eitaa logo
حجاب و عفاف
42.6هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
حجاب و عفاف
#رمان #مبارزه_با_دشمنان_خدا #پارت_چهارم بعد از رسیدن به مشهد، طبق اطلاعات و تحقیقاتی که در مورد ب
توی راه حوزه، حسابی خودم رو سرزنش می کردم که: _نزدیک بود خودت رو لو بدی اگر بهت شک می کرد چی؟ شاید اصلا بهت شک کرده بود؟شاید الان هم تحت تعقیب باشی! **** وقتی رسیدم به حوزه سوم، چند ساعت معطل شدم اما اونجا هم پذیرشم نکردن باخودم گفتم: _آخه این چه غلطی بود که کردی، سرت رو پایین انداختی بدون آشنا و راه بلد اومدی کشور غریب؟تا همین جا هم زنده موندنت معجزه است. گرسنگی، خستگی، ترس، وحشت، غربت، تنهایی، سرگردانی توی کشور دشمن، اون هم برای یه نوجوون 16 ساله. برگشتم حرم،یکم آب خوردم و به صورتم آب زدم،حالم که جا اومد، خسته و کوفته، زیر سایه یکی از صحن ها به دیوار تکیه دادم و به خدا گفتم: _خدایا! خودت دیدی که من به خاطر تو این همه راه اومدم،اومدم با دشمنانت مبارزه کنم، همه عمر در ناز و نعمت و مرفه زندگی کردم، تمام اون راحتی و آسایش رو رها کردم و فقط به خاطر تو، تن به این سختی و آوارگی دادم، اما ضعیف و ناتوان و غریبم، نه جایی دارم نه پولی،وسط کشور دشمنان تو گیر کردم و هیچ پناهی ندارم، اگر از بودن من و مبارزه با دشمنانت راضی هستی کمکم کن،و الا منو برگردون عربستان و از محاصره این همه شیعه نجات بده. خسته و گرسنه، با دل سوخته خوابم برد، که ناگهان یه خادم زد روی شونه ام و گفت: _بلند شو پسرجان! پاشو اینجا جای خواب نیست.! با اون گرسنگی و بدنی که از شدت خستگی درد می کرد، با وحشت و ترس از خواب پریدم، از حال خودم خارج شدم و با عصبانیت سرش داد زدم: _ مگه زمین اینجا مال توئه که براش قانون گذاشتی؟ اینجا زمین خداست و منم بنده خدا. چن ثانیه گذشت ،یهو به خودم اومدم که دیدم سر یه خادم شیعه، توی یه کشور شیعه، توی حرم امام شیعه، داد زدم. توی اون حال، اصلا حواسم نبود توی کشور خودم نیستم. یادم رفته بود اینجا دیگه برادرهای بزرگ ترم، نماینده مجلس و مشاور وزیر نیستند. اینجا دیگه خواهرم، استاد دانشگاه نیست، اینجا فقط منم و من! وحشت و ترس و استرسم چند برابر شد اما سریع خودم رو کنترل کردم و خواستم فرار کنم که یه روحانی شیعه حدود 50 ساله دستم رو گرفت، دیگه پاهام شل شد و افتادم، مرگ جلوی چشمم بالا و پایین می رفت. ... 🔴 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄