12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو داری زندگی من رو از بین می بری!!
👆این جمله مسیر زندگی یک خانم را تغییر داد، خاطره را از زبان سرکار خانم طالبی کارشناس مسائل زن و خانواده بشنویم.
همیشه خدا سیگنال هایی برای بندهاش می فرسته... 👌
✅اینجاست که پی به نظر اسلام در مورد عدم اختلاط افراد نامحرم می بریم که جزو دقیق ترین مسائل بشری است و تأمین کننده ی وفاداری زن و شوهر و استحکام بنیان خانواده است.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ✅ نقطهزن بگو: مرگبرآمریکا مرگ بر آمریکاهایمان باید نقطهزن باشد! مشتهایی که بیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به روز باشیم
در آداب بین المللی تشریفات، ترتیب اهمیت سفرهای خارجی مقامات اینگونه است:
۱-سفر کاری/Working visit
۲-سفر رسمی/Official visit
۳-سفر دولتی/State visit
سفر رئیس جمهور محترم اولین State visit به چین در دو دهه گذشته است لذا با آداب کامل تشریفات انجام میشود که نشان از توجه میزبان است.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 176ستاره سهیل صدای باز شدن در آسانسور و خالی شدن زیر پایش، برایش تداعی کننده حکم اعد
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
177ستاره سهیل
مثل مسخ شدهها به دوربین زل زده بود و همزمان پوست ناخنش را میکند. خون از گوشه انگشتش چکه کرد. صدای باز شدن در آهنی که آمد، از جا پرید.
مردی کتوشلواری با هیکلی نسبتا درشت و قدی بلند، روبهرویش پشت میز نشست.
مرد کیف چرمی سیاهش را روی میز گذاشت و چند پرونده با جلدی زرد، روی میز انداخت.
سرش را پایین انداخت. دستش را روی حفره قرمز انگشتش گذاشت و محکم فشار داد.
مرد دوربین را روشن کرد و تاریخ و ساعت را با صدای بلند گفت.
هنوز سرش پایین بود. پایش را با تقتق زیادی به پایههای صندلی میزد.
وقتی مرد گفت: «اسم و فامیل؟»
هنوز سرش پایین بود. ولی صدای تقتق پایش نمیآمد.
لبهایش بهطور غیرارادی به هم چسبیده بودند. بدنش قفل کرده بود.
-میدونی چرا اینجایی؟
چیزی مثل سنگ در معدهاش گیر کرده بود. دستانش شروع به لرزیدن کرد. یاد حرفهای مینو افتاد؛ اگر شکنجهاش میکردند، اگر دست و پایش را قطع میکردند!
گلولهای توی سینهاش جمع شده بود و لحظه و به لحظه بالا میآمد،آنقدر که حال بدش را روی پتوی آبی نفتی بالا آورد.
دو خانم سرباز، سریع در را باز کردند و خودشان را به ستاره رساندند.
شانههایش تکان میخوردند و تمام بدنش تیک برداشته بود. خانمها زیر بغلش را گرفتند ولی پاهایش سست شد و روی زمین افتاد.
دوباره چشم باز کرده بود. دوباره سرم را بالای سرش میدید. دوباره خانم پرستاری میآمد و میرفت!
سربازی سینی غذا را توی اتاق، روی زمین میگذاشت و میرفت. وقتی برمیگشت، روغنهای روی خورش، لایهای از سطح بشقاب را پوشانده بودند. بدون هیچ حرفی سینی جدیدی را میگذاشت و دیگری را بیرون میبرد.
از ترس اینکه مسمومش کنند چیزی نمیخورد.
در عرض تخت نشست و به دیوار سرد پشتش، تکیه داد.
پیشانیاش را که روی زانوهایش گذاشت، سرگیجهاش شدیدتر شد.
در باز شد.
-بیا بیرون.
سرش را با وحشت بلند کرد. هرلحظه منتظر حکم اعدامش بود.
✍ ف.سادات {طوبی}
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 177ستاره سهیل مثل مسخ شدهها به دوربین زل زده بود و همزمان پوست ناخنش را میکند. خون
⭐⭐⭐
⭐⭐
⭐
178ستاره سهیل
پشت میزی نشسته بود که در بازجویی قبلی به بدترین شکل ممکن آن را تمام کرده بود. صدای در اتاق بازجویی اینبار آرام بود و صدای کفش هایی که به طرفش قدم برمیداشت.
نگاهش را از روی دستان گره خورده اش برمیدارد و به طرف در می کشاند. این بار خانومی را برای بازجویی فرستاده اند. با نزدیک شدن خانم تپش قلبش هم بیشتر میشود. نگاه ناباورانه اش همراه با نشستن خانم روی صندلی پایین میافتد.
با دیدن خانم نیاسری جدی و بدون هیچ احساسی نگاهش میکرد. چشمه اشکش تر شد. بی صدا اشک میریخت و به خانم نیاسری زُل زده بود. خانم نیاسری دستش را سمت پارچ شیشه ای برد و لیوان آبی برای ستاره پر کرد. بعد لیوان را به طرفش سر داد.
نگاهی به لیوان آب انداخت و دوباره نگاهش را به خانم داد؛ پرونده های زرد را روی میز گذاشت و دوربین را تنظیم کرد.
_خودتو معرفی کن
همزمان با سر خوردن قطره اشکی از گوشه چشمش جزیره خنده یاد حرکات و رفتارهای مینا افتاده بود. سرش را به دو طرف تکان داد.
_خودت که اسممو میدونی! چرا میپرسی؟
خانم نیاسری فقط نگاهش میکرد.
مینو در وجودش جولان میداد صورتش را جلوی دوربین برد و با حالت مسخره گفت: «صبر دنیا شکیبا»
میدونی برای چی اینجایی؟
با گستاخی به چشمان خانم زُل زد. مدیرانی که آشنا جرأت بیشتری پیدا کرده بود. با پوزخند جواب داد.
_برای کار نکرده.
_شاید هم کارهای کرده!
قاطعیت در لحن خانم، ترساندش.
بی تفاوت گفت: « شما هیچی نمیدونین»
_شاید هم تو نمیدونی
این شیوه گفتگو داشت عصبی اش می کرد خانم لبخند آرام و کوتاهی تحویل سرش را به صورت ستاره نزدیک کرد.
_از چی فرار میکنی؟
✍ ف.سادات {طوبی}
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🌱🌾 🔰 نظرتو راجع به ستاره سهیل ناشناس بهم بگو ⬇️ https://harfeto.timefriend.net/16758370193934
سلام بزرگوار🍀
بله آرزوی همه مون همینه🌱
ولی خب واقعیت جامعه هم این نیست.
دختر شهید بودن معصومیت نمیاره...
محیطی که فرد بزرگ میشه و دوستان میتونن خیلی تاثیر گذار باشه.
پسر حضرت نوح هم که پدرش بالای سرش بود راه درستی نرفت.
البته هیچ چیز مطلق نیست.
ولی توهمین فتنه اخیر دیدیم که دوتا برادر از خانواده مذهبی روبهروی هم قرار گرفتن.
نباید اجازه بدیم شکاف بیفته بین جوون مذهبی و غیر مذهبی، دشمن داره فقط سود میبره.
ان شاءالله همه جوونا عاقبت بخیر بشن.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓