17.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سقوط_یا_صعود
🔻از زنان بگو
جایگاه زن در غرب
@media_secret
#واقعیت_غرب
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
قسمت 12معجزه عشق.mp3
9.66M
⏳قسمت دوازدهم روایت داستانی هجده بانو منتشر شد
✉️معجزه عشق
«... بعد ازدواج به امارت رفتم و آرایشگاه زدم نوع کارم طوری بود که با افراد مختلف در ارتباط بودم که اکثرا اروپایی و عرب بودن اعتقادم این بود که بهشت و جهنم توی این دنیاست ... »
🎙 روایت بانو محبوبه امیدوار
بانویی که برای فرار از خودش تا مرز مسیحی شدن رفت
✨ مجموعه پادکستهای دین و آرامش
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
.
.
امام حسین علیه السلام: خداى من !
مرا با رحمتت بطلب تا به تو برسم و
با نعمتت جذبم كن تا به تو روى آورم...🌱
إلهي! اُطلُبني بِرَحمَتِكَ حَتّى أصِلَ إلَيكَ،
وَاجذِبني بِمَنِّكَ حَتّى اُقبِلَ عَلَيكَ...
الإقبال(طبعة دار الكتب الإسلاميّة) صفحه 348
.
.═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
#گزارش
#بینالملل
📑یک مطالعه جدید نشان می دهد که تجاوزات جنسی در ارتش آمریکا ممکن است سه تا چهار برابر بیشتر از تخمین پنتاگون باشد.
🔻درحالی که ارتش 35900 تجاوز جنسی را در سال 2021 گزارش کرد، این مطالعه نشان داد که تعداد واقعی ممکن است تقریباً 75500 بوده باشد. برای سال 2023، پنتاگون 29000 آزار جنسی را گزارش کرد، اما محققان پشت این مطالعه می گویند که تعداد واقعی ممکن است 73700 بوده باشد.
🌐منبع:https://taskandpurpose.com/news/military-sexual-assault-rates-higher-than-pentagon-estimates/
#تولیدی
http://eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_شصت_دوم🎬: بالاخره ماشین به روستایی بزرگ که بیشتر به شهری کوچک شبیه بود
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_شصت_سوم 🎬:
مریم خانم به دو مرد پیش رویش چشم دوخته بود و با تعجب به بحث آنها گوش می کرد، حالا بحث از تحقیقات هم گذشته بود و آقا محمود سعی داشت همین الان تا تنور داغ است، نان را بچسپاند و دست آقای مقصودی را در دست گرفت و همانطور که لبخند ملیحی میزد گفت: ببین آقای مقصودی، من میخوام امروز تمام کارها اوکی بشه و این وصلت را انجام شده فرض کنیم، راستش من مجذوب خانواده شما و متانت دخترتون شدم و مطمئنم تمام دنیا را بگردیم، دختری بهتر از دخترخانم شما برای روح الله پیدا نمی کنیم، از طرفی روح الله هم پسر مؤمن و متعهدی هست، مرد کار هست، درس دین خونده، حلال و حرام و خدا و پیغمبر سرش میشه، دریک کلام یعنی میتونه دختر شما را خوشبخت کنه، پس حالا که قدم رنجه کردین و تشریف آوردین همین جا یه مهریه تعیین کنید و به قول معروف یه صورتجلسه هم بنویسیم و تمامش کنیم.
فتانه که با ظرف میوه از در اتاق داخل امد با شنیدن این حرف، انگار خشکش زد و مریم خانم هم چنین حالی داشت، هیچ کدامشان به مخیله شان خطور نمی کرد که بحث به اینجا بکشد.
مریم خانم با حرفهایی که از فتانه شنیده بود، دودل بود و نمی خواست دخترش را ندیده و نشناخته دست پسری بدهد که چند بار زن بابایش که حکم مادرش را داشت کتک زده بود، برای همین با ایما و اشاره به همسرش فهماند که قبول نکند.
اما آقا محمود دست بردار نبود، انقدر گفت و گفت تا آقای مقصودی شل شد، آقای مقصودی برای اینکه طرف کوتاه بیاید مهریه بالایی گفت که فتانه جا خورد و گفت: ششصد و خورده ای سکه؟! چه خبره آقا؟! مگه عروس، شاهزاده تشریف دارن؟! یه طلبه ساده است، حالا اگر خانم دکتر بود دیگه چی مهریه میگفتین والاااا...
محمود چشم غره ای به فتانه رفت و گفت: برو کاغذ و قلم بیار..
فتانه اوف بلندی کرد و بیرون رفت و اینقدر طولش داد که آقای مقصودی چند بار عنوان کرد که باید برود.
بالاخره قلم و کاغذ رسید و آقا محمود علی رغم مخالفت فتانه، یک صورتجلسه بر وفق مراد پدر عروس نوشت و جالبه هر دو مرد پای این برگه را امضاء کردند.
مریم خانم که به این موضوع حس خوبی نداشت با اشاره به همسرش به او فهماند که وقت رفتن است و با بلند شدن آقای مقصودی، همه از جا بلند شدنددر همین حال مجید و سعیده هم وارد اتاق شدند، انگار از طرف فتانه مأمور به کاری بودند که از شانس بدشان وقت خدا حافظی آمدند.
آقای مقصودی و همسرشان از در خانه بیرون آمدند و به طرف ماشینشان که آن طرف کوچه پارک کرده بودند رفتند.
مریم خانم که خیلی عصبانی بود، به محض بسته شدن در رو به همسرش گفت: آخه این چه کاری بود کردی؟! یعنی دستی دستی دختر خودت را سوختی، مگه نشنیدی زن بابای پسر چی گفت؟! میگفت اونو زده...
در همین حین از پشت سر صدای کلفت مردی بلند شد: سلام...به به جناب،خوش آمدین
آقای مقصودی برگشت طرف مرد و با دیدن چهره آشنای او لبخندی زد و گفت: سلام از ماست، حالتون چطوره؟!
مریم خانم با تعجب نگاه کرد و گفت: ایشون کی هستند؟
آقای مقصودی همانطور که دست مرد را در دستش میفشرد گفت: ایشون برادر فتانه خانم هستند، دایی روح الله هم به نوعی محسوب میشن، دفعه قبل برای تحقیق پیش ایشون هم اومدم.
مرد لبخندی زد و بدون مقدمه رو به مریم خانم گفت: ببینید روح الله طلاست...طلای بیست هست قدرش را بدونید و تو را خدا تا میتونید از این خانه و فتانه دورش کنید و بعد صدایش را آرام تر کرد و گفت: درسته فتانه خواهرم هست، اما در حق این پسر خیلی ستم کرد، هر چی روح الله بزرگوارانه برخورد میکرد، فتانه دریده تر میشد، ان شا الله به مبارکی به پای هم پیر بشن...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
هدایت شده از مکالمه عربی | ترنم حیات
دوستانی که اربعین کربلا عازمید
حتما قبلش از این کانال بهره ببرید👇
✅ eitaa.com/joinchat/517996909Ced1efe55e2
بدون این، عزیزتون رو سفر نفرستید👆
من یه دختر نوجوانم!👩🏻🦱
مثل تمام نوجوان های توی این سن مشکلات زیادی داشتم از جمله مشکلاتم فشار روانی بود که به تنهایی داشتم تحمل میکردم تا اینکه یه روز تو مدرسه زیر میز یه برگه پیدا کردم که ......
خاطرات زیبای یک نوجوان کیپاپر 👩🎤
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
•°•.m4a
3.25M
به نام خداوند احساس پاک
همان که آفریده ما را ز خاک
پارت اول یک تلنگر دوستانه ☘
_کاری از رادیو اسرار 😊❤️
داستان یک نوجوان که در مرداب کیپاپ افتاده و نه میتواند آن را رها کند و نه میتواند ادامه بدهد .
@Radio_asrar
#جوان_نوجوان
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
°•°.m4a
2.51M
وقتی رفتم خونه فکر کنم دو ساعتی داشتم تو گوگل در مورد بی تی اس مطلب می خوندم .....
پارت دوم یک تلنگر دوستانه ☘
_کاری از رادیو اسرار 😊❤️
@Radio_asrar
#جوان_نوجوان
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872