراموش می کنید.
🔺️ اما خانوادتون یادشون نمیره و دیدشون نسبت به زندگی شما عوض میشه و از این به بعد منتظر باشید تو #زندگی دونفرتون دخالت کنند چون شما خوتون این اجازه رو بهشون دادید.
مهربانی ساده است، ساده تر
از آنچه فکرش را بکنی ؛.
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت
فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...
کافی است به چشم هایت
بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...
کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...
کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...
کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...