eitaa logo
هجرت | مامان دکتر |موحد
22.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
306 ویدیو
22 فایل
مادرانگی هایم… (پزشکی، تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مادر-پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن‌ها و نشر بدون منبع (لینک) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری+حفظ حق‌الناس💕) تبلیغ https://eitaa.com/hejrat_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
میشه اگر روضه سنگین و خوب برا اصحاب دارید، برام بفرستید؟ شب اصحاب رو خیلی دوست دارم ولی دیشب بی توفیق بودم... تا رسیدیم مراسم تمام شده بود... جامانده بودم از اصحاب.... 💔😭 عکس: ضریح اصحاب
❁ـ﷽ـ❁ همام بن غالب، معروف به فَرَزدَق، از شاعران شهیر عرب بود و در مدح اهل بیت علیهم السلام شعر میگفت؛ قصیده او در مدح زین العابدین عليه السلام مشهور و زبانزد است. در مسیر کوفه امام را دید. با امام گفت و گو کرد و حسین علیه السلام به او گفت که مسلم به بهشت رهسپار شد اما «تکلیف ما پابرجاست» (يعنی با ما بیا و تکلیف ادا کن) فرزدق گفت مردم کوفه دل‌هایشان با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. امام مجدد به مداح دم و دستگاه اهل بیت، فرمود که من راهی جهاد برای خدا هستم دربرابر کسانی که در زمین فساد را آشکار و علنی کرده اند و حدود را از بین برده اند و دارایی مردم را غارت کرده اند. «من از هرکس به یاری دین خدا سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز باشد» (يعنی با ما بیا و دین خدا را یاری کن) همه اینها را فرزدق شنید، غربت و قلت لشکر امام را دید، اما «همراه امام» نشد. اصل دین است، بله. «هل الدّین الّا الحبّ و البغض؟» اما محبت خشک و خالی نه! محبتی که فقط در دل بماند (مگر در شرایط خاص تقیه) نه. محبت باید بیاورد. و ، به گواه زیارت عاشورا، حتی معرفت تنها هم فایده ندارد! (کمااینکه ابلیس در نهایت معرفت نسبت به ربّ بود) در فرازهای میانی زیارت عاشورا می‌گوییم: ۱. اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکم[...] ۲. فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ، یعنی بعد از اینکه با ذکر «محبت و موالات» مقدمه چینی میکنیم و بعد می‌گوییم که معرفت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان، «کرامتی» از جانب خدا برای ما و «رزق خاصه خدا» برای ما بوده، تازه از خدا میخواهیم که: اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ خداوند توفیق «معیت» و «قدم برداشتن» با اهل بیت را نصیب ما کند... اول محبت، بعد معرفت، بعد معیت و هم‌قدمی... محبت حسین علیه السلام اکسیر است، اما سعادت اعظم در گرو محبتی است که حرکت بیاورد. حرکت اباعبدالله، قیام لله بود. و این قیام تا دنیا دنیاست، جریان دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. باید دید در هر زمان و مکانی، مصداق این قیام چیست و معیت چه جریانی و چه کسانی، معیتِ کربلاییِ عاشوراییِ اباعبدالله الحسین است... ✍ هـجرتــــــــ @hejrat_kon (روایت دیدار: https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246603&typeinfo=25&catid=23299)
شب چهارم، مسجد جمکران سخنران : حاج‌آقا سید حسین مؤمنی تجربه من: - دیر رسیدیم! از تهران خیلی راه بود😅 (به دلیل خاصی رفتیم نه برای مراسم) - مراسم در اصل در شبستان کربلا. خنک و جادار و خوب - صحن مسجد خیلی خلوت و خوب برای بچه‌ها. صدا هم هست. بعلاوه تصویر. ولی تو صحن باشی شام بهت نمیدن. - خیلی زود تموم شد. حدوداً ۹:۳۰ اصل روضه و عزاداری تمام بود - پارکینگ هم که داره و جا فراوان @hejrat_kon التماس دعا
روز چهارم، حسينيه سادات اخوی سخنران و مداح متنوع (منبر منبر) تجربه من: - خیلی ناب. فضای عزاداری سنتی و با حال. - شروع از ۷ صبح تا اذان ظهر، منبرهای مختلف - مهد کودک و هیئت نوجوان و... نداره. ولی با بچه هم میشه رفت بالاخره. چون اولا تاریک و پر سروصدا نیست ثانیاً منبرها کوتاهه هروقت بچه اذیت شد میشه پاشد - گرم نیست - دو نوبت پذیرایی داره ولی قسمت من نشده که ببینم چیه. چایی‌ش رو خوردم - دسترسی با مترو و اتوبوس داره ولی من استفاده نکردم (خیابان مصطفی خمینی). با ماشین شخصی فکر نمیکنم به راحتی بشه رفت. - اینجا انگار اصل مراسم برای خانمهاست. خانم ها در مرکز و صحن اصلی میشینن، مردها در اتاق های محدود اطراف. حس خیلی جالبیه، این زنانه بودن روضه و عزاداری زن ها؛ حس یاری کردن فاطمه زهرا و زینب کبری علیهماالسلام با اشک و ناله.... @hejrat_kon التماس دعا
حسینیه سادات اخوی حدود نماز ظهر و بعد اتمام مراسم
اتاق های اطراف، جایگاه مردان
شب پنجم، مسجد امام سخنران: حاج‌آقا جاودان مکان: بازار شروع: از بعد نماز مغرب تجربه من: - صحن مسجد باز و جادار و خیلی خوب برای بچه‌ها - اصل مراسم داخل مسجد («مسجد» است) اما بیرون هم سمت خانم ها موکت پهن شده - صدا در تمام صحن خیلی خوب نیست. مخصوصاً صحبت های حاج‌آقا که تمرکز میخواد - اول مداحی و روضه، بعد سخنرانی. البته در انتها خود حاج‌آقا چند خطی ذکر مصیبت دارند و باز یک مداحی کوتاه - داخل مسجد جا دار و خنک و فضای مطبوع - پذیرایی: شربت و شام (معمولاً آش هست. شبهای بعد احتمالا مفصل تر. نمیدونم) - دارای حسینیه کودک - ساعت ۲۲ تمام شده بود تقریباً. اما خب اون خیابان ها این شبها شلوغ هستند و شلوغ تر هم خواهند شد احتمالا. - جای پارک ماشین در همان حوالی. پیاده روی زیادی نداره تا مسجد. ولی باز هم بردن کالسکه میتونه معقول باشه چون داخل محدودیت و اذیتی ایجاد نمیکنه. @hejrat_kon التماس دعا
داخل مسجد
عبرت‌های عاشورا... @hejrat_kon
خدا کند که نگفته باشد، به شما حرفی نزده باشد... فقط دست خود را به زور از دست عمه جدا کرده باشد و خود را رسانده باشد به شما و مردانه آن جسم کوچک خود را حایل و فدایی شما کرده باشد... در آن چند لحظه آخرِ با شما بودن، تنها گفت و گوی شما همان «ای پسر برادر! در این سختی شکیبا باش... » شما و «وا امّاه» او بوده باشد. عبدالله، حرفی از آنچه که در آن سوی میدان، در اطراف حرم و خیام در جریان است - از آن دندان های تیز کرده از آن چشم های حرامی از آن شلاق های بالا رفته گوش به فرمان از آن مشعل های سوزاننده آماده از ترس دخترها از تشویش زن ها از غصه مردانه زین العابدین از هجوم رنج و مصیبت و فشار بر عمه جان- چیزی به شما نگفته باشد... هرچند که ناگفته هم، در آن زمان که «قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک»، پیشانی شما به عرق مرگ مرطوب شد، «تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِکَ وَ بَیْتِکَ» نگران و دل به فکر، با گوشه چشم به سمت خیمه ها و اهل بیت خود نگاه میکردی... الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.... @hejrat_kon
بر عمویت ناگوار است از این که او را بخوانى و او جوابت نگوید یا پاسخت را بدهد اما سودى برایت نداشته باشد؛ به خدا که این روزى است که دشمن او زیاد و یاور او اندک است... @hejrat_kon
روز ششم، حسينيه هدایت سخنران: حاج‌آقا فلاح (بیان احکام) ، شیخ حسین انصاریان مداح: میرداماد، نریمان پناهی مکان: بلوار قیام، کوچه هدایت تجربه من: - قصد نداشتم دیگه جای جدیدی برم. و صبح هام پر شده با کار و دانشگاه. امروز، صبح زود، هرچی اسنپ و تپسی زدم برسم به جلسه‌م (اوووون ور شهر که با مترو و تاکسی یک و نیم ساعت تو راهم) کسی قبول نکرد. منم عذرخواهی کردم و نرفتم. تعریف اینجا رو شنیده بودم، گفتم بذار اینجام برم. رفتم. و با اختلاف بهترین مراسم امسال و حتی این چندسال بود. - شروع از ۶:۳۰ صبح تا حدود ۹:۳۰ یا ۱۰ سخنرانی شیخ حسین از حدود ۸:۳۰ قبلش میرداماد، بعدش پناهی. قبل همه هم احکام - تو ورودی در یک سالن جدا (یعنی صدای مراسم نیست که نبایدم باشه) سفره پهنه و همه صبحانه پذیرایی میشن. - نصف حسینیه و آمفی تئاتر در اختیار خانمها - شلوغ بود اما جا بود. من از گرما اذیت نشدم - صدا و تصویر خوب - برا بچه‌ها مهد وجود داره. اما شرط سنی و... رو نمیدونم. - نزدیک خانه سیدها. حدود ۳-۴ دقیقه پیاده. میشه بعد اینجا، اگرررر جونی و رمقی و توان گریه و اشکی موند، رفت اونجا. کشش روحی و جسمی میخواد. شیخ حسین و نریمان امروز خیلی خیلی سنگین خوندند و جان گرفتند هم از خودشون هم از مردم😭❤️ میشه بچه‌ها رو به حسینیه اونجا (مدرسه آیات کوچه خونه سیدها) هم سپرد - دسترسی: مترو قیام، تاکسی های میدان خراسان (با ده دقیقه پیاده روی یا تاکسی مجدد) و... (تو طرحه و با ماشین شخصی نمیشه راحت رفت) - بعد از مراسم، تو کوچه به علت اولا سیاه پوشی نصف کوچه و بعد حالت موکب و پوشش خدام و...، حال و هوای اربعین جاریه. @hejrat_kon التماس دعا
پذیرایی حسینیه هدایت @hejrat_kon
کوچه
اربعین طور
فضای داخل حسینیه که البته زود پر میشه
﷽ ---- فکر میکنم شب هفتم دهه محرم، مردها بروند بیرون! روضه را بگذارند برای ما زن ها؛ امشب، شبِ جان دادنِ ما هاست... - لا لا لا لا علی آروم بگیر نازدونه‌ام... - 〰〰〰〰🖤〰〰〰〰 نه! نه! مردها بمانند! برای یاری حسین برای آن وداعِ داغ برای آن نگاه متحیر به اتفاقِ «من الاُذُن الی الاُذُن» ، برای آن قدم های لرزانِ جلو رونده - عقب برگشته تا پشت خیمه گاه، برای آن با نوکِ شمشیر خاک را قد پیکر یک شیرخواره ذبح شده کنار زدن، برای آن رویارویی شرمگینِ سنگینِ غمگین با اهل حرم.... 〰〰〰〰🖤〰〰〰〰 برای ما زن‌ها، یک روضه دیگر هست، که بی حد است. مردان را به این بخش از مصیبت راه نیست؛ اصلاً مردی نمیتواند بفهمد چقدر درد دارد آن لحظه، چقدر داغ دارد آن جریان... آن جا که بعد از واقعه، به اهل حرم رسید آه آب چه کردی با رباب؟!..... حالا رباب مانده و طعام و شراب طفلش حالا رباب مانده و آغوش خالی حالا رباب مانده و گهواره بی علی.... مرا همین جا پای همین صحنه خاک کنید..... ✍ هـجرتــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon
شنیدم سنت پخت حلوا برای عزادارها، امر و خواسته بانو رباب بوده است؛ برای جان و قوت گرفتن در عزاداری و توان اشک و مویه... عصر به دخترم گفتم مادر برایم کمی حلوا بپز، امشب ما مادرها کار داریم، جان می‌خواهیم، باید برویم اطراف خیمه رباب .... @hejrat_kon
حالا رباب مانده و شش ماه خاطره... @hejrat_kon
﷽ اصحاب به اباعبدالله گفته بودند تا ما هستیم هیچ یک از اهل بیت شما به میدان نروند! ما باشیم و خاندان نبوت؟ وقتی همه اصحاب یک به یک شهید شدند، نوبت به فرزندان و خویشان حسین علیه السلام رسید. اینطور بود که هریک از اصحاب و خاندان که از مولا اذن میدان میگرفت، حضرت تعلل میکرد، سخت اجازه می‌داد. چندبار باید تکرار می کردند تا حضرت رضا بدهد که اینها بروند به جنگی که بازگشتی ندارد. نوبت علی اکبر علیه السلام که شد، تا اذن خواست پدر بی درنگ اجازه داد! حتماً به مصداق آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون »... حسین بی تعلل، بی درنگ، رفتن جان و نفَسش را رخصت داد... اذن میدان داد اما گفت به خیمه ها برو و با اهل حرم وداع کن. نمی دانم، شاید پدر می خواسته چند لحظه‌ای جوانش را بیشتر نظاره کند... علی به خیمه رفت عمه‌ها و خواهرها دور او را گرفتند علی قلب حرم است علی جان حرم است علی شبیه ترین مردم به پیغمبر است علی محبوب حرم است دور او میگردند بوسه بارانش می‌کنند گریه می‌کنند مویه می‌کنند دستش را می‌گیرند، عبایش را چنگ می‌زنند، به پایش می‌افتند؛ «علی جان نرو یا علیُّ اِرحَم غُربَتَنا.... علی به غربت و بی پناهی ما رحم کن علی...» علی هم لابد می سوزد و اشک می ریزد معنای «غُربَتَنا» را، قصه اسارت را، می داند. اما چاره چیست؟.... نوبتِ رزم و نقش آفرینی مردان، امروز است _ فرداها مال زن هاست... _ علی بیرون می‌آید پدر نگاهش می‌کند آتش از قلبش زبانه می‌کشد از جوانش چطور دل بکند؟ لابد دلش می خواهد باز چند لحظه‌ای بیشتر ببیندش‌؛ _: بیا پسرم کلاه‌خودت را صاف کنم بگذار زره‌ات را محکم کنم و هی جوانش را نگاه می‌کند نگاه می‌کند و سیر نمی‌شود نگاه می‌کند و ذوب می‌شود من که می گویم دلش حتماً یک سر هم می‌رود به کودکی خودش و جوانی‌های پیغمبر. دارد شبیه ترین مردم به رسول الله را به میدان می‌فرستد... دشمن پشت هم هلهله می کند و تکبیر می گوید. حسین می‌گوید علی، برو پسرم، جانم، جوانم، ولی آهسته برو علی... علی نگاهی به خیمه‌ها، نگاهی به میدان، نگاهی به پدر... وداع می کند و راه میفتد آهسته آهسته... حسین هم دل می‌کَند؛ ثُمَ نَظَرَ الَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ... نگاهش را به زمین می اندازد گریه می‌کند: اللَّهم اشْهَد فقد برزَ الیهم غلام أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إذا اشْتَقْنَا الی نبیکَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فریاد می‌زند: يا ابن سعد! قَطَعَ اللَّه رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي! بعد خودش را آماده می‌کند که سراسر دشت را علی ببیند، کنارش از اسب به زمین بیفتد، به دو زانو خود را به جوانش برساند، صورت به صورتش بگذارد، بلند بلند گریه کند و عَلی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا بگوید... ✍ هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
صاحب پایینی در عین حال که یه فاجعه ی ۶۰۰ میلیاردی برای خواهرش رقم زده به بالایی ها میگه : پولاتون رو بدید فقرا، خرج مراسم نکنید. هر چی بگم از طنز ماجرا کم نمیشه🤦 ✍️ 🇮🇷 آقا ابراهیم 🏴 @Roshangari_ir روبیکای‌جدید: Rubika.ir/roshangari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یزید هم مجلس عزاداری برای امام حسین علیه السلام گرفت! 🔹فقط با یک شرط! بحث سیاسی ممنوع اینکه چه کسی امام را کشت و چرا کشت ممنوع! @hejrat_kon