eitaa logo
دانشگاه حجاب
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
183 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ١٩ستاره سهیل هق‌هق گریه‌اش گرفت. خودش می‌دانست چرا گریه می‌کند، اما سعی کرد، طبق برداشت عمویش وانمود کند. راه دیگری برایش نمانده بود. -عمو داری گریه می‌کنی؟ من بمیرم اشکتو نبینم دختر سرتو بگیر بالا. ستاره، عمو! - چرا شما این‌قدر به من بدبینین عمو؟ چرا این‌قدر نصیحتم می‌کنین؟ مگه من بچه‌ام؟ به پیر، به پیغمبر، من بزرگ شدم. اگه ناراحتین من از این‌جا می‌رم. مزاحم زندگیتون نمی‌شم. عمو کمی خودش را جلوتر کشید. سر ستاره روی سینه‌اش گذاشت و دستانش را دور بازوانش انداخت. -گریه نکن عمو! منم سر پیری یه غری می‌زنم. یه‌چیزی می‌گم. فکر می‌کنم جوونا همه باید مثل زمونه‌ی ما باشن. الحمدلله تو اهل نمازی. من دلم قرصه. فقط دلم می‌خواد.. اصلا هیچی! اشکاتو پاک‌کن. یعنی چی ازین‌جا می‌ری؟ مگه من مردم عمو؟ امان از دست شما جوونا، کاری می‌کنین آخرش آدم خودش بیاد معذرت‌خواهی کنه. ستاره در میان هق‌هق گریه‌ خنده‌اش گرفت. با صدای خش داری گفت: «خدا نکنه عمو! منظوری نداشتم.» اشک‌هایش را پاک کرد. -ها، عمو! بخند قربونت برم. صدای خنده دونفره شان بلند شد. کمی آن‌طرف‌تر، عفت از اتاقش بیرون آمده بود. درحالی‌که دستش روی چهارچوب در اتاق و متری را دور گردنش قرار داشت به آن‌ها نگاه کرد، جلوتر آمد. با هرقدم که به سمت همسرش نزدیک می‌شد لبخندش پهن‌تر می‌شد. عمو درحالی‌که به ستاره می‌گفت دختر خودمی، سر ستاره را بوسید و نگاهی به عفت انداخت. -به‌به عفت خانم خودمون! عفت گردنش را کج کرد و سعی کرد با لبخندش را حفظ کند. -برادرزاده و عمو چه دل و قلوه‌ای می‌دن! چایی می‌خورین براتون بیارم؟ عمو به مبل تکیه داد. دستش را روی زانویش کشید. -بیار، قربون دستت. بعد نگاهی پرسشگر به برادرزاده‌اش انداخت. ستاره بینی‌اش را بالا کشید. از روی مبل بلند شد. -نه، عفت جون! خسته‌ام. خوابم میاد. از کنار عفت که رد شد، دستان یخ‌کرده‌اش را که روی بازویش کشیده شد، حس کرد. -عزیزم! خوب بخوابی. وارد اتاق شد. شالش را باز کرد و روی تخت انداخت. خودش هم درست همان‌جا، کنارش نشست. دلش هنوز گریه می‌خواست. طاق باز روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شد. در ذهنش اما تماشاچی اتفاقاتی بود که جلو چشمانش رژه می‌رفت. رفتنش به مسجد، آن خانم چادری که در سرویس‌ها دیده بود، زمین خوردنش، آن آقای روحانی و خانم بداخلاقی که به او تهمت زده بود و طعنه‌های بی‌امان دلسا. با خودش فکر کرد که بدشانس‌ترین دختر دنیاست. به پهلو خوابید. خیسی بالش را زیر گونه‌هایش حس کرد. آن‌قدر غرق افکارش شده بود که اشک ریختنش را احساس نکرده بود. قطرات اشک، گل‌های صورتی بالشش را پررنگ‌تر، جلوه می‌داد. صدای پیام گوشی‌اش را شنید. در دلش گفت:"حالم از همتون بهم می‌خوره" با پایش ضربه‌ای محکم به کیف زد. کیف، با صدای زیاد روی زمین پرت شد. صدای شکستن چیزی از درون کیفش بلند شد. چشمانش داشت سنگین می‌شد. یادش آمد که چطور نماز نخوانده را، خدا در برابر عمویش، خوانده حساب کرده بود. نگاهی به ساعت دیواری روی اتاقش انداخت. عقربه‌های قلب مانند، ساعت یک و پانزده دقیقه را نشان می‌داد. می‌دانست که دیگر نمازش قضا شده، ولی چیزی نمی‌گذاشت راحت بخوابد. چند بار پهلو به پهلو شد. تا اینکه پنج دقیقه بعد، تصمیم گرفت بعد از قضای نمازش بخوابد. دلش نمی‌خواست برای وضو گرفتن، از اتاق بیرون برود. دوست نداشت دوباره مورد بازجویی و نصیحت قرار بگیرد. یادش آمد که گاهی عمو با بطری آب، وضو گرفته بود. به سمت کمد لباسی‌اش رفت. حوله سبزرنگی را برداشت. چهارزانو گوشه‌اتاق، پایین پنجره نشست. حوله را روی پاهایش گذاشت و با آب بطری که روی میزش بود، وضو گرفت. چادر نماز کرم رنگش را از روی صندلی برداشت. قبل از این‌که نماز بخواند، به سمت کشوی میزش رفت. جعبه بزرگ رنگی را بیرون آورد. درش را باز کرد. چنددقیقه‌ای چشمانش را بست و فقط بویش کرد. بوی عطر یاس داخل جعبه، تمام فضای اتاق را پر کرد. اما خیلی سریع در جعبه را بست و سرجایش گذاشت. کمی گشت تا مهری از بین وسایلش پیدا کرد و نمازش را خواند. بعد از نماز چنددقیقه‌ای بی‌حرکت نشست. همان‌طور که به مهر زل زده بود، اشک می‌ریخت. نگاهی به ناخن‌های لاک زده‌اش انداخت. یادش رفته بود قبل از وضو لاکش را پاک کند،اما گشت و گشت به دنبال توجیهی برای رفتارش. -من بدون لاکم وضو می‌گرفتم، نمازم بهتر ازاین نمی‌شد. فقط می‌خواستم بی‌حساب بشیم، که شدیم. ازین زندگی خسته شدم، می‌فهمی؟ به همه خوبْ خوبْ رسید ، به ما که رسید ته کشید. و این توجیه، آغاز توجیه‌های بعدی‌ زندگی‌اش را رقم زد. روی زمین، کنار مهرش دراز کشید. دانه‌های اشک، مهرش را خیس کرد. با بوی نَم مهر تربتش خواب رفت. ❌کپی رمان ممنوع! ✅ کپی بقیه پست ها آزاد 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
♨️خشونت و ظلم به زنان در صنعت فرانسه صدای سناتورها را درآورد 🔻آزار جنسی و فیزیکی در صنعت پورن فرانسه به صورت سیستمیک وجود داره و قانون گذاران باید نظارت بیشتری بر فیلم ها و محصولات صنعت پورن داشته باشن و از کودکانی که به شدت آسیب می بینند محافظت کنند 🔻گزارشی با عنوان "جهنم پشت صحنه" اولین گزارش پارلمان فرانسه هست که به طور اختصاصی روی این مسئله تمرکز کرده، صعنت پورنی که از آن به نام درنده یاد می کنند 🔻در این ویدیوها خشونت شدیدی علیه زنان اعمال میشه. هشدار جدی ای که سناتورها داده اند در رابطه با افزایش کودکانی هست که این ویدیوها را تماشا می کنند با اینکه دیدن این فیلم ها برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است 🔻سناتورها خواستار تغییر در قوانین برای حل معضلات ناشی از صنعت پورن هستند ــــــــــــــــــــ 📌 بچه‌ها هم نشستن بی‌صبرانه منتظر تغییر قانونن تا دیگه فیلم بد نبینن... ینی خاک بغ سغتون با این افکاغ قدیمی‌تون 😂🖐 📌 بند اول قانون جدید لو رفت: ➖ هرکی فیلم 18+ ببینه خره... 😂😂 🌐منبع:https://www.theguardian.com/world/2022/sep/28/sexual-abuse-systemic-in-predatory-french-porn-industry-senate-finds 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
006.mp3
1.87M
6 🔹 چرا ما نیاز به جهاد تبیین داریم؟ 🔶 دین دارای پیچیدگی هایی است که اگر تبیین نشود دشمن از این پیچیدگی ها استفاده کرده و ضربه میزند استاد پناهیان 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
یا ⁉️ ✅ اولین تکلیف مادر، مدیریت راحت‌ طلبی 🔰طبق گفته‌ی بزرگان،از سن ۷ تا ۱۴ سالگی، بهترین زمان مدیریت راحت طلبی فرزندمون هست ❌ خیلی از بزهکارا مشکلشون اینه که موضعِ درستی نسبت به راحت طلبی نگرفتن ،بهمین خاطر در جوانی اسیر شدن(شهوت جنسی، شهوت مال،شهوت قدرت،شهوت شکم و...) ✅شهوت پرستی مانع خودسازی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸این خبره بود که دیروز زدیم؟ من از دیروز برای نماینده‌های مجلس فرانسه نگران شدم که قراره به این همه فیلم پورن بیشتر از قبل نظارت کنن!! 😂😂 پ.ن: یکی نیست بگه اینا قبل از حرف شما، خودشون به دقت نظارت داشتن... شما خبر ندارید... 😂😂 🎓 @Hejabuni | دانشگاه‌حجاب 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حس درونی یک خانم ژاپنی از آزادی روابط در کشورش 📣«وندی شلیت»: مردان دلیل اصلی ازدواج نکردن شان را وجود زمینه های گسترده ی برقراری رابطه ی جنسی بدون تعهد، مطرح می کنند. ✨ چراغ؛ همـراهی برای درست تـر دیدن 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
بخش بیست و سوم 🔶 حالا سوالی که اینجا پیش میاد اینه که چرا با اختلاس گران در ایران برخورد نمیشه؟ یا سوال میشه که چرا رهبری جلوی فساد در کشور رو نمیگیره؟ مگه قدرت نداره؟ مگه مطلع نیست؟ در این زمینه بحث زیاده ولی سعی میکنیم خیلی مختصر نکاتی رو عرض کنیم. 🔺 اولا اینکه گفته میشه نظام جلوی مفسدین نمی ایسته این حرف غلطیه. شما کافیه یه نگاهی به هزاران دادگاه مخصوص مفسدین در کشور بندازید. 🔺 اینکه عموم مردم وقت ندارن بررسی کنند که قوه قضائیه داره با مفسدین برخورد میکنه دلیل بر این نمیشه که واقعا برخوردی نباشه. طرف به اندازه یه دقیقه نرفته توی اینترنت جستجو کنه بعد هی میگه چرا با مفسدین برخورد نمیشه! 🔶 بله قبول دارم که از نظر رسانه ای جبهه انقلاب ضعف داره. دشمن یه مشکل رو میتونه میلیون ها توئیت براش بزنه ولی ما هزاران خوبی کشور رو نمیتونیم به اندازه ده تا توئیت به مردم بگیم. ⭕️ در مورد اینکه رهبر انقلاب چرا برخورد نمیکنند اول اینکه مگه ایشون مسئول قوه قضائیه هست که برخورد کنه؟! اگه قرار بود خود رهبری مستقیما برخورد کنه که دیگه قوه قضائیه برای چی نیاز بود؟ نه بزرگوار. هر کسی توی این کشور وظیفه مخصوص به خودش رو داره. از هر کسی باید بخوایم که وظیفه خودش رو درست انجام بده. 📌ادامه دارد۔۔ 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°|💛🌾 ســکوت‌مسئلہ‌سازش‌فــراترازدر‌ڪ‌است ڪہ‌حفظ‌وحدت‌امت‌سیاست‌حسن‌است 🌾بمناسبت سالروز صلح امام حسن (ع) 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 احتمالاً دشمن از این تصاویر بیشتر از موشک‌های بالستیک‌مون می ترسه! ✨هم نخــــبه ✨هم مــحجبہ ✨هم مــــــادر 🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ماشاالله به دهه هشتادیا👌 💌 🔸نجف آباد اصفهان مدرسه بنت الهدی / پایه ی ششم 🔸اراک / مدرسه الزهرا 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ٢٠ستاره سهیل با صدای زنگ گوشی، از خواب پرید. سراسیمه صدای زنگ را دنبال کرد. چادر نماز کرم رنگش حسابی بغلش کرده بود، آن قدر که به سختی خودش را کشید تا دستش به کیف رسید. زیپ کیف باز بود. خواب‌آلود دستش را داخل کیف برد. ناگهان جیغ کوتاهی کشید. انگشت اشاره‌اش را بیرون آورد و ناخودآگاه در دهانش گذاشت. چیزی انگشتش را بریده بود. خواب از سرش پرید. گوشی هم‌چنان زنگ می‌خورد. با چشمان بازتری داخل کیف را نگاه کرد. آینه جیبی‌اش شکسته بود. با احتیاط، گوشی را بیرون کشید و تماس را وصل کرد. -الو، سلام، مینو! چقدر زنگ می‌زنی بابا کله‌ی صبح؟ سر آوردی؟ امروز؟ ای وای! به کل یادم رفت. تو الان دانشگاهی؟ باشه، تا یه ساعت دیگه خودم‌رو می‌رسونم. بمون اومدم. نه! برو سایت ریاضیات اون‌جا نتش قوی‌تره. باشه دیگه چند بار می‌گی؟ تماس را که قطع کرد، نگاهش به دستمال کاغذی زیر صندلی افتاد. دستمالی که سفیدی‌اش، در میان لکه‌های سیاه و قرمز خط چشم و رژ لب گم شده بود. چند ثانیه‌ای نگاهش کرد. نمی‌دانست آن‌جا چه ‌می‌کند! مغزش کار نمی‌کرد. چادر نمازش را روی صندلی‌ انداخت. بعد از شستن دست و صورتش، صبحانه نخورده جلوی آیینه ایستاد. نگاهی مشتاقانه، به لوازم آرایشش انداخت. از برداشتن کرم‌پودر، تا گذاشتن رژ لب صورتی‌اش روی‌میز، بیست‌دقیقه‌ای وقتش را گرفت. کوله صورتی‌اش را برداشت و به‌طرف آشپزخانه رفت. خانه حسابی ساکت بود. می‌دانست که عمو صبح زود رفته و عفت هم مثل همیشه، در صف سبزی‌فروشی است. بقایای صبحانه هنوز روی میز آشپزخانه بود. لقمه‌ای برای خودش گرفت و با عجله از خانه بیرون زد. سر کوچه که رسید، عفت را بازن همسایه دید. لبخند‌زنان جلو رفت و سلام کرد. ‌- سلام عفت جون! سلام زری خانم! خوبین؟ زن چاق و کوتاه قد، زیر لب سلامی کرد. سبد قرمز رنگ پر از سبزی را، لحظه‌ای روی زمین گذاشت،تا نفسی تازه کند. عفت نفس زنان گفت: «کجا می‌ری ستاره؟ دوباره عموت شاکی می‌شه‌ها!!» ستاره نگاهش را از زری خانم که بی‌تفاوت فقط نگاهش می‌کرد، برگرداند. -عفت جون! دارم می‌رم دانشگاه. برا دانشگاه که نباید از عمو اجازه بگیرم. زری خانم گرهی به ابروانش انداخت و به حالت طلبکارانه‌ای گفت: «والا زمان ما، دخترها برا آب خوردن هم از بزرگ‌ترشون، اجازه می‌گرفتن. خدا بخیر کنه، عاقبتمون رو با این جوونا!» ستاره خیلی سریع جواب داد: «اینی که شما می‌گی، برا ۵۰۰ سال پیشه، نه الان! زری خانوم جون!.» بعد هم بدون خداحافظی، راهش را گرفت و رفت. از آن‌ها که دور شد، یک دربست گرفت. ۳۰ دقیقه بعد، جلوی دانشگاه از پراید سفیدی پیاده شد. همین‌طور که به سمت سَرْدر دانشگاه می‌رفت، کوله‌اش را باز کرد تا کارت دانشجویی‌اش را بیرون بیاورد. اما هرچه گشت کارتش را پیدا نکرد. کوله را روی سکویی گذاشت. حسابی گشت، اما فایده‌ای نداشت. کلافه‌شده بود. کوله را برداشت و همراه دانشجویانی که کارت به‌ دست وارد دانشگاه می‌شدند، خودش را پنهان کرد. اما همین‌که وارد دانشگاه شد، صدای نگهبان را شنید. -خانم، واستا! خانم با شمام. ❌❌کپی به هر نحو ممنوع! در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇 @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔴به روز باشیم 🔻متن شبهه: سلام یه شبهه ی جدیدی پخش شده که میگن ایران گاز اشک آور وارد میکنه ولی دارو مورد نیاز نه والبته دارو تحریم نیست جواب چیه؟ 🔰 پاسخ به شبهه: ایران بیش از نود درصد داروها رو داره تولید می کنه. اما خدا رو شکر خط تولید گاز اشک آور نداره و این یعنی حکومتش مردمیه. در مورد تحریم‌ها هم اگه کسی بخواد بگه نه تحریمی وجود نداره باید به عقلش شک کرد. چون تحریم‌ها کاملا سیستماتیک و برای ایجاد تنش و تقابل بین مردم و حکومت در حال اجرا هست و بارها خود مقامات آمریکایی و اروپایی اعتراف که چه عرض کنیم، حتی افتخار کردند بر وضع این تحریمها... این براندازای لجن هم که راه به راه به سران غربی میگن فشارهای تحریمی رو بیشتر کنید... خب این تحریم‌ها چی هستن مگه؟!! فقط یک موردش همینه که نتونی راحت پول رو جا به جا کنی و تجار و بازرگانان کشورت به مشکل بخورن برای اون سرمربی فوتبال چرا نتونستن سر موعد پول بریزن و اون جریان به وجود اومد؟! غیر از اینکه تحریم بانکی اجازه نمی داد؟!! در مورد دارو هم بعضا تحریم مستقیم وجود داره و بعضا تحریم غیرمستقیم که واردکننده ها نتونن به راحتی دارو وارد کنن. گاهی هم مواد اولیه ای که برای تولید یک دارو مورد نیاز هست رو تحریم می کنن. 🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
293.9K
🎤 پرسش ازشما 🗣 پاسخ از ما 🔸من یه دختر مذهبی هستم و توی مدرسه دوستای زیادی دارم که به لحاظ معنوی مذهبی خیلی خوبن اما خیلی با حجاب نیستن؛تنها ایرادشون حجابه! ❓شما راه دیگه ای غیر از تذکر میدونید برای محجبه شدن دوستای من؟ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️میدونستید احمدی رهبر پژاک (شاخه‌ی ایرانی پ.ک.ک) که شعار رو ترویج کرد، به دخترش تجاوز و باعث خودکشی او شد⁉️😱 😰 اگه گفتید و باور نکردن، نمونه‌های تأسف‌بار روابط جنسی رهبران این گروهک با دختران عضو در کتاب👇 The Kurds and the Future of Turky اثر مایکل گونتر آمریکایی رو بهشون نشون بدید! @soada_ir 🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🌸 ماجرای دختر خانمی ڪه به می خندید اما سرانجام خاك و مناطق او را ڪرد...! 💔 در شلمچه جای پای (علیه‌السلام ) و (سلام‌‌الله‌علیها) رو احساس میڪنی جَـوش میگیردت ... اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓