eitaa logo
هیئت دانشجویی مهدويون دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
238 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
480 ویدیو
19 فایل
﷽ حسينيه مجازى هيئت مهدويون دانشکدگان فارابــى دانشگاه تهــــران 🔷 ارتباط با ادمین کانال: 🔷 @Mahdi_shmsd 🔸️کانال تلگرام🔸️ https://t.me/heiat_mahdavion 🔸️کانال اینستاگرام🔸️ https://instagram.com/farabi_hmq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِّدّیقین🌸 دلنوشته ای برای 🌷سردار شهید سلیمانی🌷 سلام!... سلام ای عاشقی که نهایت عاشقی را معنا کرده ای؛ سلام ای سرداری که پا در راه ❣عشق سید الشهداء❣ گذاشته و چون 🦋پروانه🦋، دور 🕯شمع ولایت🕯 چرخیدی و در این راه، گرانمایه ترین داشته ات را تقدیم کردی؛ چه داشته ای برتر از جان؟ لکن تو با فدا کردن بهترین داشته ات، بهترین نداشته ها را به دست آوردی: ❤️دیدار محبوب حقیقی❤️ 🌸🍇💐قدم نهادن در باغ های بهشتی💐🍇🌸 👳‍♂و هم کلام شدن با بزرگان👳‍♂ 🌷ای سردار دل ها🌷 چقدر مخلصانه به انسانیت خدمت کردی... چقدر شجاعانه در برابر دشمنِ انسانیت (داعش) ایستادی... چقدر عاشقانه دعوت حق را لبیک گفتی... و چه دلبرانه با رفتنت، از کودک تا پیر، مجذوب خودت کردی... تو با رفتنت میلیون ها حاج قاسم را با خودت همقدم کردی؛ حاج قاسم هایی که خطاب به 💚صاحب الزمان💚 (روحی و ارواحنا فداه) نوای پرشور و شعورِ سلام 💚فرمانده💚 سر دادند و این نوای زیبا، بین میلیاردها انسان طنین انداز شد... چشم به روزی بسته ام که بین سپاهیانِ 💚مهدی موعود💚، بیایی و اگر لایق باشم، کنارت، 🤛شمرهای زمان🤜 را به 🗡هلاکت🗡 برسانم... در پایان از تو خواستارم: این لیاقت را از ❤️خداوند منّان❤️ برایم طلب کنی ای 🌷سردار فراموش ناشدنی🌷... ✍حسین تیموری Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
بسم الله الرحمن الرحیم غروب نزدیک میشود و گویی کنار آنهایی قدم برمیدارم که تقدیر تاریخی زمین (مدرنیته) را به سُخره گرفتند و تقدیری دیگر بر فراز تاریخ ظلمان و نیهلیسمِ مدرنیته رقم زده بودند؛ مدرنیته ای که با هلهله و همهمه و جیغ های بی امان و کَر کننده اش روزگارانی را تحمیل میکرد که نور در حجاب آن پیدا نبود و امیدها را به یأس بدل کرده بود و انسانهایی میخواست که میانمایه و خوار و ذلیل باشند تا نتوانند از این شرایط معبری به سوی نور و حقیقت بزنند و همواره بنده شیطان و زر و زور و تزویر باشند؛ و اتفاقاً برای همین است که هرگاه کنار یاران آخرالزمانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف راه می بروم احساس میکنم چقدر راحت تر می توانم از تقدیرِ نحسِ غربزدگی فاصله بگیرم؛ و این امر آنجایی مهمتر جلوه می کند که دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی و به خصوص سالهای پایانی آن به نحوی عجیب و باور نکردنی یأس و ناامیدی ای بر جامعه ایران رخ نمود که از قضا سرچشمه آن رُعب و خودباختگی ای بود که برخی نسبت به غرب داشتند و میخواستند ما را در پروژه وابستگی به غرب، اعتلا ببخشند، اعتلا که نیافتیم هیچ؛در چاهی عمیق افتادیم که یأس و ناامیدی مردم میوه آن بود. در این لحظات منتهی به غروب که من با همه غم هایم شهدای بهشت زهرا را طواف میکنم و جان میگیرم، به لحظه رسیدن بر مقبره شهید حسن باقری لحظه ای خشکم میزند، جا خورده ام، انتظارش را نمی کشیدم، در آنی هر آنچه از او میدانم در ذهنم مرور میشود؛ 27 سال بیشتر نداشت و 27 ماه از آن چه ها که نکرد؛ انگار باطل السحر تاریخ مدرنیته در کار و روح این بچه ها پیدا میشود و همین است که اینها کمتر از معجزه نیستند، و روحم کنار اینهاست که انگار توان برای پریدن میگیرد و همه یأس و ناامیدی ای که غربزدگی و مدرنیته بر شانه هایم انداخته به ناگاه فرومیریزد. سنگنوشته مقبره شهید دو دستنوشته از خودش است، و انگار جوابی است برای همه غم ها و غصه ها و قصه هایم: «باید به خود جرأت داد...» این تک جمله آنقدر بر روح خسته ام کارگر بود که چندروزی است که حصار قلب مرا شکسته و همواره در دلم حضور داشته است و مدام در ذهنم تکرار میشود، انگار رمز پیروزی و فتح بر قلب شهید حسن باقری افتاده بود و با قلم ایشان صادر شده است؛ و چقدر همین جمله با ما حرف دارد و ما را از ناامیدی و رخوت و سستی می رهاند؛ پندار من این است که در رقم زدن تاریخی دیگرهمواره این جمله باید دستگیرمان باشد. دگر نوشته چنین بود: «این جنگ فرصت های طلایی بسیاری جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانون های از خارج آمده نیستند میتوانند از قالب های پیش ساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش روشهایی ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به سادگی و با این نیروها در مقابل آن برخیزد.» 31/2/1360 و همین بود که توانستند همه قواعد را به نفع خودشان تغییر دهند و چیزی شبیه معجزه رقم بزنند که فرمانده 27 ساله ما در 27 ماه کاری کرد که همه استراتژیست های نظامی را انگشت به دهان گذاشت. روحیه ای که در ما هم نبیاست خاموش شود و تقدیر نحسِ مدرنیته نبایست ما را از پا درآورد و بتوانیم از قالب های آن عبور کنیم و تقدیر تاریخیِ خودمان را رقم بزنیم... من که از ابتدا برای دیدار با معشوق خویش پا به بهشت گذاشته بودم، کم کم به لحظه وصل نزدیک میشدم؛ خدایا لحظه وصل باید باشکوه باشد و آنچنان عاشقانه ای میخواهم که قلب من از این همه فراق تسلّی یابد؛ شب شده است و آسمان پیش از من بغضش ترکیده است و اشک می ریزد، و لحظه به لحظه شدیدتر گریه میکند، به مقبره سیدالشهدای اهل قلم که نزدیک میشوم، ضربان قلبم تندتر میزند و نرسیده بر سر مزار معشوق باران چشم هایم نشانی از قلبم هستند، همان که میخواستم شد، به آقا مرتضی آوینی چنان رسیدم که زمین و زمان همراهم بودند و با قلب من نوحه میخواندند و با اشک من می باریدند، نمیدانم اشک های من بیشتر می بارید یا آسمان بیشتر اشک میریخت..... ✍️ مرتضی سعیدی Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
به نام خالق یکتا هر وقت اسم شهید ابراهیم هادی را می شنیدم تو دلم میگفتم چقدر ازش تعریف میکنن 😔 خیلی شهدای دیگه هم هستند که کرامات دارن، چرا فقط این شهید معروف شده 😔 دیروز وقتی رفتیم کنار مزارش تو بهشت زهرا نمیدونستم کدوم شهیده 😔 اما اشنا بود عکسش باهام حرف زد، وقتی نگاهم به عکس شهید افتاد یک لحظه حس کردم بهم میگه اینجا چکار میکنی، توچرا اومدی کنار مزارم 😔 حالا که اومدی خوش اومدی، بیا بنشین ، بیا منو ببین😔 بغص گلومو فشرد و اشکمو درآورد ، از روی نوشته سنگ مزار و توضیح بعضیا فهمیدم مزار شهید ابراهیم هادی هست 😔 عطر خاصی حس کردم عطری که تا حالا نبوییده بودم، بدنم یخ کرد باورم نمیشد با همون حالت ازش عذرخواهی کردم و مات و مبهوت خداحافظی 😔 ان شاءالله که منو ببخشه و شفاعت کنه 🤲😔 ✍🏻خانم ساجده مسلمی