eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ پیشنهادی برای وزیر محترم علوم، در رابطه با ادعای ایشان درباره ======================= حجت الاسلام راجی @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و دوازدهم🎬: انس یا الله گویان وارد خانه شد ، تقه ای به درب اتاق زد، مول
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و سیزدهم🎬: چند دقیقه از رفتن انس نگذشته بود که باز درب خانه را زدند و از سرو صدای پشت درب مشخص بود که ابوبکر و آن فرد یهودی به همراه جمعی از مهاجرین و انصار پشت درب هستند. درب باز شد و جمع وارد اتاق علی علیه السلام شدند. پس از عرض سلام ، انس بن مالک از جا بلند شد و با اشاره به آن مرد یهودی گفت: ایشان اینک داخل مسجد شدند و گفتند: وصی حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)کجاست؟ مردم اشاره به ابوبکر کردند این مرد یهودی به ابوبکر گفت: می خواهم از تو سوالی بپرسم که غیر از پیامبر یا وصی پیامبری آن را نمی داند! ابوبکر گفت: سوالت را بپرس! این مرد جواب داد : خبر بده به من از آنچه خداوند نمی داند و از آنچه برای خدا نیست و از آنچه نزد خدای عزوجل نیست!!! در این هنگام ابوبکر گفت: ای یهودی این سخن زنادقه ( که اصلا خدا را قبول ندارند) هست! و سپس ابوبکر و این مسلمان های حاضر ، این شخص را هو و مسخره کردند! و سپس عبدالله بن عباس از جا برخواست و گفت:با این مرد به انصاف برخورد نکردید اگر جوابش را می دانید که بگوییدش و اگر نمی دانید ببرید نزد کسی که جواب سوالش را می داند!که من از رسول خدا (صلوات الله علیه و آله)شنیدم که در حق علی (علیه السلام) فرمود :پروردگارا به قلب علی (علیه السلام) قوت و نیرو ببخش و بر زبانش ثبات و قِوام بده. و این شد که ابوبکر و حاضرین نزد شما آمدند تا ابوتراب جواب سوالات را بگوید که بی شک اگر جوابی باشد در نزد شماست و لاغیر و... در این هنگام انس ساکت شد و ابوبکر به سخن در آمد و گفت: ای ابا الحسن این یهودی از من سوالات زنادقه را پرسید! علی علیه السلام نگاهی به جمع انداختند و فرمودند: چه می گویی ای یهودی؟ ابوبکر نگذاشت آن یهودی حرفی بزند و زودتر گفت:میگوید ازتو سوالی دارم که جوابش را فقط پیامبر یا وصی پیامبر می داند! علی علیه السلام رو به آن شخص یهودی گفت: سوالت را بپرس . یهودی سوالات را برای حضرت گفت. حضرت علی (علیه السلام) بدون تعلل فرمودند: اما آنچه را که خداوند متعال نمی داند؛خودِ شما یهود هستید که می گویید «ان عزير ابن الله، والله لا يعلم أن له ولدا» عُزَیرِ پیامبر پسر خداست و حال آنکه خداوند عزوجل نمی داند که پسری دارد!! و اما آنچه که نزد خداوند سبحان نیست ؛ ظلم و عجز نزد خدای متعال نیست. و اما آنچه که برای خدای منان نیست ؛ برای خدای متعال شریکی نیست. با تمام شدن سخن مولا علی علیه السلام ، جمع در بهت و سکوتی عجیب فرو رفت ، گرچه همگان می دانستند که براستی علی همان حق و حق همان علیست اما انگار این مسأله هر روز و هر روز باید خود را به رخ این جمع پیمان شکن می کشید که حق را به حال خود گذاشتند و باطل را چسپیدند و سکوت جمع با صدای ان یهودی شکست. یهودی با شنیدن جواب سه سوال خود ،با صدای بلند گفت :«اشهد ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله وأنك وصى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم» شهادت می دهم که خدا یکی هست و محمد [صلوات الله علیه و آله] رسول خداست و مُسَلَّماً تو (علی بن ابی طالب [علیهما السلام] وصی رسول الله [صلوات الله علیه و آله] هستی. در این هنگام ابوبکر و مسلمان ها رو به علی علیه السلام گفتند : ای برطرف ‏كننده ‏ى غم ها. ابوبکر از جا برخواست و به تبع او مهاجرین و جمع پیش رو هم بلند شدند و سر مبارک علی علیه السلام را بوسیدند و گفتند ای زداینده غم ها..... فضه که از پشت درب شاهد گفتگوی آنها بود ، با دیدن این صحنه ، اشکی را که گوشه چشمش لانه کرده بود گرفت و آرام زمزمه کرد: وای بر شما، وای برشما که نام مسلمان برخود نهادید و از اسلام واقعی بویی نبردید ، وای برشما که وصی رسول الله را در بین خود دارید و او را تنها گذاشتید ، وای بر شما که حق را خانه نشین کردید و ناحق را بر مسند نشاندید و اگر این کار نمی کردید و در پی علم واقعی بودید ، اینک معدن علوم یکی یکی علم این جهان خلقت را برایتان آشکار می کرد و زندگیتان چنان پیشرفت می کرد که در فهم و درکتان نمی گنجید اما حیف و صد حیف که.... ادامه دارد... 📝ط_حسینی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و سیزدهم🎬: چند دقیقه از رفتن انس نگذشته بود که باز درب خانه را زدند و از
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و‌چهاردهم🎬: ثعلبه کودکی نوپا شده بود و با قدم های کوچکش در حالیکه مادرش فضه را همراهی می کرد ،کوچه های خاکی و غم آلود مدینه را طی می کرد تا به مأمن و پناهگاه امن مادر برسد و با فرزندان مولایشان علی علیه السلام گرم بازی شود. فضه از جلوی درب مسجد می گذشت ،او با دیدن این مسجد ، یاد حبیب و عشق الهی اش ، پیامبرصلی الله علیه واله و بانویش زهرا سلام الله علیها می افتاد و در خاطرش صحنه ها شکل میگرفت و مردی را میدید بسان خورشید با دستانی بسته که عده ای شیطان انسان نما، کشان کشان او را به سمت مسجد می کشاندند. فضه چون همیشه بغض گلویش را فرو خورد ،می خواست با سرعت از جلوی درب مسجد بگذرد ، چون می دانست احتمالا خلیفه خودخوانده و غاصب با ایادی اش اینک در آنجا جمع است ، اما سرو صدایی از مسجد بلند بود ، فضه کنجکاو شد و از سرعت قدم هایش کم کرد. خم شد و کودکش را از زمین بلند کرد و به بغل گرفت ، در این هنگام زنی با عبا و روبنده در حالیکه با خود حرف میزد از مسجد خارج شد . فضه جلو رفت و گفت : خواهر جان ،در مسجد چه خبر است که ما بی خبریم؟؟ آن زن که گویی گوشی برای شنیدن پیدا کرده با صدای بلند گفت :چه خبر می خواهی باشد ؟! اصلا بعد از عروج پیغمبر به جز خبر ظلم و بی عدالتی و بی کفایتی ، خبری هم از این مسجد بیرون میزند؟ بازهم ظلم ....باز هم قتل در قالب فرمان دین خدا...آخر کجا؟! خدا در کجای دینش گفته که مسلمان، خون مسلمانی دیگر بریزد ، آن هم به بهانهٔ خراج و صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد : کجای احکام خدا آمده که مردی را بکشی و همان دم با زن آن مرد ، ازدواج کنی و همبستر شوی؟! آیا این غیر ظلم است ؟ آیا این عمل شنیع غیر از زنا هست که ایادی خیلفه انجام دادند و به اسم دین به آن سرپوش گذاشتند؟ فضه سرش را نزدیک سر زن کرد وگفت :چه کسی را کشتند و به چه علت و که او را کشته؟ زن آهی کشید و‌گفت : مالک بن نویره سرپرست قبیله بنی یربوع ، گویا خلافت ابوبکر را برنتافته وگفته او را وصی به حق پیامبر نمی داند و از دادن زکات به کارگزاران ابوبکر امتناع کرده و خالد بن ولید او را می کشد ودر همان مجلس با زن زیبا و‌جوان او..... زن به اینجای حرفش که رسید آهش به آسمان رفت... فضه با ناراحتی که در صدایش موج میزد گفت: ابوبکر...ابوبکر به مجازات این کارش چه برای خالد ملعون در نظر گرفته؟ زن سری با تاسف تکان داد و گفت : ابوبکر می گوید او اجتهاد کرده و نباید مجازات شود ...هیچ قصاصی برای او‌ در نظر نگرفته و حتی همچنان او را بر جایگاهش پابرجا گذاشته و.... فضه کودکش را در آغوش سخت فشرد و همان طور که زیر لب می گفت : فقط نام اسلام....هیچ از اسلام نمانده ...واویلا یا رسول الله....به طرف خانه مولایش علی علیه السلام راه افتاد... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.mp3
21.97M
قسمت 3⃣ 📗 کتاب صوتی "خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان" 🥰🥺 🎙با صدای ‎‌✾࿐༅ eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی‌که‌بخواهد‌ازراه گناه‌به‌مقصدی‌برسد، دیرتربه‌آرزویش‌می‌رسد. وزودتر‌به‌آنچه‌می‌ترسد، گرفتارمی‌شود. +امام‌حسین‌جان[ع]فرمودند! ╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮ صلی الله علیک یا اباعبدالله ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯ | @Hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قال رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلّم): لا یخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ، فَانَّ ثالِثَهُما شَیطانٌ ♨️ هیچ مردی با زنی خلوت نکند که سومین آن‌ها شیطان است! 📝 مستدرك الوسايل، حديث ۱۶۶۷۱ ‎‌✾࿐༅ eitaa.com/hejabuni