دانشگاه حجاب
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️ آموزش شماره 7⃣5⃣ 《 آموزش روبان دوزی گل رز نیمرخ》 🔰قسمت سوم آموزش 🪴به درخواس
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 8⃣5⃣
《 آموزش روبان دوزی گل رز نیمرخ》
🔰قسمت پایانی آموزش
🪴به درخواست شما عزیزان ادامه آموزش رو بارگزاری میکنم( گره فرانسوی و شاخه وحشی )
💛 برای دیدن خیاطی های آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کنید
#روباندوزی #آموزش_رباندوزی #روبان_دوزی #گل_رز_روبانی #گل_روبانی #خیاطی_آسان #آموزش_خیاطی
═ೋ❅✂️❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
هنرمندای دانشگاه حجابی
بهم بگید دوست دارید بیشتر چه نوع آموزشهایی بذاریم براتون؟
اینجا گزینه رو انتخاب کنید👇👇👇
EitaaBot.ir/poll/he6i2a
.
#چرا_چادری_شدم
امروز با دوتا خاطره همراه شما هستیم👇😉
سلام و عرض ادب
من شکر خدا در خانواده ای حزب الهی به دنیا اومدم
خانوادم از کودکی منو با حجاب و دین کامل آشنا کردن و منو کامل آزاد گذاشتن که خودم برای خودم تصمیم بگیرم...
من در سن چهار پنج سالگی عاشقانه چادر رو پذیرفتم...
از وقتی چادر سر کردم،حرف و حدیث اقوام شروع شد،میگفتن به زور مامانش چادر سر میکنه. با اینکه بچه بودم ولی تو روشون می ایستادم و میگفتم این انتخاب خودمه...
و هر چی حرف و حدیث ها بیشتر می شد من بیشتر مشتاق میشدم چادرم رو سفت تر و محکم تر بگیرم...
از یک طرف از اونایی که منو مسخره کردن و پشت سرم حرف زدن تشکر میکنم چون باعث شدن من حجابم روز به روز کامل تر بشه😇
خلاصه علی رغم تمام حرف و حدیث ها من به کوری چشمشون هر روز حجابم رو سفت تر میکنم و به خودم افتخار میکنم...
۱۴ ساله از تهران
–––––––––––––
من حدودا دو سال قبل بی حجاب بودم یعنی مهم نبود
شال از سرم بیفته نیفته
ولی یه سال قبل رفتیم مشهد اونجا دوتا هد خریدیم
بعد هیچی دیگه هدها رو انداختم و وقتی برگشتیم
بازم هد انداختم و با خریدن تبلتم و
آشنایی با کانال هاش و شهدا دیگه چادری شدم
البته میتونم بگم دعای حضرت زهرا بود 🌸🌸🌸
من عاشق حجاب و چادرم هستم
و به دوستان شهیدم که
شهید ابراهیم هادی و شهید محمد احمد مشلب هست
قول دادم که حجابمو رعایت کنم 😊😍
حجابم مایه افتخارمه😍😍🌼
وقتی یادم میفته آیت الله بهجت گفتن
هر دختر شیعه ای با بیحجابیش یه سیلی
به صورت مبارک و کبود حضرت زهرا میزنه
گفتم بسه دیگه مادرم چند تا سیلی بخوره
بسشه اگه بیحجاب باشم منم با
قاتلان حضرت زهرا فرقی نمیکنم که😞
۱۳ ساله از تبریز☺️
🎓 @Hejabuni ˝دانشگاهحجاب 🌸
دانشگاه حجاب
🛑 دیدید یه عده که این چند روز لال بودن تا عکسای همسر #شهید_الداغی پخش شد شفا گرفتن و میگن کار این شه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 گلایه مادر و همسر #شهید_الداغی به کسانی که عکسهای خانوادگیشون رو منتشر کردن☝️
🚨 مادر شهید: دخترای خوبم؛ نذارید بقیه جوون ها بخاطر شما از دنیا برن😥
═ೋ❅ @hejabuni ❅ೋ═
215944_115.mp3
4.26M
🏴
کسیکهزائرتوشد،حسینراشدهزائر
کهرنگو بو حرمتو ازآنحریمگرفته
🎙حاج سیدمهدی میرداماد
▪️روضه حضرت عبدالعظیم(ع)
◾وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) تسلیت باد
═ೋ❅ @hejabuni ❅ೋ═
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 36 میگم نکنه این سوزش چاقو باشه؟ ترور استعدادها! راسش درد
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 37
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 37
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 37
راه رو باز کنید که هانیه خانم داره میاد..
میدونستم باهوش باشم ولی نه دیگه اینقدر!
کاش میدونستم اون اشتباهاتی که داشتم چیا بودن و دقیقا چیا رو غلط داشتم.
ولی خب فقط نمره رو گفته بودن.
با این رتبه اعتماد به نفسم به اوج خودش رسیده بود
دیگه جا داشت از امروز وقتی وارد کلاس میشم همه جلوی پام بلند شند و به ترتیب یکی پس کله بچه ها بزنم!
وقتی هم که استاد میخواد شروع کنه بگه: با اجازه از بزرگان جمع!
هانیه خانم درس پس میدیم خدمت شما. جسارت ما رو ببخشید!
بله دیگه! به قول الناز اعتماد به سقف که میگن همینه!
یادم رفت بگم.
فائزه هم از نیشگون الناز مستثنی نبود.
اونم با 8 امتیاز کمتر از من، در کنار پسری به اسم سینا از دانشکده دارو سازی سوم شده بود.
نفرات بعدی چند امتیازی با ما سه نفر اختلاف داشتن.
اون روز الناز جای اینکه ناراحت باشه که قبول نشده و سر به زیر و توی خودش باشه، فقط روی مخ بود!
مثلا میخواست تا تنور داغه نون رو بچسبونه!
اون روز هم وسط همون جمعیت تا قول یه سور و سات رو ازمون نگرفت ولمون نکرد!
2 روز بعد به بهونه قبولی آزمون و شیرینی که قولش رو به الناز و چند تا از بچه ها داده بودم، توی یه رستوران سنتی بیرون شهر دور هم جمع شدیم.
خیلی وقت بود هوس یه غذای سنتی کرده بودم.
به نظرم هر غذاهای سنتی ایرانی حتما ارزش یه بار خوردن رو داره.
واقعا غذاهای ایرانی تکه!
رنگ، بو، مزه؛ اصلا همه چیزش بی نظیره.
داخل رستوران کمی شلوغ بود ولی بیرونش 4، 5 تا از تخت هاش بیشتر پر نبود.
ما هم روی آلاچیق توی فضای باز یه گوشه دنج نشستیم.
سر سبزی درخت ها و صدای شرشر آب که از زیر تخت رد میشد فضا رو رویایی تر کرده بود.
فقط صدای یکی بلبل کم داشت!
خیلی دوست دارم بگم چی خوردیم و چه کردیم .
ولی اوج معرفتم دقیقا همینجاست که بهتون نمیگم.
نه لوسم، نه مسخره! خودمم دوست دارم براتون بگم.
ولی بگم ممکنه بعضیا هوس کنن و پسفردا خرج روی دست مادر خرجای خونه بذارن.
اونوقت من میمونم و آه و نفرینایی که پشت سرم رژه میرن!
واقعا حیف این غذاها که جاش رو فست فودها بگیرن.
از غذا همینقدر بگم که با لب ها بازی میکرد.
کم مونده بود الناز ظرفشم با غذاش بخوره!
اگه سه تا لپ داشت حتما 3 لپی میخورد!
مفصل خوردیم و خندیدیم و حرفیدیم.
داشتیم آماده میشیدم بریم که چشام چهارتا شد،
اتفاقی چشمم به چهره ای آشنا افتاده بود!
اول فکر کردم اشتباه کردم.
فائزه هم گفت که خودشه ولی بازم مطمئن نشدم
شاید فقط یه تشابه چهره هست!
نه این اون نیست!
شاید اصلا دو قلویی چیزی هستن!
ولی وقتی صاحب رستوران اسمشو صدا کرد دیگه مطمئن شدم!
خاطرم هست که روز اعلام نتایج، بچه ها دورش جمع شده بودن و بهش تبریک میگفتن!
ولی اون اینجا! توی این وضع؟!
سینا با لباس نظافتچی در حال دستمال کشی و تمیز کاری و مرتب کردن تخت ها بود.
خیلی به هم ریختم و هر چی خورده بودم کوفتم شد!
واقعا چرا باید حتی یکدونه نخبه این مملکت اینطور باشه!
اونقدری اوضاع مالیش داغون باشه و بهشون بها داده نشه که جای اختراع و فلان و بیسار مجبور به کارگری بشن!
کاش میشد براشون کاری کرد. حیف از پارتی بازی هایی که حق و ناحق رو قاطی کردن..!
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
واجب فراموش شده ج1.mp3
4.16M
🎵 آموزش کاربردی #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر
🔅جلسه ۱
⚜️ اهمیت این دو واجب
🔷 #واجب_فراموش_شده
🌐 کانال مصطفی شبهه
═ೋ❅ @hejabuni ❅ೋ═