eitaa logo
حجاب و عفاف
41.6هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 پاسخ به کسانی که می گویند: حاج قاسم گفته «همون دختر کم حجاب دختر منه»، پس دیگه امر به معروف نکنیم. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🌺شهید «اکبر رحمانی» : از مادر و خواهرانم می‌خواهم  همچون امام علی(ع) مثل کوه در مقابل سختی‌ها باشند و پیام خون شهیدان را برسانند.  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم * فزت و رب الکعبه. رستگار شدم؛ رستگار شدم پیروز شدم. من رسیدم. من بردم 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
دعای هرروز ماه مبارک رمضان🌙 [روز بیست و دوم] 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
Tahdir joze22.mp3
4.06M
📢بشنوید| تندخوانی (تحدیر) جزء قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی🎼 رمضان 1401 https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
🖼عفاف پوششی‼️ عفاف پوششی یعنی این‌که انسان طوری بدن خود را بپوشد، که دیگران از دیدن بدن او سوء استفاده شهوانی نکنند... 📚 بخشی_از_کتاب_رویین_دژ # 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیشکی غیر از تو منو نمیخره کی به جز تو از گناها میگذره واسطه‌ام چادر نماز مادره الهی العفو.. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
خدایا نوکرتیم عربی‌هاش رو هم میخونیما ، ولی یه کلوم"غلط کردیم" به نیتِ هزارمرتبه ، ببخش ..
ما شیعیان هرکاری کنیم به نام علی تمام می‌شود..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی ✍موضوع: فضیلت شبهای قدر🌹 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
زنان با مرزبانان "شرف" اند... 💎 •° 🍃
حجاب و عفاف
یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها: #عاشـــــــقانہ_اےبراےٺـــــو قســـــــمٺ #یازده زندگی با طعم بارو
قســـــــمٺ با من بمان این زمان، به سرعت گذشت ... با همه فراز و نشیب هاش ... دعواها و غر زدن های من ... آرامش و محبت امیرحسین ... زودتر از چیزی که فکر می کردم؛ این یک سال هم گذشت و امیرحسین فارغ التحصیل شد ... . اصلا خوشحال نبودم ... با هم رفتیم بیرون ... دلم طاقت نداشت ... گفتم: _امیرحسین، زمان ازدواج ما داره تموم میشه اما من دلم می خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگی مون رو ادامه بدیم ... . چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم ... گفت: _دقیقا منم همین رو می خوام. بیا با هم بریم ایران. . پریدم توی حرفش ... در حالی که اشکم بند نمی اومد بهش گفتم: _امیر حسین، تو یه نابغه ای ... اینجا دارن برات خودکشی می کنن ... پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می تونه کاری کنه که خوشبخت ترین مرد اینجا بشی ... . چشم هاش پر از اشک بود ... این همه راه رو نیومده بود که بمونه ... خیلی اصرار کرد ... به اسم خودش و من بلیط گرفته بود ... . روز پرواز خیلی توی فرودگاه منتظرم بود ... چشمش اطراف می دوید ... منم از دور فقط نگاهش می کردم ... . من توی یه قصر بزرگ شده بودم ... با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم ... صبحانه ام رو توی تختم می خوردم ... خدمتکار شخصی داشتم و ... . نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود ... نه زبان شون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم. نه مردمش رو می شناختم ... توی خونه ای که یک هزارم خونه من هم نبود ... فکر چنین زندگی ای هم برام وحشتناک بود ... . هواپیما پرید ... و من قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... . به قَلَــــم شــہـــید مدافـــع حرمـ طاهـــا ایمانـــے 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄