عنوان: مهلت ده روزه
معرفی حکایت:
آیة الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی (رحمة الله علیه) می فرمودند: پس از مدتی که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (علیه الرحمة) در کربلا ساکن بوده است، خواب می بیند که به او می گویند: عمر شما ده روز دیگر بیشتر نیست و از آن جا که ایشان به این امور بی اعتنا بود، توجهی به این خواب نمی کند. روز دهم که شیخ با چند نفر از دوستان برای رفع خستگی به باغات کربلا می رود، در حین کار دچار لرزش شدیدی می شود...
برای مطالعه کامل این حکایت به لینک زیر مراجعه کنید.
https://wikihekayat.ir/%d8%aa%d8%ad%d8%b5%db%8c%d9%84-%d8%b9%d9%84%d9%85-21/
#ویکی_حکایت
#علما
🆔️ @hekayat_kade
تا پایان فراخوان حکایات غدیری فقط ❌یک هفته❌ زمان باقیست!
این فراخوان فرصتیاست برای به اشتراک گذاشتن دانستههایمان در مورد غدیر و ذکر حضرت علی علیه السلام و " ذِكْرُ عَلِيٍ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ "( از رسول خدا ص)
پس بشتابید...
📚منبع حدیث: مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق، ج36، ص370.
🆔️ @hekayat_kade
مأموریتهای سه گانه رهبر انقلاب به مبلغین در بیانات امروز:
✅ ۱.تهیه و تولید مواد تبلیغاتی بهروز و نوآورانه
✅ ۲. تنظیم شیوه های پیشرفته
✅ ۳. اثرگذار تبلیغاتی و تربیت موثر به معنای حقیقی کلمه
۰۲/۴/۲۱، دیدار با جمعی از مبلغین و طلاب
مطالعه بیشتر:
https://khl.ink/f/53327
🆔️ @hekayat_kade
از قابهای زیبای امروز✨
دیدار طلاب و مبلغان با رهبر انقلاب
۰۲/۴/۲۱ ، حسینیه امام خمینی ( ره )
🆔️ @hekayat_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقانت میفروشند عشق را، غم میخرند
دل به پای روضه میریزند ماتم میخرند
بازهم شیر حلال مادران تأثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند 😭
#روضه_خانگی
#خانه_مادری
#پرچم
#محرم
https://eitaa.com/khanehmadari
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از کودکی عاشقت بودهام
قبولم نما، گرچه آلودهام... 💔
عشق، پیر و جوان و کودک نمیشناسد!..
وقتی که بیاید، خانه و کاشانهات هم میشود نشان پررنگی از او.
| روایتی عاشقانه از روضه های خانگی |
«مدیون لطف مادر این خانوادهایم»
#روضه_خانگی
#خانه_مادری
🏴این خانه عزادار حسیــن است
https://eitaa.com/khanehmadari
عنوان: لطف و مهربانی امام حسین به بیمار
معرفی حکایت:
«اسامه بن زید» که از مسلمانان شجاع و کاردان صدر اسلام بود، بیمار شد و مدتی در بستر بیماری افتاد، امام حسین (علیه السلام ) به عیادت او رفت، پس از احوالپرسی، او را غمگین دید...
برای مطالعه کامل این حکایت به لینک زیر مراجعه کنید.
https://wikihekayat.ir/%d9%84%d8%b7%d9%81-%d9%88-%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1/
#ویکی_حکایت
#علما
🆔️ @hekayat_kade
عنوان: گریه بر امام حسین در سیره امام رضا
معرفی حکایت:
روزی دعبل خدمت حضرت امام رضا (علیه السلام) آمد. آن حضرت درباره ی شعر و گریه بر سید الشهدا کلماتی چند فرمودند، تا اینکه فرمودند: ای دعبل، کسی که بر مصائب جدم حسین (علیه السلام) گریه کند، خداوند گناهان او را می آمرزد...
برای مطالعه کامل این حکایت به لینک زیر مراجعه کنید.
https://wikihekayat.ir/%da%af%d8%b1%db%8c%d9%87-%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%db%8c%d8%b1%d9%87-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%b9/
#محرم
#ویکی_حکایت
#علما
🆔️ @hekayat_kade
عنوان: یقین یاران امام حسین علیه السلام
معرفی حکایت:
شب عاشورا زینب (سلام الله علیها) به امام حسین (علیه السلام) عرض می کند: برادرم نکند اصحاب تو فردا تو را رها کنند و تنها بگذارند؟ حضرت فرمود: به خدا قسم آنها را امتحان کردم آنقدر به شهادت علاقمندند همانند مأنوس بودن طفل به شیر پستان مادر. شب عاشورا وقتی حضرت سخنرانی کرد و اجازه داد هر کس می خواهد برود، هر کدام سخنی درباره موافقت با امام گفتند، پس امام جایگاهشان را در بهشت به آنها نشان داد...
برای مطالعه کامل این حکایت به لینک زیر مراجعه کنید .
https://wikihekayat.ir/%db%8c%d9%82%db%8c%d9%86-%db%8c%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d9%88%d8%b2/
#حکایت #محرم
#ویکی_حکایت
#علما
🆔️ @hekayat_kade
عنوان: ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
معرفی حکایت:
پس از نماز امام خمینی در مسجد معروف به شیخ، چند جمله ای ذکر مصیبت آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می نمود و روضه می خواند. حاضران چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرق می شدند و می رفتند ولی تنها کسی که مقید بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد مرحوم حاج آقا مصطفی بود حتی گاهی می شد فقط ایشان در مسجد باقی می ماند و...
برای مطالعه کامل این حکایت به لینک زیر مراجعه کنید.
https://wikihekayat.ir/%d8%b0%da%a9%d8%b1-%d9%85%d8%b5%db%8c%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/
#محرم
#ویکی_حکایت
#علما
🆔️ @hekayat_kade