🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_106
صدایِ چرخوندن کلید تویِ در اومد...سریع جلویِِ آیینه قدی ایستادم و پیراهن بلندم رو مرتب کردم.
رفتم جلوی راه رو ورودی...تا دیدم اش تو سلام کردن پیشی گرفتم
_سلام خسته نباشی مرد خونه
لبخندی زد
+سلام بانو...چه خستگی...با وجود شما هرچی بود در رفت دیگه
با خنده جلو رفتم و پلاستیک میوه ای که دست اش بود رو گرفتم.
میوه هارو تو آشپزخونه گذاشتم و میز نهار رو چیدم.
لباس هاش رو عوض کرد و دست هاش رو شست.
صندلی رو عقب کشید
+به به چه بویی راه انداختی خسته نباشی
_سلامت باشی
بشقاب برنج رو جلوش گذاشتم
_راستی امروز، قرار گلزارمون یادت نره
دستی تو موهاش کشید
+معلومه که یادم نمیره
خودم هم پشت میز نشستم.
_رنگ مشکی ام رو بردارم...مزار شهدایی که اسم هاشون کم رنگ شده رو پررنگ کنیم.
+آره فکر خوبیه...حتما...یادمه عاطفه هم گفت می خواستید یک بار این کار رو بکنید
_آره...دانشگاه اش افتاد شیراز تو قم نتونستیم.
،،،،،
گل های رزی که از جلویِ در گرفته بودیم به دست اش دادم....چادرم رو مرتب کردم و وارد گلزار شهدا شدیم.
خیلی شلوغ نبود...زیارت مخصوص شهدا رو خوندیم.... مثل دو دفعه قبل اول سر خاک شهید زین الدین و برادرش رفتیم.
یکی از گل ها رو رویِ مزارشون گذاشتم و فاتحه خوندم.
علیرضا از توی جیب کت اش کتابِ دعایی رو درآورد.....با کمی فاصله نزدیک ام نشست و با صدای گرم اش شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد.
بعد از سجده ی پایان زیارت رو بهم گفت
+ساجده جان بیا تا اذان نگفتن بریم سر مزار های دیگه هم فاتحه بخونیم هم اگر اسمشون کمرنگ شده پر رنگ کنیم یا علے
از جامون بلند شدیم و تا اونجا که میشد سر مزار ها رفتیم.... علیرضا سر مزار های شهدایِ گمنام جورِ دیگه ای بود....بعضی از موقع ها اشک هم از چشماش میومد معلوم بود توسل اش به شهدا زیاده.
کارمون که تموم شد روی نیمکت ها نزدیک مزار شهدایِ عملیات کربلا پنج نشستیم.
_میگم علیرضا شهدا چکار کردن که شهید شدن ؟
+بهتره بگیم چکار نکردن که شهید شدن ، میدونی ساجده بعضی از کار هارو نباید بکنی...شهدا هم مثل ما هستن اما....در راه آرمان های معنوی قدم برداشتن در راه خدا و برای خدا...خالصانه و عابدانه بندگی کردن...طعم شیرین بندگی رو چشیدن جوری که خدا خوب خریدشون.
به قول حاج قاسم :" شرط شهید شدن شهید بودن است"
اول باید بوی شهادت بدی...تا شهادت سمتت بیاد.
_میدونی من اصلا درباره شهادت نمی دونم.....مگه شهید شدن با مُردن فرق داره؟
لبخندی زد
+شهید نشی میمیری! شهادت مثل گل رز زیبایی میمونه که وقتی فکرمون بهش نزدیک میشه آرزو شهادت می کنیم..
وقتی رایحه ی الهی رو استنشاق میکنیم صفت های روح امون تراشیده میشه و این میتونه یک آغاز باشه !
باید خودسازی کرد.
دنیارو همه میتونن تصاحب کنند اما آخرت رو فقط با اعمال نیک میشه تصاحب کرد...که شهدا به زیبایی اینکارو کردن.
صدا قرآن خوندن قبل اذان بلند شد رو بهم کرد گفت
+خب خانوم اجرت با شهدا کار قشنگی انجام دادی پاشو بریم وضو بگیریم.
نزدیک اینجا مسجد هست یک نماز جماعت بخونیم.
لبخندی زدم
_چشم بریم
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍