صدا ۰۲۹.m4a
4.41M
💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧
صوت شماره ۲۴
🎙 سرکار خانم کفاش حسینی
🌹مبانی عفاف در خانواده🌹
( راهکارهای جهت دهی دختران نوجوان به سمت حیا و عفاف )
🎧 لطفا جهت ملکه شدن کاربرد عفاف در زندگی یعنی 《غلبه ی رفتارهای عقلانی به جای رفتارهای هیجانی》 هر صوت را بیش از یک بار گوش کنید.
#مبانی_عفاف ۲۴
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
30.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮ارزش بارها شنیدن داره
📍خانم بدحجابی که ۔۔۔۔۔
🧕بااین تفکر ،کمتر نمایش دادم خودمو
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
#خاطره
🔴 تذکر زیبای #امام_خامنه_ای (حفظهالله) به خانم بینظیر بوتو درباره #حجاب
✍️ حجة الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت رهبری در تهران میگوید:
خانم بینظیر بوتو خدمت رهبر انقلاب حفظه الله آمده بودند، ما نسبت به #حجاب ایشان ایراد گرفتیم و چادری برای ایشان فراهم کردیم و ایشان را با پوشش چادر، خدمت آقا فرستادیم.
آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند : دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی ...!
همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کردند و در حالی که گریه میکرد، گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا #شفاعت کنید.😭
آقا بلافاصله فرمودند: شفاعت مخصوص محمّد و آل محمّد است✨
أللّٰهُــمَّصَــلِّعَلَـےمُحَمَّــدٍﷺ وَآلِمُحَمَّــدٍﷺ وَ؏جِّــلْفَرَجَہُـمْ🌷
و در ادامه فرمودند:
✅ بهترین شفاعت در این دنیا، این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید. از زیّ خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید.
.═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
۲۴۸ کودک و ۴۴۷ زن!
۲۴۸ کودک و ۴۴۷ زن!
۲۴۸ کودک و ۴۴۷ زن!
۲۴۸ کودک و ۴۴۷ زن!
۲۴۸ کودک و ۴۴۷ زن!
حرامیانی که با دروغِ بریده شدنِ سرِ چند کودک صهیونیست جیغ انسانیت میکشیدند، کجا هستند؟!!!!!!
شرف سیری چند؟؟؟
#طوفان_الأقصى
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 84 👇 روز دوم هم تموم شد. فردا عصر هم قرار بود
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 85 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 85 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 85 👇
ساعت هشت صبح بیدار شدم.
نفهمیدم دیشب اصلا کی و چه طور خوابم برد
تا دیروقت با زهرا چت میکردم و توی اینترنت پرسه میزدم..
دوست داشتم بازم بخوابم.
انگاری تازه از دو ماراتن برگشته بودم.
فکر و ذهن و بدنم گروه سرود تشکیل داده بودن و همگی یکصدا خواب رو صدا میزدن..
ولی وقت خواب نبود. باید تا ساعت 9 خوابگاه میبودم.
میخواستم امروز رو با بچه ها همراه باشم تا کمی از فکر مشغولیم کم بشه.
به سبک راه رفتن پنگوئن خودم رو تا آشپزخونه رسوندم.
آبی به دست و صورتم زدم و بعد یه صبحونه مختصر به اتاقم برگشتم.
داشتم آماده میشدم که زنگ گوشیم به صدا در اومد.
اه... لعنتی...
کاش هیچوقت این تلفن به صدا در نمیومد.
یعنی یه ذره دل و دماغ داشتم که اونم به باد رفت!
الان دیگه نه دل دارم نه دماغ!
با شنیدن خبر روی تخت ولو شدم.
نمیدونم من زیادی احساسی ام یا روالش همینه!
اون از دیشب که تا دیر وقت توی اینترنت در موردش میخوندم و خدا خدا میکردم که زودتر خوب بشه و طفلی کاریش نشه.
اینم از الان که با شنیدن خبر فوتش پاهام جونش رو خالی کرد و چشمام اشکاش رو سرازیر.
انگار برادر خودم رو از دست داده بودم.
روی تخت دراز کشیدم.
حوصله هیچکی حتی خودمم نداشتم تا چه برسه به گشت و گذار.
بعدا متوجه شدم بقیه هم جایی نرفتن و برنامه صبح روز سوم کنسل شده.
البته نه به خاطر احساس همدردی. بلکه مشکل دیگه ای بوده که نمیدونم چی!
صدای موزیک رو تا ته زیاد کردم تا صدای درونم رو نشنوم.
ولی فایده نداشت. چون صدای اون بلند تر بود!
حرارت درونم برای بی صبری کافی بود.
صدای موزیک رو کم کردم و سراغ اینترنت رفتم.
محمد....
یه طلبه ساده که توی این مملکت هیچ کاره ای نبود.
سه تا بچه قد و نیم قد داشت.
با یه خونه اجاره ای.
خدا وکیلی اصلا توی کارم نیست که الکی از کسی دفاع کنم.
ولی آدم ها رو بر اساس لباسشون تفکیک و قضاوت نمیکنم.
که بگم آاای پس چون شیخه پس لابد چاه نفت توی جیبشه!
این یکی واقعا چاه نفت توی جیبش نبود!
که اگر بود توی عصر تکنولوزی یه پیکان قراضه سوار نمیشد.!
بیشتر از این دیگه در موردش صحبت نمیکنم.
نمیخوام از موضوع اصلی داستان منحرف بشم.
تا همینجاش هم چون یکی از 14 نفر بود ازش گفتم.
اینی که میخونین مستند داستانی هست.
لااقل در مورد این طلبه تخیل مخیلی در کار نیست.
دوست داشتین یه سرچی توی اینترنت بزنید.
تا بیشتر در مورد محمد دستگیرتون بشه.
به قول معلم ادبیاتمون اگر اطاله کلام شد عذرخواهم.
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
🔺️
توییت سرباز اسرائیلی به زبان فارسی، حامی ناجنبش زن، زندگی، آزادی
روشنه؟
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحنههای شادی در اسرائیل بهمناسبت کشتار کودکان و نوزادان
🔻صهیونیستها با خواندن این سرود به شادی پرداختند:
🔹«غزه! غزه! غزه یک قبرستان است. دیگر مدرسهای برای کودکان وجود ندارد، زیرا دیگر در غزه کودکی وجود ندارد. گونه شما نابود شده است!»
🔸نژادپرستی در خون کثیف صهیونیستهاست.
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅غربالهای تند و سنگینِ آخرالزمانی!
🔰#استاد_شجاعی
═ೋ۞°•🔮•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
🌻🌿|°• ✔ با حجاب میشه افتخارآفرین بود 🌻 فیلسوف طوبی کرمانی #بانوی_افتخار_آفرین ۱ #حجاب ═ೋ❅۞°•🔮•
🌻🌿|°•
✔ با حجاب میشه افتخارآفرین بود
🌻 دکتر مریم اسلامی
#بانوی_افتخار_آفرین ۲
#حجاب
═ೋ❅۞°•🔮•°۞❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ حجـــــاب قانـــــون کشوره بایـــد بپـذیـری؟
نحوهی درســــتِ پاسخگویی به یک
نوجـوون دهــه هشتــادی دربـارهی
قانــون #حجاب چیه⁉️
🔺چرا جواب نمیگیریم؟
🔺مشکل کجاست؟!
👤 #علیرضا_خوش_منظر
🎬 #قسمت_اول
تشکیلات دختران باران @Dbaran_ir
🔴 در پاسخ به خودتحقیرهایی مثل آقای پرستویی و مهراب قاسمخانی که از ماجرای قتل جناب مهرجویی سوء استفاده میکنن:
🩸چند سلبریتی اونور آبی که به قتل رسیدن👇
🔻شارون تیت، بازیگر و مدل معروف، در حالی که 8.5 ماهه حامله بود به دستور چارلز مانسون به طرز فجیعی قتل رسید
🔻 بازیگر با استعداد و خوش آتیه ای مانند فیل هارتمن که توسط همسرش تحت تاثیر مصرف مواد مخدر به قتل رسید و این موضوع به طور کلی دنیای انیمیشن «خانواده سیمپسون» (The Simpsons) را تغییر داد.
🔻جان لنون از گروه موسیقی بیتلز در 8 دسامبر سال 1980 توسط یکی از طرفدارانش مارک دیوید چاپمن با شلیک گلوله به قتل رسید
🔻گریمی» ستاره 22 ساله موسیقی پس از اجرای کنسرتش در شهر اورلاندو، هنگامی که در حال امضا دادن به هوادارانش بود هدف گلوله قرار گرفت و سپس در بیمارستان درگذشت.
#نه_به_خودتحقیری #تولیدی
═ೋ❅۞°•🔮•°۞❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 85 👇 ساعت هشت صبح بیدار شدم. نفهمیدم دیشب اصلا
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 86 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 86 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 86👇
نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه.
گاهی چند ساعت میخوابی ولی اندازه یه ربع هم نمیچسبه.
پتو رو روی خودم کشیدم!
هنوز سرمو نذاشته بودم رفتم.
انگار نه انگار دیشب تا 8 صبح خواب بودم و فقط 1 ساعت بود که بیدارم!
فیکس تا 3 بعد از ظهر خوابیدم....
بعد کلی کش و قوس با ضرب و زور مامان از رختخواب جدا شدم..
اولین صدایی که شنیدم صدای قار و قوری شکمم بود
بلندگو دستش گرفته بود و خونه رو روی سرش گذاشته بود.
صبح که از عجله رفتن به باغ موزه نشد درست صبحونه بخورم.
بعد هم که خبر محمد اومد و نه شد باغ برم نه چیزی بخورم.
جا داشت واسه ناهار دیگه از خجالت شکمم در بیام.
حال نداشتم راه برم. له و لورده.
انگاری تازه از توی هاونگ در اومده بودم.
پاهام که یاری نکرد ولی دلم من رو تا آشپزخونه برد... سر میز نشستم.
دلم ضعف میرفت ولی دستم به سمت قاشق نمیرفت.
گیری کردیما! یکی میگه بخور! یکی میگه بیخیال!
من مونده بودم بین دل و گرسنگی و دست و بیحالی!
روز آخر بود و طبق برنامه باید واسه آزمون فردا توجیه میشدیم.
چند قاشقی در حدی که چپه نشم زورکی خوردم و برگشتم به اتاقم تا آماده رفتن بشم.
حس و حال رانندگی نداشتم
بدون بحث و درگیری مثل یه بچه خوب تاکسی گرفتم و خودم رو به خوابگاه رسوندم.
مثل همیشه بچه ها جمعشون جمع بود و گلشون کم بود.
یه ربع بعد ماشین رسید و راهی محل برگزاری مسابقه شدیم.
فکرم مشغول بود و متوجه مسیری که اومدیم نشدم.
ولی خب 20 دقیقه ای از سوئیت تا محل برگزاری آزمون توی راه بودیم.
با دیدن تابلوی بزرگ وزارت علوم و فناوری به خودم اومدم.
از ون پیاده شدیم و چند دقیقه بعد توی اتاق کنفرانس بودیم.
یکی از سه مسئول صدرنشین بعد تکه پاره کردن تعارفات، میکروفونش رو روشن کرد و جلسه رو دست گرفت.
آقائی تپل تقریبا 40 ساله، قد کوتاه با ریش های کم پشت قهوه ای.
پیراهن زاقارت چهارخونه آبی قهوه ایش کاملا خاطرم هست.
حالا این بنده خدا شاید زیاد از ترکیب رنگ ها نمیدونه!
ولی خیلی دوست دارم اون طراح لباسش رو ببینم!
آخه آبی و قهوه ای با هم؟
2 ساعتی جلسه طول کشید.
اینطور که آقاهه توضیح میداد هیچ چیز مرحله نهایی شبیه 2 مرحله قبل نبود!
در عین جذابیت و خفن بودنش به شدت سخت و پر استرس بود!
آزمون هوش و تمرکز به صورت عملی برگزار میشد!
یعنی عملا توی شرائطی قرار میگرفتیم که انتخاب راه و مسیر درست نیاز به هوش داشت
یا مثلا شرائطی به وجود میاوردن که تمرکز کردن سخت باشه ولی باید میتونستیم تمرکز کنیم و ریپ نزنیم!
تست کاغذی و مکتوبی در کار نبود
آزمون قدرت و منطق بیان هم همینطور بود.
باید حضوری میحرفیدیم و مورد ارزیابی قرار میگرفتیم.
توی منطق بیان مهم این بود که با دلیل و محکمه پسند حرف بزنیم
واسه قدرت بیان هم نحوه صحبت کردن و چینش کلمات و اثرگذاری بیان و اینجور چیزا ملاک قرار میگرفت
نحوه اجراش هم جذابیت داشت.
آزمون این دو تا اینطور برگزار میشد که:
یه تعداد پاکت دربسته جلومون میاوردن که توی هر کدوم یک دونه کارت بود.
روی هر کارت یک موضوع نوشته شده بود.
نوبت هر کسی که میشد باید به طور شانسی یک کارت رو انتخاب میکرد و در موردش توضیح میداد.
اگه اون موضوعی که توی کارت نوشته شده بود رو قبول داشت باید منطقی اثباتش میکرد.
اگرم قبولش نداشت و مخالفش بود باید با دلیل ردش میکرد.
از زمان برداشتن پاکت تا زمان ارائه هم نیم ساعتی برای فکر و تحلیل و بالا و پائین کردن مطلب فرصت داشتیم.
یک مسأله ای که هیجان و استرس و از همه بدتر سختی کار رو بیشتر میکرد این بود که همون ابتدا موضوع کارت تو به بقیه هم اعلام میشد
اونوقت توی این نیم ساعتی که تو فرصت آماده شدن داشتی بقیه هم فرصت آماده شدن برای سرویس کردن دهنت رو داشتن!
هر کی هر سوال و گیر و گوری داشت لیست میکرد تا فرد ارائه دهنده رو به چالش بکشه.
نه تنها باید خوب و محکمه پسند ارائه میدادیم که لازم بود از پس سوالات و اشکالات رقبا هم بر بیایم.
عملا باید گفتگو و مناظره میکردیم و حرف رو به کرسی مینشوندیم!
البته نه یه بحث جدلی. مناظره ای که از اول تا آخرش طوفان فکری بود و فقط منظق و استدلال گره گشا بود.
با این اوصاف داوری هم ساده نبود.
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872