eitaa logo
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
32.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
450 ویدیو
23 فایل
مادرانگی‌هایم… (پزشکی،تربیتی) 🖊️هـجرتــــــــ / مامانِ۵فرشته، پزشک @movahed_8 ن.پ: ۱۵۲۳۲۸ تصرف درمتن‌ها و نشربدون منبع(لینک) فاقدرضایت شرعی و اخلاقی(درراستای رعایت سنت اسلامی امانتداری+حفظ حق‌الناس💕) محصولات مامان دکتر https://eitaa.com/mamandoctor_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------- بانو مادرشدنتان مبارک! 💗 گمانم از شادی شما تمام جهان شکفت؛ آن لحظه که برای اولین بار قنداقه ی حَسَن را به دست گرفتید و نگاهتان به چشم های معصوم مولای کریم ما گره خورد! اصلاً فکر میکنم با تولد نوزاد شما و جوشش مهر مادرانه شما متولد شد!... و نه! اشتباه میکنم! مگر نه اینکه از روز الست، شما مادر ما بوده اید؟... و حتی مادر پدرتان؟ مادری، به واسطه وجود شما، ازلی بوده و ابدی خواهدبود! و اصلاً مادریِ شما، تمام امید ماست برای آن روز که «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»! آن روز ما را چه پناهی جز پر چادرتان، حضرت مادر؟... 🔹🔸🔷🔶🔹🔸🔷🔶🔹🔸 را دوست دارم چرا که شأنی از شئون شماست! اصلاً هرچه را که در شماست، دوست میدارم حتی شده فقط در دل با ضعف در عمل... با تولد هر فرزند، هربار که مادر میشوم، حس میکنم مرا برداشته اند از خاک تکانده اند و نشانده اند در طاق افلاک کنار شما! یا نه، حتی شده گوشه ای، کُنجی از آن سَرسَرای باشکوه مادری! هر بار که میشوم حس میکنم به دیدنم می آیید و با لبخندی لطیف -که امتدادش میرسد به بهشت- دست بر سرم میکشید؛ چونان که رسم است مادران، به دیدن دخترهای تازه زایمان کرده شان میروند و عرق از جبینشان میگیرند... . . را دوست دارم چرا که اگر نبود خداوند آن را در مسیر زندگی شما قرار نمیداد! مادری را دوست دارم چرا که اگر به و نمیرسید، بهار عمر کوتاه شما برایش صرف نمیشد! مادری را دوست دارم چرا که اگر از بهترین و والاترین مقام ها نبود خداوند آن را برای شما مقدر نمیکرد! مادری را دوست دارم چون شأنی از شئون شما و وجهی از وجوه شماست. مرا به شما نزدیک میکند و این است که با عشق و بی منت، از جسم و روح و توان و زمان و آبروی خودم برایش مایه میگذارم🦋 🖋هـجرتــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 سلام الله علیها علیه السلام 💚 پی‌نوشت: - پروردگارا از فضل خودت به حق مولود کریم ماه رمضان الکریم، اولاد صالح و سالم و کثیر و کوثر به همه عطا کن...
﷽ ---- همه که به یک شکل تو را نمی‌خوانند! و تو همه را دوست می‌داری... اگر نسیم می‌وَزد و تسبیح میکند، اگر باران می‌بارد و تقدیس می‌کند، اگر خورشید می‌تابد و تنزیه می‌کند، اگر مرغان آواز و پرواز میکنند و تحمید می‌کنند، من...... روزگاری، ساعات مبارک ماه مبارکت برایم به عبادتهایِ فارغِ و زمان‌دارِ سر سجاده می‌گذشت. امروز اما، صدای بی آوای من از جای جایِ خانه، به آسمان تو بلند است!... حل شده در صدای آبِ شستن ظرف، تصعید شده در حرارت گاز و بخار غذا، میان چکاچک قاشق و بشقاب‌های سفره‌های افطار و سحر، ناشنیدنی در پَسِ صدای جارو ، گم شده در صدای بازی بچه‌ها، پنهان شده در لالایی برای طفل خواب‌آلودِ بی‌قرار... گاه، در این ساعاتِ ضریب گرفته طلایی ماه مبارکت، دلم زرنگ بودن می‌خواهد، دویدن تا حد توان در کنار بندگان صالحت؛ پس لبم را در خلال همه این کارها، به اذکار و ادعیه ای که بلدم، حرکت میدهم؛ به سوره قرآنی، به مناجاتِ از دل برآمده‌ای، به دعای افتتاح و ابوحمزه گوش دادن و زمزمه کردنی، به صلواتی، استغفاری، دعایی، اشکی... و گاه، که حسرت آن فراغت و آسودگی قبل‌ترها دلم را تنگ می‌کند، که مگر سالها بر سر همان سجاده نخواندم «اللهم غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ» ؟ و مگر نخواندم «الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى […] لَا يُغْلَقُ بابُهُ، وَلَا يُرَدُّ سائِلُهُ» ؟ پس حالا چرا فکر نکنم که «این حال و احوال و روزگار امروز من، اجابت دعای سالیان سال من است» ؟ چرا فکر نکنم که « و خدمت به خلق و عَیال تو، من است» ؟ چرا فکر نکنم که «تو، همان تغییر دهنده حال ها به بهترین ها، روزگار مرا به بهترین حال تغییر داده ای»؟ «هذا شَهرُكَ الَّذي أمَرتَ فيهِ عِبادَكَ بِالدُّعاءِ و ضَمِنتَ لَهُمُ الإِجابَةَ» ! تو اجابت کننده ای و حتما دعای سال‌های سالِ مرا اینگونه اجابت کرده‌ای! . . اگر نسیم می‌وَزد و تسبیح میکند، اگر باران می‌بارد و تقدیس می‌کند، اگر خورشید می‌تابد و تنزیه می‌کند، اگر مرغان آواز و پرواز میکنند و تحمید می‌کنند، من و و میکنم و تسبیح و تقدیس و تنزیه و تحمید... ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 روبیکا @dr_mother8_hejrat 🦋
هجرت | مامان دکتر 🇮🇷
﷽ ---- همه که به یک شکل تو را نمی‌خوانند! و تو همه را دوست می‌داری... اگر نسیم می‌وَزد و تسبیح میک
منم مامان سه تا فرشته ام که عاشقانه دوستشون دارم و داشتنشون آرزوی سال هایی بود که شب ها در کشیک های داخلی و جراحی ، از خدا میخواستم که کاش این شب بیداری ها به زودی واسه باشه نه فقط جزئی از مراحل آموزش پزشکی... الحمدلله امروز خدا خواسته ام رو اجابت کرده و اینقدر برام شیرینه که نه تنها این چند سال سر کار نرفتن و ادامه تحصیل ندادن برام سخت نیست که حتی میگم اگر میشد برگشت به گذشته، اول مامان میشدم بعد اگر شرایطش بود دکتر! متنی رو که نوشته بودین خوندم و دشواری ها و گاه کنایه ها و... برام آسون تر شد.🌹 @hejrat_kon
چقدر قلمتون حال دلمون رو خوب میکنه. ما مادرهایی هستیم که گاهی فکر میکنیم میان این همه هیاهو گم شده ایم و هیچ چیزمون و هیچ کارمون قابل ستایش نیست و به چشم هیچ کس نمیاییم و اون وقته که میریم توی لاک خودمون...😢 ولی وقتی متن های زیبا و صمیمی شما را میخونیم انگار که جان دوباره ای میگیریم و سجده شکر به جا میاریم و با افتخار هشتک های پایانی متن تون را زمزمه میکنیم: مادرم با افتخار...❤️ @hejrat_kon
❁ـ﷽ـ❁ 💡یه تلنگر به خودمون بزنیم؟ ━━━━━━━ ⟡ ━━━━━━━ اکثریت آدم ها عقیده دارن که باید روی نقطه تعادل بود و به اعتدال زندگی کرد؛ نه افتادن از این طرف بام نه از اون طرف. خیلی بی مقدمه، اینکه ما میگیم که "مادری، خود خود عبادت هست"، "هر لحظه ش عبودیته، نوره، رشده"، "همه‌ش پر از خودسازی و دیدن خداست" و... - و عمیقا هم بهش معتقد هستیم- آیا یعنی دیگه نباید به فکر سایر اعمال عبادی و و ... بود؟ یعنی میشه بیخیال و واجبات و مستحبات و‌ جهد و تهجد و... شد؟ قطعا نه! اگر اینطوره که خب در روایت داریم: "الكادُّ على عيالِهِ كالمُجاهِدِ في سبيلِ اللّه کسی که برا کسب روزی خانواده ش تلاش میکنه، مانند در راه خداست." یعنی مردها هم اینجوری مجاهد هستن دیگه! با دنبال کسب حلال بودن. خب پس با این حساب اینهمه ادعیه و مناجات و حدیث و روایت و توصیه به تلاوت قرآن، تدبر در قرآن، انس با قرآن برا کی گفته شده؟؟! برا ما دیگه! ما عموم مردم. بله، مادر بودن و عرصه مادری، یه بستر و زمینه فوق‌العاده برای رشد و کماله، برا مبارزه با نفس، برا صیقل خوردن، برا کسب نگاه خدا، ولی این دلیل بر بی توجهی به سایر اعمال و ظواهر عبادات نمیشه. یعنی طرف بگه خب دیگه من که مادرم، همین مادری برا من کلی اجر و ثوابه، پس هيچی دیگه، قرآن و سجاده و مناجات مال فارغ‌ها، بی‌بچه‌ها! نه! مگه حضرت زهرا، مادر نبود؟! مگه زندگی آسان و مرفهی داشت؟ اما انقدر در محراب عبادت ایستاد "حَتی تَوَرّمت قَدَماها"! تا جایی که پاهای مبارک بانو، یک زن جوان، متورم میشد! اصلا یه مادر اتفاقا بیشتر دنبال اینه که خودش رو‌ بده با این مفاهیم و ارتباط با خدا، خودش رو بالا بکشه در عرفان و تا ملکوت. مگه نه؟ راستش مسئله اینجاست که گاهی آدم میبینه افراد وقتشون رو برای گوشی و اینستاگردی و خرید و پاساژ و حتی نظافت وسواس گونه منزل و دیزاین غذا و مهمانی های فلان و... میذارن، اما به این مسائل که میرسه یهو نظریه اینه که: "بابا مادری که خودش مجاهدت زنه، بارداری و شیردهی که هر لحظه‌ش اجر و ثوابه، پس بیخیالِ ظواهری که بقیه رعایت میکنن و ما وقت و انرژیشو نداریم" ! 🙄 منتها از طرفی مادرانی هستن که از اون ور بوم میفتن: "چرا من دیگه از بعد بچه دار شدنم یه دعای کمیل کاملم نخوندم"، "چرا نتونستم سه وعده نمازمو تو مسجد بخونم"، "لعنت به مادری که منو از هیئت جدا کرد"، "بچه داری پای زیارت رفتنو از من گرفت"، "بچه دار بشم که یه نماز شبم نتونم بخونم؟!"، "بچه دار بشم به قیمت از دست دادن فرصت رشد شخصی و‌ توسعه فردی خودم؟!" و... یا حتی، افرادی در جامعه‌ هستند که متأسفانه دیدگاه دون شأنی به مادری دارند. مادری آنچنان که هست، در نگاهشون بزرگ و والا نیست. درکی از جايگاه و عظمت و فرصت رشد مادری ندارند. چه مردان جامعه، چه زنان، و چه حتی خود مادران... مادرانی که نمیدونن در چه و و ی قرار گرفته اند، و رشد و اجر هر لحظه مادری کردنشون چقدره... برای این دو گروه باید گفت و نوشت... باید نور انداخت و نشان داد... باید به کمک کلمات، مادریِ همیشه مستور و همیشه نجیب و همیشه مگو و همیشه در پرده رو، کمی جلوی چشم ها آورد. تا مگر قدرش شناخته بشه، و‌ مادری، و شعف و زنان سرزمین مون بشه. و به جای و حس و پاسوز شدن و پابست بودن و بی‌حاصلی و خودکم‌بینی، مادران شاکرِ خداوندگار باشند بابت این جایگاه در عالم هستی. ✅ در این بین باید حواسمون به همون عبارت آغازین باشه: اعتدال و نقطه تعادل... نه این طرف بام نه اون طرف؛ هم دانستنِ قدرِ مادری و یقین به ارج و قرب مادری، هم برنامه‌ریزی و مدیریت امور برای داشتن خلوت و ظواهر عبادت و تشرع -در حد توان، بدون کمال گرایی افراطی و کوفتن بر سرِ مادری- ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 روبیکا @dr_mother8_hejrat
و مهم‌تر از همه دور از دسترس کودکان 🤪 @hejrat_kon ررررر 😁
صحنه آشنا برا مادرها 🙃😩 مخصوصا درباره بچه‌هایی که خواهر و برادر بزرگتر با کلی لوازم‌التحریر دارن... دست و پا و مبل و روتختی و دیوار و... 🥲🥴 @hejrat_kon البته این تصویر، حاوی دو صحنه آشناست! یکی دیگه‌ش، اون خودکار تکه تکه شده است 😊 و و این حرفها و بزرگ میشن و من میمونم و خودکارهای سالم و این صحبتا بازم الحمدلله 🙃🤓
⚙ 🪚 روز کار و کارگر گرامی‌باد 🧹🛠 "یکی از وظایف بزرگ جامعه‌ی اسلامی و مسئولان، همین است که را برای افکار عمومی روشن کنند. کارگر را در جامعه بایستی ارزشمند معرّفی کرد. فرق هم نمیکند؛ کارگرِ همه‌ی بخشها... هر جایی که کار هست، هر جایی که تحرّک هست، هر جایی که تولید هست. یعنی حمایت از این کارگر! یعنی حمایت از نیروی کار، یعنی حمایت از !" رهبر @hejrat_kon پی‌نوشت: روز کارگر بر منِ مادر هم مبارک 😌😉😄 کار ۲۴ ساعته، هم شیفت شب هم شیفت روز، بی‌مرخصی بی حقوق و مزایا و بیمه، با سختی ۱۰ از ۱۰ و حساسیتی به اندازه زندگی و آینده چند انسان و چند نسل! 🙃 اجر ما نزد خداوندگار ما محفوظ 😇 هرچند که جامعه هم باید بره به سمت ارج نهادن صحیح و کافی نسبت به همه مشاغل و نقش‌آفرین‌ها
. نه جای دارد در غزل‌ها پیچش مویم نه کافری شد بنده‌ی محراب ابرویم معمولی‌ام آن‌قدر که پشت سرم هرگز شهری نیفتد از نفس با عطر گیسویم گاهی نماز صبح را با چرت می‌خوانم گاهی کنار میز چرخم ذکر می‌گویم گاهی دو دوتا چارتای انتهای ماه وامی سبک می‌گیرد از دست النگویم گاهی غزل در گوش بند رخت می‌خوانم گاهی میان تشت دست از شعر می‌شویم از کودکانم سادگی را یاد می‌گیرم هر شب که می‌خوابند روی هر دو زانویم این قصر نقلی آسمانی بی‌کران دارد من هم کنار همسرم یک شاه‌بانویم حس می‌کنم دنیا بهشت کوچکی دارد نوزاد خود را صبح‌دم وقتی که می‌بویم 📝 سعیده کرمانی @hejrat_kon
دختر و پسرم داشتن برای هم رجَز میخوندن! درباره امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا! پسرم: امام علی شمشیر ذوالفقار داشته! دخترم: حضرت زهرا هم تسبیح داشته! پسرم: امام علی در خیبرو از جا کنده! دخترم: حضرت زهرا هم دو تا امام رو به دنیا آورده و پرورش داده! 😍😃 @hejrat_kon وای که کیف کردم😍😊 از دخترم درواقع... که "تسبیح" (ابعاد و قدرت فراماده و معنوی) و "مادری" در رو هم ارز و معادل قدرت و مجاهدت‌ها و بزرگی ها و قهرمانی‌ها در میدونه. این بخشی از هست. یکجور دریافت در خلقت. برای درک و پذیرش . چیزی که گمشده دختران و زنان امروزه...
❁ـ﷽ـ❁ گویند در روز محشر اعضا و جوارح انسان، درباره او شهادت می‌دهند. چشم ها از چیزهایی میگویند که دیده اند و نباید میدیدند. گوش ها، حرف هایی را که غضب و ناخشنودی خداوند در آن بوده و شنیده اند، شهادت می‌دهند. دست ها میگویند که چه کارها که نکرده اند، پاها میگویند که چه جاها که نرفته اند. باشد باشد ما نقطه تسلیمیم در این دادگاه عدل. هر چه می‌گویند، آری! کرده ایم، شنیده ایم، گفته ایم حق است تمام روز جزا! اما… اما ای چشم های نازنین من، خواستم بگویم هرچه را که شهادت میدهید، یادتان نرود از تمام آن شب‌هایی که قرمز و خسته، میسوختید، اما اجازه بسته شدن نداشتید! چون با من، کنار طفلی گاه بی قرار و ناآرام و گاه تب دار، تا صبح بیدار بودید… پای من، هرچه را که شهادت میدهی، یادت باشد شهادت بدهی تمام آن ساعاتی را که پیوسته دور خانه با فرزندی در آغوشم راه رفتی، ساعاتی را که در اتاقی نیمه تاریک ایستادی و من لالایی خواندم و گهواره را تاب دادم، روزها و شب هایی که با من به خیابان و بوستان آمدی و رفتی تا شادی و تفریح طفلانم را فراهم کنیم، همه شب و روزهایی که درازتان کردم و نازبالشتی روی شما گذاشتم و تکانتان دادم تا فرزندم روی حرکت آرام شما آرام بگیرد و خواب برود، همه آن دردهای گزنده نیمه شبی، ناشی از باقی‌ماندن یک اسباب بازی روی زمین… دست های خوبم، کمک کارهای همیشگی ام، شما هم یادتان نرود! همه آن زمان هایی که زیر سر کودکان در آغوشم خواب رفتید و گزگز کردید! همه زمان هایی که خودتان ضعف داشتید و گرمتان بود و خسته بودید، اما کودک من را که از راه رفتن خسته شده بود به آغوش گرفتید، همه آن چنگ هایی که به لکه‌های سرسخت و لجوج لباس ها زدید، همه آن چشم چشم دوابروهایی که ده‌ها بار پشت سر هم کشیدید، همه آن ده‌ها تکه کوچک لباس خیس شسته شده‌ای که تکاندید و پهن کردید، همه آن وقت‌هایی که در آفتاب غیرقابل اجتناب مسیر، برای صورت کوچک کودک سایه‌بان شدید، همه را آن روز، در کنار همه قصورها و تقصیرهایم، شهادت دهید. پوست نازنیم یادت نرود هرچه گفتی، از همه آن قطره های شیر و غذایی که روی تو امتحان کردم تا ببینم دمایش برای دهان طفل لطیفم مناسب است یا نه هم بگویی، از همه گازهای آن دندان های تیز شیری، از همه ترک برداشتن ها، خارش ها، دوران حمل از همه سوختن ها، بریدن ها، زبر شدن ها... زبان من زبان من زبان من امان از آنچه که بین من و تو گذشته است اما تو هم یادت نرودها! 😭 همه آن کلمه های هرروزه‌ای که عشق چاشنی آن ها بود و تقدیم فرزندانم میشد، همه آن جواب های هزارباره تکراری به کودکانه ترین سؤال ها، همه آن لالایی ها با دهانی خشک و مغزی نیمه خفته در نیمه شب‌ها، همه آن صدای انواع حیوان درآوردن ها و حرف زدن از زبان هر شیء و جانوری و خنداندن ها و حواس پرت کردن ها و آموزش دادن ها، همه لحظات تو را به کام گرفتن ها و کظم غیظ ها، همه آن دلداری دادن ها و همدلی کردن ها و امید دادن ها و تشویق ها و بزرگ کردن موفقیت های کوچک و تاب آوردنی کردن شکست ها، همه آن دوستت دارم های مکرر، همه آن دنیای منی، جان منی، نور چشم منی های صادقانه، همه این کلمه هایی که تو واسطه شدی تا مثل آب و نور، به پای جوانه های زندگی ام بریزم... همه اینها را یادت بماند زبان من!... و اما تو بطن من‌... آن روزی که همه هم‌سنخ‌هایت مشغول حساب پس دادن اند که چگونه - چه از حلال چه از حرام- انباشته و گاه اذیت شده اند، تو بلند و رسا برای من شهادت بده که با چه پُر شدنی، با چند بار انباشته و خالی شدنی، به این ظاهر درآمده ای! شهادت بده که بخاطر چه حَملی، و چه بار با عظمتی، آنقدر اذیت شدی، فشار تحمل کردی، اسید بالا زدی، جای ریه ها را تنگ کردی و اجازه نفس راحت ندادی! اصلا میدانید؟ روی همه شما حساب ویژه باز کرده‌ام! روی همه لحظه‌های مادری ام! شمایید آن چه که من با افتخار و‌امید، با خود به گور میبرم تا با شاهد گرفتنتان، از خدای خود برائت از آتش بخواهم و رضوان طلب کنم! مگر وعده نکرده اند که بهشت تحت اقدام ماست؟ لابد بخاطر همین‌هاست... ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon روبیکا @dr_mother8_hejrat
بله 😊 سخت‌است که هم طبیب و هم زن باشی بایــست که اســــــتاد دو صــــد فــــن باشــــی مــسئــــول شــفاخــــانه و هــم خــانه خــــود، در هــــر دو، تو مــحــروم ز خفــــتن باشــــی با آن همــه دستــی که به دامــان تو است گــــــــهــــــواره نــــــوزاد بــه دامــــــن باشــــــــی فــــــرزند تــو چــون ابــر بــگــــــریــد کــه مــــرو وقــتــــی که تــو مــــجــبــور به رفــتــن باشــی کــــــار تــو بــچــــــرخــــــد ز فــــــــداکــــاری تــو محـــکـوم بـه صــــــد حرف شنــفتن باشی... مامان‌دکتر | عضوشوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3726770221C1bdbde7697