آقایِ من ، یا #امام_زمان (عج) ! شهادت عموتون رو تسلیت مےگیم ؛ به فدایِ قلب پر دردتون ..!💔 ــــــــــ 🏴 #آجرک‌الله‌یاصاحب‌الزمان (عج)

شب ِ جمعـه است ؛ صدای ِ مداح در گوش ِ قلب های ِ شکستـه مےپیچد : تصـدقت بشـم الهـے ، دورت بگـردم !✨ من واسه زخمای تنت ، کاری نکردم !💔 در میان ِ خیل عشاق الحسین (؏) ، از هق هق چند نفری ، عطر نرگس در آسمان مےپیچد .. آنها که هر بار دلشان برای ارباب آتش مےگیرد ؛ از خود مےپرسند : من ِ نوڪر نزدیڪ است که جان بدهم ، پس چه مےآید ، سر ِ آخرین فرزند او که مهتضم المظلوم است ؛ چگونه است حال او که گوشه ای از داغ دلشـان ، روضـه‌ی مفصل ِ " زیارت ناحیه‌ی مقدسه" است ..؟ آن هم مثل ِ امشبے .. که پا مےگذارند در حرم و .. پرچم گنبد را سرخ مےبینند ! من نگران دو چشم تَرِشانم ! آن لحظه کھ یاد ِ گناهان ِ شیعیانشان و .. غیبتے که هر روز تمدید مےشود ، مےافتند !💔 ــــــــــ آی مومنا .. آی عاشقا ..! بیاین از امشبے که داغ دل مولامون تازھ میشه تا فردا که ان‌شاءالله روز ظهورھ ؛ ذکر لبمون فقط صلوات باشه .. به نیابت از امام رضا (؏) جانمون ، هدیه به مولای غریبمون ؛ آقا #امام_زمان (عج) !✨ دارین کاراتونو مےکنین .. رانندگے مےکنین .. وسط درساتون ، وقتے استراحت مےکنین .. هر لحظه ، برای سلامتے آقامون ، فرجشون ، اینکه بگین یادشون هستین ؛ صلوات بفرستین ..🕊 • عاشقے از همین جاها شروع میشه !💚((: یاعلے !✋🏻🌹

🏴 ؛ یا #امام_زمان (عج) ؛ مولایِ من !✨ یا حضرت عباس (؏) ؛ آقای من !✋🏻 جانم را برای عرض تسلیت آوردھ ام ؛ قبول مےکنید ..؟💔((: ـــــ یا حضرت ام البنین (س) !✨

و باران یعنی ؛✨ نقطه چیـ . . . ـن تا خدا !🌧((: ـــــ #امام_زمان (روحنافداه)🌸

🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃🌸 لباس مشکی می پوشیم ... به اذن حضرت زهرا سلام الله علیها ... به عشق سیدالشهدا علیه السلام ... به نیت فرج مهدی موعود روحی فداه...❤️ #محـــــــرم #امام_زمان

چقدر دلتنگت بودم عزیزدلم . چند روزی بود هر چه مےدیدم و مےشنیدم ، تو را تصور مےکردم . تو را .. خاطراتت را .. دیدنے هایت را .. شنیدنے هایت را ..! در را به روی حروف بستم ، کلمات از پنجرھ سرک کشیدند . پردھ را کشیدم ، جملات صدایم زدند . گوش هایم را گرفتم و تو را مرور کردم . تو را .. تو که آمدی و جانِ من شدی ! (: دنیا را کنار زدم . با برگه ها جنگیدم و صفحه‌ی تو را از نو باز کردم . تا نامت را دیدم ، صدایے مرا خواند . گفتم : برو ! گفت : بیا یکبار دگر برگردیم ! دویدم سمت در . نگاهم روی حروف لغزید : میم ، حاء ، ر ، میم . بغض گلویم را فشرد و لبخند را به لبانم نشاند . چشمم به کلمات افتاد : عشق ، مشک ، علمدار ! بغض ، ترک خورد و شکست . اشک ، باران شد و ریخت . ناگهان از دور یک کلمه ، نفس نفس زنان ، کنار بقیه رسید . آرام خواندمش : سکینه (س) ! قلبم به تپش افتاد . تو را دوبارھ پیش چشمم مےدیدم . انگار دیدی دلمان تنگت شدھ ، گوشه ای از روضه هایت را برداشتے و آمدی و با پنجم ربیع الاول حرف زدی که بگذارد تو ، یکبار دگر در روزهایمان جان بگیری . خوش آمدی ، محرم ! و چه خوب گوشه‌ای از روضه هایت آوردی .. دلمان پر مےکشید برای پشت و پناھ خیمه ها ! بین خودمان بماند .. خیلے تشنه‌ی یک جرعه از مشکِ علمدار بودیم ! (: راستے .. مشک پارھ پارھ شد ! مگه نه ..؟ بچه ها ! بچه ها تشنه اند ! مگه نه ؟ آھ .. سکینه (س) ! سکینه (س) نباید بفهمد عمو .. دیگر دیر است ! علم خیمه‌ی علمدار خوابیدھ .. بخوان روضه خوان ! دوبارھ ، شب ، شب تاسوعاست ! ... ای اهل حرم ! میر و علمدار نیامد ..!💔 ای اهل حرم ! میر و علمدار نیامد ..!💔 ای اهل حرم ! میر و علمدار نیامد ..!💔 ــــــــــــــــــــ #وفات_حضرت_سکینه (س) بر آقای غریبمان #امام_زمان (عج) و عاشقان اباعبدالله (؏) تسلیت باد !🏴

„✨بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم✨“ السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی عباس الحسین ‌#روضه‌خوان غربتِ شماییم آقاجان که شما هم مثلِ جدِ غریبتان ، سه روز زیر آفتاب ماندھ بودید '!💔 امشب ؛ روضـه‌ی ... امــام جـواد علیه‌‌السلام !💚 در : حسینیـهٔ امام حسن مجتبیٰ علیه‌السلام '🏴✨ • به نیت سلامتـی #امام_زمان (عجل الله) و همـهٔ بیماران به خصوص ، مادرِ این خادمِ کوچک '!🌱 ــــــ ــ خوش به حال هر کسى که روضـه دعـوت می‎شود ؛ «هیـأتی» از جانب زهـرا (سلام‌الله) حمایت می‎شود!🌸((: باصلوات برای آرامش قلبِ #امام_زمان (عجل‌الله) ، بفرمایید روضه : 🕯'| @heiate_emam_hasan

چقدر دلتنگت بودم عزیزدلم! چند روزی بود هر چه می‌دیدم و مےشنیدم، تو را تصور مےکردم. تو را... خاطراتت را... دیدنی‌هایت را... شنیدنی هایت را..! در را به روی حروف بستم، کلمات از پنجره سرک کشیدند. پرده را کشیدم، جملات صدایم زدند. گوش هایم را گرفتم و تو را مرور کردم. تو را..؛ تو که آمدی و جانِ من شدی... . دنیا را کنار زدم. با برگه ها جنگیدم و صفحه‌ی تو را از نو باز کردم. تا نامت را دیدم، صدایی مرا خواند. گفت: «بیا یکبار دگر برگردیم!» دویدم سمت در. نگاهم روی حروف لغزید: «میم، حاء، ر، میم.» بغض گلویم را فشرد و لبخند را روی صورتم نشاند. چشمم به کلمات افتاد: «عشق، مشک، علمدار!» بغض، ترک خورد و شکست. اشک، باران شد و ریخت. ناگهان از دور، یک کلمه، نفس نفس زنان، کنار بقیه رسید. نگاهش کردم و آرام صدایش زدم: «سکینه (سلام الله علیها)!» قلبم به تپش افتاد. تو را دوباره پیش چشمم می‌دیدم. انگار دیدی دلمان تنگت شده، گوشه‌ای از روضه‌هایت را برداشتی و آمدی و با پنجم ربیع الاول حرف زدی که بگذارد تو، یکبار دگر در روزهایمان جان بگیری! خوش آمدی، محرم! و چه خوب گوشه‌ای از روضه‌هایت را آوردی... . دلمان پر مےکشید برای پشت و پناه خیمه‌ها! بین خودمان بماند..؛ خیلی تشنه‌ی یک جرعه از مشکِ علمدار بودیم..! راستی؛ مشک پارھ پارھ شد! مگه نه..؟ بچه ها! بچه ها تشنه اند! مگه نه..؟ آھ... سکینه (س) ! سکینه (س) نباید بفهمد عمو... دیگر دیر است! علم خیمه‌ی علمدار خوابیدھ... بخوان روضه خوان! دوباره، شب، شب تاسوعاست! ... ای اهل حرم! میر و علمدار نیامد..!💔 ای اهل حرم! میر و علمدار نیامد..!💔 سقای حسین (ع) سید و سالار نیامد..!💔 علمدار نیامد... علمدار نیامد...!💔 ــــــــــــــــــــ #وفات_حضرت_سکینه (سلام الله) بر آقای غریبمان #امام_زمان (عجل الله) و عاشقان اباعبدالله (علیه السلام) تسلیت باد !🏴