eitaa logo
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
32.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
450 ویدیو
23 فایل
مادرانگی‌هایم… (پزشکی،تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مامانِ۵فرشته، پزشک @movahed_8 ن.پ: ۱۵۲۳۲۸ تصرف درمتن‌ها و نشربدون منبع(لینک) فاقدرضایت شرعی و اخلاقی(درراستای رعایت سنت اسلامی امانتداری+حفظ حق‌الناس💕) محصولات مامان دکتر https://eitaa.com/mamandoctor_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ -------- کلاس نرفتم. توفیق نشستن منظم و درست حسابی پای و گوش دادن صوت هم نداشتم. پای منبر نشستن خوبه ها. اما خب هی دنبال "چیز جدید" یادگرفتن بودن خوب نیست! همونایی که بلدیم رو عمل کنیم، خدا چیزایی که نمیدونیم رو بهمون می‌فهممونه (اتفاقا علما و اساتید بزرگ اخلاق هم همین چیزای معمولی رو میگن. یادآوری همین اصولی که همه بلدیم؛ اما عمل یُخ!) بگذریم میخوام بگم الان یه چیز کارشناسی خفن نمیخوام بگم اما تو این زندگی، یه چیزو تو رفتار با دریافتم: . اینکه *بفهمم و یادم باشه* که موضوع زندگی "من"، "همسر من و رفتارهاش" نیست! زندگی من "درباره خود من"ه! این منم که دارم در "زمین ویژه خودم" زندگی میکنم حالا تو این بازی افراد دیگه ای هم حضور دارن، اما مسئله منم! ! تا کی میخوام اسیر واکنش های طرف مقابل باشم؟ اسیر مقابله؟ اون اینو گفت منم اینو جوابش دادم😒 اون این کاری کرد منم اینطوری کردم😤 بسه! زندگی من راجع به من ه! نه دیگران! زندگی هرکس درباره خودشه! خودش! تنها! هرکسی هم خودش خوب میدونه چکاره ست! إنّ الانسان علی نَفسه بصیرة هرچقدرم بخواد توجیه بیاره و ببافه! و لو القي معاذیره! . مسئله اینه که من در روزمره م، یادم میره که مهم ترین ، است (و خدای من!) بالاخره ما اعتقاد داریم که این زندگیِ چندده ساله دنیا، تمام زندگی ما نیست دیگه؟ یه چیزی پشت این زندگی هست؟ از تمام اتفاق های زندگی من، قراره یه چیزی برای من دربیاد؟ منم که باید به یه جایی برسم؟ به یه رشدی کمالی چیزی؟ منم که باید یه روزی پاسخ بدم؟ تنها؟ در برابر معبود یکتا؟ . خدا اگر ه، من هم میشم ** پس جز اینه که در هر رفتار و گفتار و پندارم باید * و بهترین* رو انتخاب کنم؟ جز اینه که موضوع، *"منم و انتخاب های من"* ؟؟ نه شوهر و بچه و همکار و همسایه و انتخاب هاشون؟! اونا موضوع زندگی خودشونن! رفتار اونها مال خودشونه! مال بازی خودشون. من آیا در مواجهه با اونها، *بهترینِ خودم* هستم یا نه؟؟ 😌 پی‌نوشت ۱- برای تلنگر خودم نوشتم.ضعف دارم توش ۲- قطعاً منظور مورد ظلم واقع شدن نیست! اما آیا با مقابله به مثل و رفتارهای نسنجیده و کریه (در عالم معنا) درست میشه؟؟ هرگز!ضمن اینکه اون ظالم، همسر اوست. آیا وظیفه ای در قبالش نداره جز شاخ زدن و "نشونش میدم"؟ و آیا اصلاح حقیقی افراد جز با صبر و و انجام میشه؟ ۳- همسرداری مرد و زن نداره. اخلاق و کمال و رشد زن و مرد نداره. زندگی راجع به من ه و من، زن و مرد نداره! و اصلاً مگر کم عارف و عالم برزرگ داشتیم که به سبب صبری که بر بداخلاقی زنشون کردن به کرامات رسیدن؟ از عرفا داشتیم که به خاطر صبر و عطوفتی که دربرابر کتک خوردن از همسرشون (😰) داشتن، بهشون چشم برزخی عطا شده. يعنی فک کن تا دم در خونه با چه عزت و جلالی میومدن با احترام از طرف کلی از شاگردان، تو خونه که پا میذاشتن از زنشون کتک میخوردن! 😢اما انقققدر که اسلام بر رعایت حقوق زن در خانه و بالاتر از گل به او نگفتن تاکید داره، بزرگان دین بسیار اهل رعایت همسر در خانه بودن و بسیاری از کرامات شون رو از همینجا گرفتن! حالا البته باز نگم خب پس مرد موظفه رعایت کنه، اخلاق اسلامی اینو میگه! قرارشد من *به خودم فکر کنم* ؛ فارغ از دیگران. چه زن خانه ام چه مرد خانه چه دختر/پسر خانه. این بستر، بستر تربیت منه، بستر رشد من. ۴- بحث ارتباطی با امر به معروف و نهی از منکر نداره. یا مثلا آیه مبارکه «قوا انفسکم و اهلیکم». منظور مشخصه. رهاشدن از اسارت واکنش! ۵- همسر من هرکی هست و هرجور هست، *من کی هستم و چه جورم؟ موضوع اینه!* 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- روزهای عاشورا -وقتِ آن نفس گرفتن‌های بین روضه‌ها- به این فکر می‌کنم که در تمام یک سال گذشته برای چه چیزهای کم ارزشی تقلا کرده‌ام، دست و پا زده‌ام، در جنگ و اصطکاک بوده‌ام از چه چیزهای کوچک و بی اهمیتی رنجیده‌ام در چه موقعیت های ساده‌ای کم آورده‌ام بر سر چه موضوعات حقیری مجادله کرده‌ام و لابد رنجانده‌ام؛ روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خودم را خیلی بزرگ‌تر کنم روزهای عاشورا عاطفه‌ام وسعت می‌گیرد؛ حس می‌کنم یک دنیا آدم را دوست دارم، حس می‌کنم در آن قلب بزرگ شده از بزرگ‌ترین رنج و حادثه، همه عالَم جا می‌شود! فکر می‌کنم چرا دوست نداشته باشم؟ و اگر دوست نداشته باشم مگر می‌شود بتوانم کاری بکنم؟ روزهای عاشورا برمی‌گردم و ارزش‌هایم را مرور می‌کنم برای چه بجنگم، برای چه صبر کنم، برای چه اشک بریزم، برای چه بی‌تاب شوم، برای چه حرف بزنم، برای چه ساکت بمانم، برای چه فریاد بکشم، برای چه از دوست‌داشتنی‌ترین‌هایم بگذرم، برای چه سینه‌ام تنگ شود… - مرور می‌کنم و می‌بینم بزرگ‌ترین ارزشم، نصرت است، نصرت حق؛ یاری رساندن به حقیقت و معنا و هر یک از ارزش‌های کوچک‌ترم ممکن است روزی، جایی فدای این اَبَرارزش شوند. - روزهای عاشورا از حس قدرت و شکست‌ناپذیری مملو می‌شوم از حس نگاه به یک عظمت بی‌پایان از حس مغروقه شدن در یک ابهت بی‌کران از حس "باید بزرگ‌تر شوم" از حس "حقیر بودن سنگین‌ترین درد است" از حس "این غبار ناچیز را از دامنت نتکانی، آنقدر نگاهش کن تا برسد به روزی که به بالینش بیایی" روزهای عاشورا به این فکر می‌کنم که باید خیلی بزرگ‌تر شوم، خیلی... ؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
❁ـ﷽ـ❁ همام بن غالب، معروف به فَرَزدَق، از شاعران شهیر عرب بود و در مدح اهل بیت علیهم السلام شعر میگفت؛ قصیده او در مدح زین العابدین عليه السلام مشهور و زبانزد است. در مسیر کوفه امام را دید. با امام گفت و گو کرد و حسین علیه السلام به او گفت که مسلم به بهشت رهسپار شد اما «تکلیف ما پابرجاست» (يعنی با ما بیا و تکلیف ادا کن) فرزدق گفت مردم کوفه دل‌هایشان با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. امام مجدد به مداح دم و دستگاه اهل بیت، فرمود که من راهی جهاد برای خدا هستم دربرابر کسانی که در زمین فساد را آشکار و علنی کرده اند و حدود را از بین برده اند و دارایی مردم را غارت کرده اند. «من از هرکس به یاری دین خدا سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز باشد» (يعنی با ما بیا و دین خدا را یاری کن) همه اینها را فرزدق شنید، غربت و قلت لشکر امام را دید، اما «همراه امام» نشد. اصل دین است، بله. «هل الدّین الّا الحبّ و البغض؟» اما محبت خشک و خالی نه! محبتی که فقط در دل بماند (مگر در شرایط خاص تقیه) نه. محبت باید بیاورد. و ، به گواه زیارت عاشورا، حتی معرفت تنها هم فایده ندارد! (کمااینکه ابلیس در نهایت معرفت نسبت به ربّ بود) در فرازهای میانی زیارت عاشورا می‌گوییم: ۱. اَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکم[...] ۲. فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ، یعنی بعد از اینکه با ذکر «محبت و موالات» مقدمه چینی میکنیم و بعد می‌گوییم که معرفت اهل بیت و برائت از دشمنان آنان، «کرامتی» از جانب خدا برای ما و «رزق خاصه خدا» برای ما بوده، تازه از خدا میخواهیم که: اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ خداوند توفیق «معیت» و «قدم برداشتن» با اهل بیت را نصیب ما کند... اول محبت، بعد معرفت، بعد معیت و هم‌قدمی... محبت حسین علیه السلام اکسیر است، اما سعادت اعظم در گرو محبتی است که حرکت بیاورد. حرکت اباعبدالله، قیام لله بود. و این قیام تا دنیا دنیاست، جریان دارد. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. باید دید در هر زمان و مکانی، مصداق این قیام چیست و معیت چه جریانی و چه کسانی، معیتِ کربلاییِ عاشوراییِ اباعبدالله الحسین است... ✍ هـجرتــــــــ @hejrat_kon (روایت دیدار: https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246603&typeinfo=25&catid=23299)
❁ـ﷽ـ❁ یک کاغذ بردارید بشینید یه جای خلوت (ساعت خواب بچه‌ها مثلا) و فکر کنید ↘️ ↘️ هرچی از خوبی ها و ویژگی های مثبت همسرتون به ذهنتون میاد رو بنویسید. میتونید با «دوستت دارم چون.....» شروع کنید عنوان نامه رو هم بنویسید «۵۰ دلیل (مثلاً/هر تعداد که نوشتید) برای دوست داشتنت❤️» 💟 نکته مهم اینکه با باید بنویسید؛ رفتارهای جزئی همسرتون که شما رو خوشحال میکنه، دلتون براش غنج میره، بابتش خدا رو شکر میکنید... ❇️ مهم تر این که صادقانه و از صمیم قلب باشه. با تظاهر و کلیشه و فانتزی نباشه واقعی باشه واقعی ترین جزئیات و کلیات زندگی تون 💗 کار فوق‌العادیه👌 زوایایی براتون رو میشه که قبلاً بهش فکر نکردید. 🥺🥰 خیلی قدردان میشید همسرتون هرطور که باشه، حس میکنید چقدر بیش از پیش دوستش دارید، چقدر خوبی ها داره، چقدر دلیل دارید برای دوست داشتنش😍 🧔‍♂فکر میکنم اکثر مردها هم از دریافت چنین نامه ساده اما صادقانه و عاشقانه ای خوشحال و متأثر میشن ❌ کسی نیاد بگه نمیتونم ها! نگه شوهرم هیچ ویژگی خوبی نداره انقد بدی داره که خوبیهاش به چشمم نمیاد و... ❌ ❓مگه میشه؟ میشه کسی هیچ خوبی نداشته باشه؟ حتی شده ده تا رفتار جزئی مثبت و خواستنی! مثلاً اینکه خودش تافتون دوست داره ولی بخاطر شما سنگک میخره!! مثلاً اینکه از بیرون میاید و کلید میندازه درو باز میکنه، میره کنار اول شما برید داخل! همین! همنقدر جزئی و ساده! 💚 اینجوری نگاه کنید، ٧٠ - ٨٠ تا دلیل هم ممکنه پیدا کنید! و حتی بیشتر!... ذهنتون راه که بیفته، دیگه وانمیسته😅 💌 تفهیمِ دوست داشتن و ایجاد حسِ «دوست داشته شدن» خیلی معجزه ها میکنه در روابط! بهش توجه کنیم. عادت کردیم در برابر خوبی و لطف دیگران فقط بگیم ممنون! خب طرف باید متوجه بشه که از چی و کجای رفتارش ممنونیم! دلیلش رو بگیم! تفهیم کنیم! 😒 باز یه عده نگن ما همینجوری بی دلیل شوهرمونو دوست داریما 😒 باشه عاشق😎 باشه شیدا✋ ولی براش بنویس چه رفتارهاییش خیلی خوشحال و مشعوفت میکنه، هیجان زده ت میکنه😃 🔆 حالا میشه کلی ابتکار به خرج داد💡 مثلا رو قلب های کوچیک کاغذی بنویسید و بریزید تو یه شیشه یا کیسه یا پاکت قشنگ، یا کاغذهای کوچک لوله شده ربان زده، یا اصلا چاپ بیست تا عکس قشنگ از اول نامزدی و نوشتن جملات پشت اون عکس ها☺️ امیدوارم تو این دو روز باقیمونده انجامش بدید📝 و نتیجه شو ببینید 🤌 ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon روبیکا @dr_mother8_hejrat روبینو @dr_mother8
|﷽| خون، شما، روح، خدا شما را ثار الله نامیده اند یعنی خون خدا البته برخی گفته‌اند يعنی اینکه خود خداوند خونخواه شماست من اما دوست‌تر میدارم بگویم شما خون خدا هستید. خون مَرکَب روح است، مرکب حیات است. روح و حیات در یک کالبد، با خون جاری میشود و با خون باقی میماند. خون را از کالبد بگیری، می‌میرد. و شما را خداوند، عامل جریان و بقای در کالبد دنیا قرار داد. آنگاه که خون از جریان بایستد، مرگ فرا میرسد. و شما آن خونی بودی که ریخته شد تا حیات تهدیدشده رو به خاموشی، به پیکر اسلام برگردد. شما را اگر از اسلام، از ما، از دنیا بگیرند، جز یک جسم بی روح و بی جان و بی اثر و چیزی نمی‌ماند. قلوب ما، شما هستید مولا، ای خون داغ خدا! حرارتِ سرد نشدنیِ پیکرِ جامعه ایمانی! اصلاً همین است که نغز و شیرین، گفته‌اند: الإسلام، نبویُّ الحُدوث و حسینیُّ البقاء. یعنی آغاز اسلام با نبوت جدتان رسول الله بوده و بقاء آن با شما، با خون سرخ شما. خداوند اراده کرد که نامش و دینش و کلامش و ذکرش با خون شما شود. دوست داشت خون شما، آن پیکر نیمه جان را حیات دوباره ببخشد. دوست داشت روحش -روح الله- با خون شما -ثارالله- در این کالبد دمیده شود. خدا خون شما را دوست داشت. همین است که جدتان در عالم رؤیا به شما فرمود: «ان الله شاءَ ان یَراک قتیلا» خداوند خواست که تو را کشته شده ببیند. عاشقانه تر و لطیف تر از این هم هست؟ 😭 خداوند خود را در شما قرار داد؛ و دوست داشت ببیند که یک عالَم، یک جهان، یک جمع خلائق، با نام عاشق میشوند، توبه میکنند، آدم می‌شوند، پابند می‌شوند، هزار بار هم که عهد بشکنند باز یک شبی در گوشه یک مجلسی از حسین برمی‌گردند، دستگیری می‌کنند، رو به آسمان می‌کنند، دلشان میلرزد، اشک می‌ریزند، احسان می‌کنند، صاف می‌شوند، زلال می‌شوند، بالا می‌روند، زائر عرش می‌شوند، دمخور ملائک می‌شوند، محبوب دل حبیبه خدا می‌شوند… چقدر خدا شما را دوست داشت حسین😭 و چقدر ما را... که شما را در قلب ما و بر شما را آب‌روی ما قرار داد الحمدلله الذی خلق الحسین ❤️ ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 روبیکا @dr_mother8_hejrat روبینو @dr_mother8 پی‌نوشت: امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیز ثارالله است (یا ثارالله و بن ثاره). خون مولا علی امیرالمؤمنین نیز احیاکننده کالبد نیمه جان دین خدا بود. فرق شکافته علی نیز، منادی «فزت و رب الکعبه» و «کذلک شیعتنا فازو و سعدوا فی الدنیا و الآخرة» شد.
پسرم کنارم مشغول بود. گوشی اذان گفت. من خاموشش کردم و خودم شروع کردم به بلند اذان گفتن که برم برای نماز. پسرم چسبید بهم و گفت: نهههه، نماز نخون! (موقعیتی که برای خیلی از مامان‌ها پیش میاد: گیر کردن بین "ارزش " و "خواسته فرزند کوچک" که هر رفتار نامناسبی، ممکنه براش تصور و حس ناخوشایند نسبت به نماز و اعمال دینی و مادر ایجاد کنه) من محکم گرفتمش تو بغلم و همونجور که بوسه بارونش میکردم، با هیجان و محبت گفتم: نماز صحبت کردن با خداست، من باااید حتما برم به خدا بگم که چققققد خوشحالم که تو رو به من داده!😍 برم ازش تشکر کنم که این نازنین رو تو بغل من گذاشته! میشه نرم و نگم؟ نه! همین الان میخوام برم بهش بگم ممنوووووون که این پسر ناز باادب مهربون جیگر عزیز رو به من دادی!😍🥰 انقدر تو رو دوست دارم که عجله دارم زودتر برم با خدا حرف بزنم و بگم الحمدلله به نعمت این بچه‌های خوووووب! (تمام مکالمه با بوس و آغوش و فشار و قلقلک و خنده و خوشحالی پسرک همراه بود) بعد از این کار (محبت کلامی + تماس فیزیکی)، گذاشتمش زمین و خیلی راحت رفت دنبال بازیش و با رضایت، گذاشت من برم نماز 😊 ✍ هـجرتــــــ @hejrat_kon پی‌نوشت: لمس و‌ تماس فیزیکی در تعامل و ارتباط مؤثر با بچه‌ها مخصوصا زیر ۷ سال خیلی مهمه، خیلی راهگشاست. طنز هم خیلی خوبه. گاهی اینجور وقت‌ها میشه از طنز و مسخره بازی و‌ شوخی و... استفاده کرد.