فاروق اعظم .mp3
3.39M
🔈 #بشنوید #بازنشر
💠 فاروق اعظم
📍با علی خوب و بد از هم جدا میشوند
#غدیر_عید_الله_الاکبر
.🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#تجربه_نگاری #برج_میلاد
#کار_جهادی
#عفاف_و_حجاب
ارتباط گیری با دختران به تکلیف رسیده که حجاب نداشتند.
بعد ارتباط گیری ، برخی می گفتند روسری دارند و در کیف مادرشان گذاشته اند
و
در می آوردند و می پوشیدند.
این دخترمان کشف حجاب کرده بود.
عکس سمت چپ .
بعد با دادن بادکنک نذری عید غدیر
و تبریک عید ، خوشحال شد.
گفتیم
آفرین به شما گل دختر.
روسری هم سر کنی عالی میشوی ،
بیشتر
یار مولا می شوی 🌷
که
مادرش گفت روسری اش در کیف است، در آورد و
دختر عزیز سر کرد و با هم عکس گرفتیم.
گفتیم آفرین که روسری سر کردی حالا نمک تبرکی حرم دختر مولا علی علیه السلام
حضرت معصومه سلام الله علیها
تقدیم تو به خاطر این روسری قشنگت🌷
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید
🔇 مارپیچ سکوت
📌.امام خامنه ایی:مردم امروز گرایششون به انقلاب ودین از اول انقلاب یقینا بیشتره
#جهاد_تبیین
.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔰 نگاه اسلام به مسأله زیبایی
🔻 رهبرانقلاب:
🔸 در اسلام، به مسأله زیبایی اهمیت داده شده است. زیاد شنیدهایم که: «انّ الله جمیل و یحبّ الجمال»؛ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. در خصوص رسیدن به سر و وضع، روایات زیادی در کتب حدیثی ما هست. در کتاب «نکاح» مفصّل بحث میشود که مرد و زن بایستی به خودشان برسند. بعضی خیال میکنند که مثلاً مردان باید موی سرشان را بتراشند؛ نه. در شرع، برای جوانان مستحبّ است که موی سر بگذارند.
🔸در روایت هست که «الشَعر الحسن من کرامة الله فأکرموه»؛ موی زیبا، جزو کرامتهای الهی است؛ آن را گرامی بدارید. یا مثلاً روایت دارد که پیامبر اکرم وقتی میخواستند نزد دوستانشان بروند، به ظرف آب نگاه میکردند و سر و وضع خود را مرتّب میکردند. آن زمان که آینه به این شکلی که حالا هست و فراوان هم هست، نبود. جامعه مدینه هم که فقیر بود. پیامبر ظرف آبی داشتند، که وقتی میخواستند نزد دوستانشان بروند، از آن به جای آینه استفاده میکردند. این، نشاندهنده آن است که سر و وضع مرتّب، لباس خوب و گرایش به زیبایی، امر مطلوبی در شرع اسلام است؛ منتها آن چیزی که بد و مضرّ است، آن است که این وسیلهای برای فتنه و فساد و تبرّج شود... ضررهایش تا خانواده و نسل بعد هم میرسد.
🔺 گزیدهای از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در موضوع #تبرج
🗓۱۳۷۷/۰۲/۰۷
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#نظرسنجی * مطالب کانال ما چقدر باعث افزایش علاقه شما به حجاب شده؟ 🔻 کم 🔸 متوسط 🔺 زیاد 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 htt
با یه رای دادن، دل گروهی از فعالان واقعیِ فضای مجازی رو خوشحال کنید 👇👇
https://EitaaBot.ir/poll/ndgs2
#نظرسنجی دانشگاه حجاب
✨✨✨
🍀 امام موسی کاظم (ع):
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
🌸 ولادت حقیقت همیشه فروزان ولایت، امام کاظم (ع) مبارک 🌸
#تولیدی #استوری #ولادت_امام_کاظم ع
@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
♨️ کمپین تشکر از جناب رئیس جمهور برای دستور قاطعانه برای پیگیری قانونی حجاب... 👇👇👇
https://farsnews.ir/my/c/156446
✍️در میان هجمههای شدید رسانهای طی یک اقدام انقلابی و مستند به قانون کشور رئیس جمهور محترم با شجاعت دستور به اجرای همه جانبه قانون حجاب دادند.
✅در چنین شرایطی حمایت افراد دغدغهمند مشت محکمی به دهان بد خواهان و مروجین فسادهای اخلاقی خواهد بود بیاییم به آنچه شهدا در وصیت نامههایشان به آن تاکید کردند و با خون خود آن را امضا کردند جامه عمل بپوشانیم تا در روز قیامت شرمندهشان نباشیم.
#مطالبه_گری
#مطالبه_اثر_دارد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت15 –خانم رحمانی لطفا بفرمایید من می رسونمتون. بعد رف
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت16
ــ راستش یه جورایی مجبور شدم بیام از ریحانه مراقبت کنم.به خاطر لطف آقای معصومی.
اخمایش رادرهم کرد و گفت:–چه لطفی؟
ــ قصه اش یه کم طولانیه.لبخند محوی زد.
–من سرو پا گوشم.آهی کشیدم و گفتم:
–پارسال با دختر خاله ام که تازه گواهی نامه گرفته بود رفته بودیم خیابون گردی که هم بهم شیرینی بده هم دست فرمونش رو نشونم بده.
بعد از این که تو یه رستوران شام خوردیم گفت، بریم توی خیابونهای خلوت یه دور دوری کنیم.
من اول مخالفت کردم ولی با اصرارهای اون کوتاه امدم آخه اون برام مثل خواهرمه، از بچگی با هم بودیم و هستیم.واسه همین نخواستم بزنم تو ذوقش و قبول کردم.با سرعت می رفت و من همش بهش تذکر می دادم که آروم تر، ولی اون اونقد ذوق داشت که اصلا انگار نمی شنید.صدای موسیقی که از ماشین پخش میشد خیلی بلند بود که البته بی تاثیر نبود توی سرعت بالا.
از یه خیابون فرعی که خواست وارد اصلی بشه اصلا سرعتش رو کم نکرد چون فکر می کرد اونجا خیلی خلوته، ناگهان ماشین پژویی جلومون سبز شد.دیگه خیلی دیر شده بود واسه ترمز گرفتن.ماشین سعیده با قدرت کوبیده شد به اون پژوکه رانندش آقای معصومی به همراه همسرو فرزندش بودو اون فاجعه اتفاق افتاد.
همسر آقای معصومی چون کمربند نبسته بودپرت شد تو شیشه ی جلوی ماشین و ضربه ی مغزی شدبعد از اینکه مدتی توی کما بود فوت شد و خود آقای معصومی هم پاهاش آسیب دید. دلیلش هم این بود که آقای معصومی در لحظه ی تصادف بر می گرده و دستش رو می زاره رو ی بچه که توی صندلی عقب ماشین خواب بوده.
خوشبختانه چون بچه داخل صندلی کودک بوده وکمربندش روهم بسته بوده وپدرش هم به موقع به دادش رسیده، ریحانه کوچولو طوریش نشده بود، فقط خیلی ترسیده بودوهمش گریه می کرد. اونم چه گریه های وحشتناکی، تا مدتها صداش توی گوشم بود.
دختر خالمم آسیب جدی دیده بود و یک ماه بیمارستان بود ولی بالاخره به مرور بهتر شد، در حقیقت از مرگ به طور معجزه آسایی نجات پیدا کرد.منم آسیب های سطحی دیدم که با چند روز بستری توی بیمارستان حالم خوب شد.به این جاش که رسیدم زیر لبی
گفت: –خدارو شکر.
مشکلات ما بعد از اون شروع شد.آقای معصومی از دختر خالم شکایت کردوبدتر از همه این که ماشین دختر خالم بیمه نبودواندازه پول دیه هم پول نداشتیم که بپردازیم.
شوهرخاله ام، هم توانایی مالی نداشت که بخواد بپردازه.دو راه بیشتر نداشتیم یا بایدپول رو می دادیم یا دختر خالم می رفت زندان.آقای معصومی هم اون روزا حال خوشی نداشت، کسی رو هم نداشت از خودش و بچش نگهداری کنه.البته یه پدرو مادر پیر داره که خودشون به نگهداری احتیاج دارند ولی بازم امدن و یک ماهی موندن تهران و از بچه نگهداری کردند.
یه خواهر ناتنی هم داره که با تصمیم پدرو مادر آقای معصومی زمینی توی شهرستان داشتند که فروختند و این خونه دو طبقه رو خریدند که خواهرو برادر یه جا باشند با این شرط که زهرا خانم خواهر آقای معصومی از بچه نگهداری کنه.
ولی از اونجایی که سند خونه رو پدر آقای معصومی می زنه به نام پسرش، دامادش بهش برمی خوره و دیگه اجازه نمیده زهرا خانم بیاد پایین و بچه رو نگهداره.
چون مثل این که می گفته باید بخشی از خونه روهم میزدن به نام زنش.یه روز که رفته بودم واسه چندمین بار از آقای معصومی خواهش کنم که از شکایتش صرف نظر کنه.یه جورایی مجبور شد مشکلاتش رو بهم بگه،
می گفت دیه رو می خوام که واسه بچم پرستار بگیرم.تا کی تو منت این و اون باشم.می خواست یکیم باشه که غذایی براش بپزه و کارای خونشون رو انجام بده.منم یهو بهش گفتم شما از شکایتتون صرف نظرکنید،خودم پرستار بچتون میشم و کارای خونتون رو هر روز میام انجام میدم.
از حرفم جا خوردو گفت:–واقعا؟خانوادتون اجازه میدن؟منم با اطمینان گفتم:–اگر اجازه بدن شما شکایتتون رو پس می گیرید؟با سرش جواب مثبت داد.خیلی خوشحال شدم و بلند شدم رفتم و به خالم و مامانم گفتم رضایت آقای معصومی رو گرفتم.
ولی نگفتم چطوری.بعد از این که آقای معصومی شکایتشون رو پس گرفتن، منم بهشون گفتم یه قرار داد بینمون بنویسیم واسه یک سال.
ولی اون گفت:نیازی نیست من بهتون اعتماد دارم.وقتی خانوادم فهمیدن بگذریم که چه الم شنگه ایی به پا شد.
دختر خالم می خواست خودش این کارو کنه، ولی هم هنوز کاملا خوب نشده بود، هم آقای معصومی می گفت نمی خواد کسی رو که باعث این حادثه شده ببینه.
به هر حال بعد از کشمکش های فراوان من کارم رو شروع کردم.البته زهرا خانم وقتی متوجه موضوع شد گفت من تا ساعت دو میام پیش بچه شما از ساعت دو به بعد بیایید تا شب.
چون شوهرش ساعت دو از سرکار میومد و دیگه نمیشد بیاد پایین.خیلی خوشحال شدم و ازش تشکر کردم،اینجوری به دانشگاهم هم می رسیدم،
آرش با تعجب به حرفهایم گوش می کرد، به اینجا که رسیدم پرسید:– خوب پس چرا دوشنبه ها؟
#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🌸 @hejabuni | 🌸
138.4K
🔴 #سؤال
چرا بعضیا ظلم میکنند و باوجود ظلمی که کردن اینقدر راحت دارن زندگی میکنن؟
🔸پاسخ در صوت👆
🎙#استاد_محمدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#داستانک
پسر در حالی که زبانش را آویزان میکند با صدای اوم کش داری همهی نگاهها را به طرف خود میکشاند...
مادر که متوجه نگاههای معنادار مردم میشود، با عصبانیت به او میگوید:
بسه دیگه!
تو چرا امروز اینجوری میکنی؟ 😠 آبرومو بردی!
ببین مردم چطور نگامون میکنن...
پسر با بیتفاوتی شانهاش را بالا میاندازد و میگوید:
دوست دارم! بهشون بگو نگاه نکنن!
مادر: به اونا بگم چشماشونو ببندن که تو میخوای زبونتو بیاری بیرون؟ 😒
پسر: آره، مگه خودت همیشه نمیگی مردا چشماشونو ببندن من دوست دارم هر جور دلم خواست بپوشم؟؟
#تولیدی_کامل
#طراحی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مگر زمان پیامبر اصلا #گشت_ارشاد داشتیم!؟
❌ دستور پیامبر به والی شهر درمورد #حجاب 👆
🎙 #دکتر_غلامی
👈 مشاهده کامل برنامه "بدون توقف": yun.ir/402yvc
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔴 صرفا جهت تأمل ...
♨️ متاسفانه کمپین من محجبه هستم و مخالف گشت ارشاد در اینستاگرام به راه افتاده است ❗️
♨️ با این فاز مثلا روشنفکری که بعضی مذهبی ها گرفتن دیر نیست اون روز که کمپین "من مذهبی هستم اما حقوق همجنس بازها باید قانونی بشه" رو ببینیم!
میتونید مخالف شیوه و روش گشت ارشاد باشید، اما از اونور بوم نیفتید❗️
🚨هشدار:
برادرم و خواهرم مراقب باش که کوچکترین سهل انگاری یعنی زمینه سازی برای دشمن❗️
دشمن هرجا را تایید کرد یعنی راه را اشتباه رفتید .....
( وقتی فائزه هاشمی طرفدار کمپینه ، هدف مشخصه)
#حجاب #گشت_ارشاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴 صرفا جهت تأمل ... ♨️ متاسفانه کمپین من محجبه هستم و مخالف گشت ارشاد در اینستاگرام به راه افتاده
⭕️فاصلهی مسلمانانِ مخالف با قانونگذاری برای حجاب با این تصویر رو چند سال میبینید؟
بیش از ده سال نیست بنظرم.
وقتی که مبنا و اصول نداری و اطراف و اطرافیانت مشخص میکنن چه اعتقادی داشته باشی ...
🗣A.Dastaran
@hejabuni
هدایت شده از دانشگاه حجاب
#چی_شد_چادری_شدم
میشه برامون تعریف کنید چی شد چادری شدید؟ 😍
👉🏻 @f_v_7951
منتظر خاطرات جذابتون هستیم 🤩
🔅 @hejabuni♢دانشگاه حجاب🔅
#چرا_چادری_شدم؟
سلام و عرض خسته نباشید.
چی شد که چادری شدم؟
من خانواده نسبتا مذهبی داشتم ولی خودم چادر نمیپوشیدم و با تیپی که داشتم و یادمه میتونم بگم بی حجاب بودم!! اما به یه جایی رسیدم که فهمیدم چادر محافظ بدن منه و امنترین پوشش برای من.
🔆 حالا چی شد که من با اون حجابم و تفکراتم به این نتیجه رسیدم؟
یک روز با یکی از فامیلا و ۳ نفر دیگه رفتیم به یک خونه. یکی از اینها و متاسفانه اون جا یک آقا که میشد فامیل نزدیک مون که الان باهاشون قطع رابطه کردیم به بدن بنده دست زد!! 😔
باورم نمیشد این آقا باهام همچین کاری کرد و حتی بعدش رفتیم حیاط لپهام کشید و بوس کرد!! 😢
خیلی ناراحت بودم. مشکل اون جا بود که من هیچ واکنشی نشون ندادم😔 یعنی نه داد و بیدادی؛ نه بهش سیلی بزنم و بگم چیکار میکنی؟!
(لطفا مراقب خودتون و پوشش تون باشید و اگه خدایی نکرده همچین اتفاق هایی افتاد، حتما واکنش نشون بدید چون سکوت شما به خود شما آسیب میرسونه).
🔻 با خودم فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنم که چرا باید به من که دختری ۱۴ ساله بودم دست درازی بکنه؟! مگه من چیکار کرده بودم؟! 😔
بعد از اون روز باهاشون سنگین رنگین رفتار میکردم و کمی دو دل بودم چادری بشم، اما خود ائمه کمکم کردن.
💠 ۲۵ روز بعد از اون اتفاق رفتم عراق برای پیاده روی اربعین و گریههام جلو ضریح آقا امیرالمؤمنین کمکم کرد که فکر کنم و تصمیم بگیرم بعد سفرم چادر بپوشم.
و خوشحالم از انتخابم که چادری شدم و الان ۵ ساله که چادر میپوشم✨🙏🏻
۱۸ساله از تهران
ــــــــــــــــــــ
ارسال خاطرات: @f_v_7951
🎓 @Hejabuni | دانشگاهحجاب 🌸