eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 157👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 157👇 بعضیا فکر میکنن امر به معروف یعنی مُچ گناهکار رو گرفتن، آآآآآ داری گناه می کنی! مُچتو گرفتم الان پدرتو در میارم! نه آقاجون! راه رو اشتباه رفتی. امر به معروف یعنی دستِ گناهکار را گرفتن، دست گیری کردن، نه مُچ گیری و حال گیری کردن! این خیلی مهمه. نه حق داری سرزنش کنی نه ملامت کنی نه شماتت کنی نه توی سرش بزنی نه هر کاری دیگه. فقط باید دستش رو بگیری.. کمکش کنی. اون کاری که تو انجام میدی اسمش امر به معروف نیست! خدا هم نگفته. یا هستن بعضیا جای اینکه الگوی خوب رو درست معرفی کنن، بدتر اون رو دائم تو سر این میزنن. اینطوری بیشتر حسادت ها رو بارور می کنن و کینه درست میکنن! این همکالسیتون مگه نیست که همه ی نمره هاش بیسته، این فامیلت مگه نیست که همه ی کاراش درسته، نمازش، حجابش.. تو چیت از این کمتره؟ چرا؟ آی خانم آی آقا! اُلگو سازی یکی از روش های امر به معروفه درست؛ مُنتها با تو سر زدن و سرزنش کردن و دائم گیر دادن مشکل حل نمیشه. چه بسا یه گناهی هم واسه خودت بنویسن که این چه وضع برخورده! امر به معروف کن، ارشاد کن اما با زبون خوش. رفاقتی نه عنایتی! اینا رو میگم که دیدید یکی این مدلی برخورد کرد با امر به معروف اشتباه نگیرید و پای دین ننویسید. چون خیلی ها به اسم دین کارایی میکنن که اصلا خواست اسلام نیست و دیگران هم اشتباهی از دین زده میشن! یکی دیگه از مسائلی که امر به معروف نیست بحث افشاگریه! اینکه بلندگو دستت بگیری و گناه یکیو جار بزنی! البته، گاهی وقتا اون مرحله های آخرش که دیگه گناه علنی شده و واسه اصلاحش لازمه دیگران هم بفهمن بیان تذکر بدن در یه حد و حدودی میشه به دیگران گفت یا چه طور بشه رسانه ها بعضاً گناهای خیلی خاص رو اعلام کنن، ولی نه اینکه هر گناهی ما از هر کسی دیدیم بریم اِفشاگری کنیم، کلیپش رو فیلم بگیریم پخش کنیم! نه، افشاگری با امر به معروف و نهی از منکر فرق می کنه. افشاگری کار جالب و قابل قبولی نیست. مشکل بعدی خیلیا قضاوت کردنه! اصلا ما حق نداریم دیگران رو ولو به اسم امر به معروف قضاوت کنیم! دین چنین حرفایی نزده. عقل هم نمیگه. عقلاء هم چنین کاری رو تایید نمیکنن. بله عیب ظاهرش رو بهش بگو، کمکش کن، دستش رو بگیر ولی قضاوت نه. چه بسا همون آدمی که در ظاهر داره یه گناهی انجام میده، در باطن اعمال پشت پرده ای داره که من ندارم و از من پاک تر باشه! یا ممکنه همین آدم خیلی از واجبات و مستحباتش رو از من بهتر انجام میده، یا خدایی نکرده بعضی مکروهات و مُحَرَماتی که ممکنه من مرتکب بشم رو اون انجام نمیده! پس حق قضاوت درباره ی دیگران نداریم. این اسمش امر به معروف نیست. همین مساله رو بعضیا علم میکنن تا امر به معروف رو بزنن. بعضیا از اینور بودم میفتن بعضیا از اونور! میگه چون نباید دیگران رو قضاوت کنی پس امر به معروف هم نکن! بله از ظاهر کسی حق نداریم قضاوت کنیم، ولی دیگه آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است! وقتی می بینیم یک کسی داره علناً یک گناهی رو انجام میده، باز قضاوت نمی کنیما ولی میگیم "این کارش"، "این گناهش" غلطه، اینو باید تذکر بدیم، این اقدامش غلطه! پس هم قضاوت نکنیم و نگیم حتماً ما خیلی مَقامِمون پیش خدا بالاست و اون حتماً خیلی جهنمی و بیچاره و مثلا گناهکاره! همم اگر چه حق قضاوت نداریم اما این یه کارش که میبینیم غلطه رو واجبه از روی دلسوزی تذکر بدیم نکته آخر اینکه: برخلاف تصور خیلی ها امر به معروف اتفاقاً ضامنِ حفظ آزادیِ افراده. بعضیا میگن امر به معروف که آزادی ها رو میگیره! نه، امر به معروف فقط جلوی آزادی های نامشروع و آسیب زا می ایسته! جلوی آزادی های غلط رو میگیره! نه هر آزادی ای رو. اصلا مردم همه باید جلوی آزادی های بی حَد و حَصرِ کسایی که میخوان به آزادیِ و منفعت عموم تجاوز کنن رو بگیرن. پس امر به معروف ضامن حفظ آزادی های مشروع و درسته! این بود لب ارائه و چالش مناظره ای دوستم زهرا که خیلی مشتی و خلاصه گفتم! چون کلی بحث و نظر بود و مفصلش ۲ ساعت حرف داشت.. سعی کردم جمع و جور بگم براتون. ✍️ مجتبی مختاری 🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355 ═ೋ❅📚❅ೋ═ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
صدا ۰۳۲.m4a
6.07M
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 💎فرستادن این صوت در گروه ها صدقه ی جاریه است🌧 صوت شماره ۲۷ 🌹مبانی عفاف در خانواده🌹 ( به چه دلیل بعضی افراد در برابر دلایل منطقی ضرورت عفاف و حجاب جهت تحکیم بنیان خانواده و سلامت روان جامعه موضع گیری منفی یا پرخاشگری می کنند؟) ❌ فعالیت آمیگدال یا کورتکس مغز؟ ❌ هیجان یا منطق؟ ✅ کمربند ایمنی برای حفظ سلول پیکر جامعه چیست؟ ✅ حجاب قبل از اینکه واجب شرعی باشد واجب عقلی است. ✅ تأثیر ترشح میزان زیاد هورمون دوپامین در رفتار مردان ✅ تقوا و لذت بیشتر ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😪 تکنیک‌هایی برای از بین بردن بی‌حوصلگی و بی‌انگیزگی | منبع : جلسه ۳۳ از مبحث خانواده آسمانی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻از کلاه پهلوی تا کشف حجاب! 🔹رضاشاه تو یه بخشنامه جالب اعلام کرد که مردم باید مثل غربی‌ها کلاه از سر بردارند تا احترام نشون بدند. این در حالی بود که تو فرهنگ ایرانی، برهنه بودن سر نشونه بی‌ادبی محسوب می‌شد! 🔸بعدش دستور داد که همه به جای کلاه پهلوی، یه مدل کلاه فرنگی شبیه کلاه سربازای انگلیسی بذارند. 🔹اما ماجرا به اینجا ختم نشد! شاه به وزرا و معاوناش گفت: «هفته‌ای یه شب همراه خانوماتون تو کلوپ ایران جمع بشین و پیش‌قدم در کشف حجاب بشید.» 🔸اینطوری اتحاد شکل لباس و کشف حجاب، دست به دست هم دادن تا طرح جنجالی کشف حجاب اجرا بشه. طرحی که چون با باورهای مردم در تضاد بود، فقط با زور تا پایان حکومت رضاشاه دوام آورد. 🇮🇷تحلیل سیاسی ‎‌✾࿐༅ https://eitaa.com/hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت هفتاد و هشتم🎬: فضه در کنار بانو و مولایش در خانهٔ رسول خدا حضور داشت و او م
شاهزاده ای در خدمت قسمت هفتاد و نهم🎬: فضای خانهٔ پیامبر حزن انگیز بود و هرکس با روح ملکوتی رسول الله در دل واگویه ها مینمود ، فضه یک چشمش به بچه های علی بود که زانوی غم در بغل گرفته بودند و یک چشمش به بانویش بود که از شدت ناراحتی رنگ به رو نداشت و از بس ناله کرده بود ، صدای نازنینش گرفته بود اما باران چشمانش در تکاپو بود ، در این اثناء درب خانه ی پیامبر(ص) را به شدت زدند. فضل بن عباس ،پسر عباس عموی پیامبر درب را گشود و پشت درب چشمش به براء بن عازب افتاد و گفت : چه شده ؟ چرا اینچنین پریشانی؟! براء با دو دست بر سرش کوبید و گفت :خاک بر سر مردم شد ، نتوانستد بیعتی را که پیامبر(ص) در زمان حیات مبارکش، برای علی(ع) گرفت، حفظ کنند، مردم در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند و اکنون هم به سمت مسجد می آیند تا ابوبکر به نام خود خطبه بخواند و از همگان بیعت بستاند. فضل بن عباس ،سری به نشانه ی تأسف تکان داد و گفت : بدانید که دست های شما تا آخرالزمان آلوده شد، همانا من به شما دستورهایی داده بودم و شما سرپیچی کردید. در همین حین صدای غلغله ای ازبیرون مسجد بلند شد ، ابن عباس داخل خانه ی پیامبر(ص) شد و درب را بست. قلب فضه از شنیدن این حرف گرفت و بغضی را که سعی میکرد در جلوی چشمان بچه های علی فرو بخورد شکست و اشکش جاری شد ، چون که با چشم خویش میدید با رفتن پیامبر گویی دین او هم از مسیر اصلیش به بیراهه می رفت. ابوبکر و جمعی از صحابه وارد مسجد شدند، بی توجه به شیون و ناله ای که از سوی خانه ی پیامبر(ص) می آمد، ابوبکر بر منبر رسول خدا بالا رفت و به نام خود خطبه ی خلافت خواند، پس از آن مشغول ستادن بیعت شد و پس از آنکه تمام جمع حاضر، دست در دست ابوبکر نهادند ، عمر که رفیق شفیق او محسوب میشد ،برای آسودگی خیالشان سر درگوش خلیفه ی تازه تعیین شده ،برد و پیشنهادی داد . ابوبکر با شنیدن پیشنهاد عمر از جا برخاست و از منبر رسول الله پایین آمد ، همگان فکر می کردند که او می خواهد به منزل پیامبر(ص) برود و خود را در این غم عظمی شریک کند ،اما متوجه شدند که آنها قصد بیرون رفتن از مسجد را دارند... دارد.... 🖊به قلم : ط_حسینی https://eitaa.com/hejabuni
دانشگاه حجاب
شاهزاده ای در خدمت قسمت هفتاد و نهم🎬: فضای خانهٔ پیامبر حزن انگیز بود و هرکس با روح ملکوتی رسول الل
شاهزاده ای در خدمت قسمت هشتاد 🎬: کم کم هیاهوی داخل مسجد فرو‌نشست انگار آنچه میباید رخ دهد ، رخ داده بود و بانیان مجلس خیالشان بابت بیعت پوشالیشان راحت شده بود . فضه آرام لای درب را باز کرد و متوجه شد مردم دسته دسته از درب مسجد بیرون می آمدند آنها وارد کوچه های مدینه می شدند و به هرکس می‌رسیدند ، با شیطنت او را شناسایی می کردند و بالاجبار دست اورا در دست ابوبکر قرار می دادند و به اصطلاح برای ابوبکر بیعت می‌ستاندند. براء بن عازب که همراه جمعیت بیرون رفته بود، با دیدن این صحنه ،به سرعت از بین آن جمع بیرون آمد و شیون کنان خود را به مسجد رساند. از آن طرف ، یاران با وفای پیامبر در منزل ایشان جمع بودند. سلمان که از زمان ارتحال پیامبر(ص) در کنار علی(ع) بود و فضه شاهد این ماجرا بود که سلمان مدام حواسش پی ولیّ بلا فصل پیامبر و خدمت مولا علی(ع) بود، علی طبق وصیت پیامبر(ص) که فرموده بودند غیر از علی (ع) کسی غسلش را بر عهده نگیرد و علی به کمک جبرئیل ،پیکر مطهرپیامبر(ص) را غسل داد به این طریق که هر عضوی را می خواست غسل دهد، برایش توسط ملائکه برگردانده می شد. وقتی غسل و حنوط و کفن او به پایان رسید، علی (ع) به سلمان امر کرد تا به همراه ابوذر و مقداد و فاطمه (س) و حسن و حسین که کودکانی بیش نبودند‌ داخل اتاق شوند و فضه هم با این جمع همراه بود. علی(ع) جلو ایستاد ،آنها هم پشت سر او به صف ایستادند و بر جنازه ی پیغمبر نماز خواندند. قبل از اینکه مهاجرین و انصار وارد اتاق شوند و ده نفر ده نفر بر پیکر پیامبر(ص) نماز بخوانند ، سلمان خود را نزدیک علی(ع) نمود و آرام گفت : این مهاجرین و انصار که الان پیدایشان شده ، من با چشم خود دیدم ،در مسجد با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند ، هم اکنون در مسجد بلوایی به پاست یکی یکی جلو می آیند بیعت می کنند، آنهم نه با یک دست ، با دو دست بیعت می کنند!! علی (ع) رو به سلمان گفت : ای سلمان، هیچ فهمیدی اولین کسی که روی منبر پیامبر(ص) با ابوبکر ،بیعت کرد ، چه کسی بود؟ سلمان عرض کرد: نشناختمش ، فقط همین قدر می دانم که او را در سقیفه ی بنی ساعده هم دیدم و هنگاهی که بحث بالا گرفت با انصار مخاصمه می کرد تا به نتیجه ی دلخواهی برسد و اولین کسی که با او بیعت کرد مغیره بود بعد از بشیربن سعید، سپس ابو عبیده، عمربن خطاب،سالم غلام ابی حذیفه و معاذبن جبل... علی (ع) فرمودند: درباره ی اینان از تو سؤال نکردم، بگو آیا فهمیدی اولین کسی که از منبر بالا رفت و با او بیعت کرد که بود؟ سلمان گفت : عرض کردم که نفهمیدم چه کسی بود ،ولی پیرمردی سالخورده را دیدم که بر عصا تکیه کرده و گویا پیشانی اش در اثر سجده زیاد پینه بسته بود و نشان میداد در عبادت کوشاست او در حالی که گریه می کرد از منبر بالا رفت و گفت : شکر خدا قبل از مردن تو را در اینجا دیدم ،دستت را برای بیعت دراز کن ، ابوبکر دستش را جلو برد،او هم بیعت کرد و گفت :«روزی ست مانند روز آدم» و سپس از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد. امیرالمؤمنین فرمودند : ای سلمان، آیا او را شناختی؟ سلمان گفت : نه ! ولی از گفتارش ناراحت شدم، مثل این که مرگ پیامبر(ص) را به مسخره گرفته بود.... علی(ع) فرمود :.... دارد.... 🖊به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/hejabuni