من اصصصلا تو این فکرها که «بچه عصای دست پیریه» و… نیستم و دل نبستم! بچه بزرگ که میشه، خودش انقد درگیری و مشغله داره که…
(نهایتاً اگر آدم بخواد به یک انسان از اطرافیان دل ببنده برا روزگار سختی و نیاز، اون همسره نه فرزند و بقیه)
و این اعتقاد و امید، یک درصد هم انگیزه من از فرزند دار شدن نبوده (فرق داره با امید و تصور اون سفره های طویل پر از بشقاب و کاسه و مهمونی های پر جمعیت و خونه پر از برو و بیا و نداشتن حس بی کسی و تنهایی، که از مؤلفه های سلامت روان در سالمندی هست)
اما خب، همینجوری امروز صبح به ذهنم اومد که:
اگر من یک روزی مشکلی پیدا کنم، مثلا مثل همین شرایط، بستری بشم بیمارستان، به جای یکی دوتا بچه، پنج تا میان بالاسرم، به فکرم خواهند بود… تازه با کلی عروس و داماد و نوه… (انشاءالله)
و با این فکر (نه توقع و دل بستن) ناخودآگاه لبخند به لبم اومد
لبخند میاد دیگه… دل آدم غنج میره. حسِ داشتنِ پشتوانه، داشتنِ حمایت، داشتنِ چند نفر دلسوز واقعی و دل به فکر؛ حتی اگر نتونن بیان و کاری برات بکنن… انقدر مشغله داشته باشن که... یا اصلا راه دور باشن...
البته که نظر من اینه که تربیت فرزند توسط والدین، باااید به گونه ای باشه که نهایتاً فرزندان در آینده، این «عصای دست» ، این حمایتگر ، «بشوند».
يعنی قاعدتاً، #تربیت_دینی و درست و اصولی فرزندان، اونها رو به این نقطه «میرسونه» که احساس دِین داشته باشن، وجوب تکریم و رسیدگی رو فهم کنن، لزوم مایه گذاشتن تا حد ممکن رو متوجه باشن و بخشی از زندگی بدونن....
تو دعای ۲۵ صحيفه سجادیه (دعای امام برای فرزند) شبیه این مضمون و برداشت اومده:
اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَيَّ بِبَقَاءِ وُلْدِي وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِي وَ بِإِمْتَاعِي بِهِم
خدایا! به باقی ماندن فرزندانم و به شایسته نمودنشان برای من و به بهرهمند شدنم از ایشان، بر من منّت گذار
وَ أَعِنِّي بِهِمْ عَلَى حَاجَتِي ، وَ اجْعَلْهُمْ لِي مُحِبِّينَ ، وَ عَلَيَّ حَدِبِينَ مُقْبِلِينَ مُسْتَقِيمِينَ لِي ، مُطِيعِينَ ، غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا عَاقِّينَ وَ لَا مُخَالِفِينَ وَ لَا خَاطِئِينَ
و مرا به سبب آنان بر روا شدن نیازم یاری ده. آنان را نسبت به من عاشق و مهربان و روی آورنده و برایم مستقیم و مطیع قرار ده؛ نه عصیان کننده و عاق و مخالف و خطاکار.
ولی خب، از این طرف نباید توقعی داشت و دل بست!
به نظرم ذاتاً نگاه و توجه بشر، همیشهی تاریخ رو به آینده بوده و کم توجهی نسبی به گذشته.
يعنی والدین ذاتاً دل در گرو فرزندان و نسل خود دارن و متقابلاً فرزندان هم متوجه به ادامه و آینده خودشون هستن.
اصلاً به نظر من (برداشت شخصی)، همینه که تو قرآن، آیات مربوط به تعامل والد و فرزند دو دسته ان:
- از طرفی خداوند سعی میکنه توقع و دلبستگی والدین به آینده - یعنی به فرزند- رو کم و تعدیل کنه
و لذا به والدین مرتب میگه: مال و بچه زینت دنیاست (المال والبنون زينة الحياة الدنيا) ، مال دنیاست، دل نبند، فتنه است، ابتلاست (أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة) ، مال و فرزند محلی برای شراکت و ورود شیطانه (وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ) ، مال و فرزند ما رو از عذاب الهی رها نمیکنه (لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیْئا) و....
(در عین اینکه در آیات و روایات، #فرزند_خواهی و #فزونی_فرزند تشویق و تحبیب شده و مأجور دانسته شده، اما این هشدارها هم هست)
- از اون طرف -با محکم ترین تاکیدات- به فرزندان درباره والدین (= نگسستن پیوند با گذشته، با ریشه) توصیه میکنه!
اون هم درست بعد توصیه به توحید و شرک نورزیدن!
مخصوصا توصیه به رعایت حال در زمان سالخوردگی (إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ) اونم در بالاترین حد خودش یعنی حتی نگفتن یک اُف (اَه، ای بابا، ایش،...) و بعد هم توصیه به نهایت خضوع و مراعات و مهرورزی (وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ)
خلاصه که اینجوری…
بچه عصای دست ممکنه نباشه، اما اگر به توفیق خدا فرزند صالح باشه و به مدد خود خدا، خوب تربیت شده باشه، هم تو دنیا مایه امید و عزت و دلخوشیه، هم بعد مرگ #باقیات_الصالحات ه.
@hejrat_kon
مزاح: و اینجوریه که هرچی بیشتر باشن بهتره. چون اگر یکی دوتاشونم بد از کار دربیان، بازم چندتا خوب تهش میمونه 😅 گناه اون بچه بَده مال خودشه (اگر ناشی از ولنگاری تربیتی والدين نباشه)، اما خیر و نیکی بچه خوب ها تا ابد به ما میرسه 😎😌🥰
#نظرات_شخصی