▪️انالله و اناالیه راجعون
سپاه پاسداران خبر شهادت سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را تایید کرد.
▪️سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر شهادت سرلشکر حاج قاسم سلیمانی در حمله بالگردهای تروریستهای آمریکایی در عراق را تایید کرد.
💓 حاج قاسم شهادتت مبارک😭
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سردار سلیمانی و مشق حجاب
😭 میدونید چرا با آسمونی شدن #سردار_سلیمانی، همه شوکه شدن و هیچکی باورش نمیشد؟!
👈بذارید با یه سوال دیگه این سوال رو جواب بدم. میدونید چرا دخترا وقتی باباشونو از دست میدن، تا آخر عمرشون احساس تنهایی میکنن؟! چون دخترا به خاطر لطافت و ظرافتشون از همون دوران کودکی، تکیه میدن به قدرت باباشون. مینازن به قوت باباشون. تکیه گاهشون پدرشونه و تو ذهنشون ازش یه #اسطوره میسازن که همه ی مشکلات و غمها رو اون باید حل کنه. برای همین هیچ وقت باورشون نمیشه که یه روز این تکیه گاهشون، با رفتنش، خودش بشه غم زندگیشون....
❌بر خلاف #پسرا که به جای #ناز بودن، #نیاز هستن و فطرتا بیشتر وابسته به محبت مادرشونن. ولی خب کما بیش هم #دخترا ناز و نیاز رو با هم دارن و هم پسرا. فقط میزانش فرق داره.
🔙 حالا بیام برگردم به سوال اول. آره کل مردم ایران یه جورایی تکیه کرده بودن به حاج قاسم...وقتی داعش تا مرزهای ایران از سمت بغدادپیشروی کرده بود، این اسم حاج قاسم سلیمانی بود که فراریشون داد. وقتی دو سه تا از نوچه هاشون اومدن و تو مرقد امام ترقه بازی کردن، این رفقای #حاج_قاسم بودن که گرا دادن تا از ایران، مقر داعش تو سوریه با موشک نقطه زن متلاشی بشه... این صدای حاج قاسم بود که همه ی دخترای این سرزمین، چه با حجاب و چه بی حجاب رو دختر خودش صدا زد.
🖤واسه همین هم همه دوسش داشتن و دارن و همه براش اشک می ریزن و دلشون به درد اومد. فعلا کاری با بی حجابا ندارم. روی سخنم اول با باحجابهاست. باحجابایی که یه روزایی هوای بی حجابی هم به سرشون میزنه. کانال ما دانشگاه حجابه. باید از همین فرصتها استفاده کنیم تا #درس_حجاب رو بدیم. تو شهر آدم مسلمون زیاده. نماز رو خیلیا میخونن. ولی نگاه خدا به اونایی که همیشگی نماز میخونن و سر وقت، یه جور دیگه ایه. حجابمونم باید اینطوری باشه. همیشگی و کامل....
📝 حاج قاسم سلیمانی پدر مهربونی بود برای همه دخترای این سرزمین. اصلا رفته بود که دست هیچ حرومی به دخترای این سرزمین نرسه. ولی خب مرد تقوا هم بود. توصیه هایی هم داشت. مثل باباهایی که به دخترشون میگن دخترم درسته شاید بعضی وقتا حوصله نداشته باشی، ولی برای موفقیت باید مشقاتو همیشه خوب و کامل بنویسی، مطمئنا حاج قاسم هم یه همچین در خواست و انتظاری از همه داره. در کنار دخترم گفتنای قشنگش، یه #سرمشق حجابی هم برای همه نوشته تا دختراش تا آخر صفحه اون رو کامل و خوش خط ادامه بدن....#دختر_خاص
🗒 حالا تکلیف کسایی که تا حالا کمتر به مشق حجابشون اهمیت میدادن، سنگینتره. کسایی هم که کلا نرفتن سمتش، زود دست به کار بشن. از یه جایی شروع کنن. دو سطر هم بنویسن غنیمته. فصل امتحان خیلی نزدیکه. اصلا امتحان همین حالا شروع شده. اقترب لناس حسابهم و هم فی غفله معرضون....خدا نکنه از دسته ی افرادی باشیم که موقع حساب و کتابشون نزدیک شده و اونها هنوز دنبال بازیگوشی هستن و غافل از هدف خلقت....
#تولیدی
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🍂میدونم که چند وقته با #شهادت_سردار، به یادش اشک میریزی و غصه میخوری....
🍂میدونم منتظر انتقام کشور ازآمریکایی ... یه #انتقام_سخت...
تا مرهمی بر زخم دلت باشه...
اما
☝️مگه غیر از اینه که #انتقام از #آمریکا
انتقام از تفکر آمریکاییه❓
انتقام از تفکر غرب پرستیه❓
🔺اگر محصّلی، نیت کن از این به بعد بهتر از قبل درس بخونی📖،امام زمان پارکاب درجه یک میخواداا☝️
🔺اگه خانه داری...خونه ت رو دور کن از تجملات، از کالاهای خارجی، آهنگهای غربی، از غذاهای ناسالم، از یاد غیرخدا ...
#فرزندآوری و تربیت فرزندان صالح و انقلابی ...
⬅️اینا راه انتقام توست... 👌
🔺اگر دانشجو یا طلبه ای... خوب مطالعه کن و تحقیق... بعد شروع کن به روشنگری...بخصوص الآن تا زمان انتخابات مجلس ...
❌کمک کن افرادی وارد مجلس بشن که ضد تفکر آمریکایی باشند...
✔️ اینجوری قطعاً انتقام خون #حاج_قاسم رو تو این برحه از تاریخ انقلابمون خواهی گرفت.
#شب_جمعه
#بیادسردار_سلیمانی
#تولیدی_کامل
🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🏴 تو غم انگیز ترین دوری دوران منی🏴
▪️◾️◼️◾️▪️
▪️دل نوشته باید که از دل آید،و آنچه ز دل، درون قلم جاری شود،گویا بر دل می نشیند...
سردار دلها
سرداری که بر دل و جانمان تأثیر گذاشت
و چه زیبا در دلمان نشست...
▪️ای در دلم بنشسته...
هزاران بار بمیرم،از داغ تو کم است.
قهرمان امت...
▪️برایمان اَمَّن الیُّجیب....بخوان
شاید دل هامان در نبودت لحظه ای آرام گیرد.
سردار
▪️ما روزگار آنان که تو را از ما گرفتند سیاه می کنیم...ما لشگر حاج قاسمیم.. لشگر تو!
اشک و بغض رهبرمان را بی جواب نمیگذاریم
▪️بسم الله القاسم الجبارین...
▪️دعایمان کن سردار،که یار باشیم... نه بار!
ای فاتح قلوب ما
به دعایت سخت محتاجیم!
بهار
#تولیدی_کامل
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
☄☄☄
#جرعهایازدریایافتتاح🌊
ستایشخدایراکهدرهمشکنندهسرکشان
ونابودکنندهستمکاراناست⚡️🔥
〰〰〰
💗فرازی از
دعای زیبای #افتتاح📖
#پروفايل 🦋
#رمضان 🌜
#حاج_قاسم
#تولیدی_کامل
🌸@hejabuni I دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓